این اختلافات آنقدر وسیع و گسترده است که حتی جلسات مشترکی که همزمان بین مجلس و دولت درحال تشکیل شدن است قادر به مهار روند آن نیست و طرفین فارغ از شرایطی که بر اقتصاد کشور و معیشت مردم میگذرد بر موضع خود پای فشرده و قصد کوتاه آمدن ندارند. تامل در شکل اختلافات و اظهاراتی که صورت میگیرد دربردارنده پشتپردههای گسترده و وسیعی است که از چشم ملت به دور مانده است.
از یک سو برخی از نمایندگان مجلس قصد رمزگشایی از بانک مرکزی و پشتپرده آن را دارند و از سوی دیگر مقامات بانک مرکزی تهدید به افشای برخی فشارها، لابیگریها و ماجراهای ناپیدا میکنند. ماههاست وقت و برنامه و فکر وذهن دولت و مجلس بر سر مدیریت سازمان تأمین اجتماعی است و هر کدام به جای پرداختن به مسائل اساسی کشور درصدد جاانداختن موضع خود و خنثی کردن عمل طرف مقابل است. به راستی این اقدامات و حرکات تا چه حد در راستای شرایط اقتصادی و سیاسی کنونی کشور است و چه کسانی از این شرایط سودهای کلان اقتصادی و سیاسی میبرند؟ درحالیکه بخشهای تولیدی و صنعتی کشور، بازار اشتغال و معیشت مردم بهشدت در تنگنا هستند، آیا کوبیدن بر طبل اختلافات، دمیدن بر روحیه انتقامگیری و انتقامجویی و درنتیجه به مسلخ کشیدن نهادهای اقتصادی بزرگ کشور به صلاح است؟
نهاد بانک مرکزی در همه کشورهای دنیا از موقعیت بالا و حتی فراحکومتی برخوردار است و دولتها تلاش دارند این نهاد را بهعنوان ستون اصلی اقتصاد هر کشور از هرگونه تعرض، حاشیه و سیاستزدگی دور و مرزها و تقدس آن را حفظ کنند. به همین دلیل نهاد بانک مرکزی در کشورهای مختلف کمتر دچار تغییر و تحول میشود چون بیش از اینکه نهاد بانک مرکزی یک نهاد مدیریتی باشد بیشتر یک نهاد علمی، کارشناسی و مادر است.
از سوی دیگر ساختار، کارکرد و نیروهای بانک مرکزی نیز بهگونهای شکل گرفته و بهعبارتی نهادینه شدهاند که بهطور طبیعی کمتر خود را در معرض ملاحظات، فشارها و شرایط سیاسی قرار میدهند و حتی حضور و تأثیرگذاری در مسائل اقتصادی را با احتیاط و وزانت و قدرت پیش میبرند و از رفتارها و رویههای سبک و روزمرگی برای جلوگیری از بازکردن باب فشار و تحمیل برخوردهای سبک و سلیقهای خارج از سازمان خودداری میکنند. اینکه بانک مرکزی ایران چند ماهی است به طرز بیسابقهای تحت فشار سیاسی است بدون ارتباط با نوع رفتار دولت و دیگر نهادها با بانک مرکزی و رویه ناصوابی که این بانک در سالهای اخیر در مواجهه با مسائل اقتصادی کشور در پیش گرفته( که نتیجهای جز تقلیل و تضعیف جایگاه حاکمیتی واقعی آن نداشته) نیست.
در سوی دیگر سازمان تأمین اجتماعی قرار دارد که عنوان بزرگترین بنگاه اقتصادی کشور را یدک میکشد این سازمان چندماهی است که طناب رقابت دولت و مجلس به بهانههای واهی شده و عملا سرنوشت اقتصادی و اجتماعی حال و آینده میلیونها شهروند ایرانی را به مخاطره افکنده است.
سازمان تأمین اجتماعی هماکنون در تأمین نیازهای اعضای خود به لحاظ خدمات درمانی و پرداخت مستمری دچار مشکلات اساسی است. با شرایط سیاسی که این روزها بر این سازمان تحمل میشود به جرأت میتوان گفت که بازنشستگان و اعضای خانواده تأمین اجتماعی زیاندیدگان اصلی هستند.به راستی بانک مرکزی و سازمان تامین اجتماعی تاوان چه چیزی را میدهند؟ بهنظر میرسد حل اختلافات اساسی بین قوای مقننه و مجریه که ریشه و رنگ و بوی سیاسی دارد بر تلاشهای مشترک عقیم و صوری برای کمک به معیشت مردم که نتایج آن هم معلوم نیست اولویت دارد.