معادل عبری کلمه قدرتمند، hazak است که ترجیعبند تبلیغات انتخاباتی تلویزیونی احزاب راستگرای« لیکود» و« اسرائیلخانهما» قرار گرفتهاست. این عبارت به شعار پوسترهای تبلیغاتی آبی و سفیدی تبدیل شده که روی بیلبوردها در سراسر سرزمینهای اشغالی نصب شدهاند.
نتانیاهو میگوید، رهبری قدرتمند و قاطع برای مقابله با بزرگترین چالشهای تاریخ این رژیم، امری ضروری است. منظور او از چالشهای بزرگ، مناقشه طولانی فلسطین نیست بلکه منظورش خطر ایران و توان هستهای آن و این احتمال است که روزی این توان علیه اسرائیل بهکار برده شود. او هفته گذشته خطاب به هیأتی از سناتورهای آمریکایی بازدیدکننده از بیتالمقدس گفت: اولویت من اگر برای دور بعد به نخستوزیری انتخاب شوم، اول متوقف کردن ایران در دستیابی به سلاح هستهای است. این در حالی است که ایران همواره چنین نیتی برای دستیابی به سلاح هستهای را رد میکند و باز این در حالی است که اسرائیل تنها رژیم خاورمیانه است که سلاح هستهای دارد.
نظرسنجیهای اخیر نشان میدهد که نتانیاهو بار دیگر در این انتخابات پیروز میشود و در راس دولت ائتلافی قرار میگیرد. این به این معنی است که مسئله ایران همچنان در کانون توجه در عرصه سیاست اسرائیل باقی خواهد ماند. در رویارویی دیپلماتیک بر سر ایران، نتانیاهوی 63ساله و کماندوی سابق که اکنون به یک تندروی محافظهکار تبدیل شده، خود را یک چهره سرسخت سازشناپذیر نشان داده که اگر لازم باشد به تنهایی علیه ایران اقدام میکند. اما این تصویری که او از خودش به نمایش گذاشته چقدر با واقعیت مطابقت دارد؟ اگر حرفهای رقبای نتانیاهو ازجمله رئیس سابق سرویس اطلاعات اسرائیل را گوش کنیم درمییابیم که این تصویر واقعی نیست. یووال دیسکین که در سال 2001 از ریاست شینبت بازنشسته شد در مصاحبهای مطبوعاتی گفت: نتانیاهو هیچ محور مشخص و دقیقی را دنبال نمیکند و نمیداند چه میخواهد، چه میداند و چه باید بکند. نمیتوان به او در مواقع بحران اعتماد کرد.
اگرچه نظرسنجیها نشان میدهد که اکثر اسرائیلیها در زمینه اداره مسائل امنیتی به نتانیاهو اعتماد دارند، اما دیسکین تنها مقام ارشد اسرائیلی نیست که چنین نسبت به نتانیاهو ابراز تردید و ناامیدی میکند. این نشان میدهد که نتانیاهو با وجود اینکه بعد از دیوید بنگورین، طولانیترین دوره نخستوزیری را داشتهاست اما همچنان فردی غیرقابل اعتماد در عرصه سیاست اسرائیل است.
او با لحنی تند و قلدرمابانه که گاه متضاد و متناقض هم میشود، سعی در حفظ موقعیتش دارد. اگرچه وعده اصلاحات برای اسرائیلیها را داده اما در زمینه سیاست داخلی و خارجی هیچ تغییری در برنامههایش ایجاد نکردهاست. او که آمریکاییترین نخستوزیر تاریخ اسرائیل است، اما بدترین روابط را با رئیسجمهور آمریکا در سالهای اخیر داشته که یکی از دلایل اصلی آن هم عدمتوافق درباره چگونگی برخورد با ایران است.
او ماموریتش را مقابله با ایران و نجات اسرائیل از دست ایران اعلام کرده و قرار دادهاست. نفتالی بنت، رئیس دفتر نتانیاهو در سالهای 2006تا 2008که حزب راستگرای لیکود را ترک کرده و به اردوگاه مذهبیهای ملیگرا پیوسته، میگوید که اگر چه انگیزه و شیوه کار نتانیاهو کاملا قابل نقد و سؤالبرانگیز است، اما نگرانیاش از ناحیه ایران نگرانی درستی است. او هرچیز دیگر را فرع بر مسئله ایران میداند و به همینخاطر است که در زمینههای اقتصادی و اجتماعی کار مهمی در این سالها انجام ندادهاست.
نتانیاهو که با اسم دوران کودکیاش یعنی بیبی خـطاب میشود، در ساختمانی معمولی در بیتالمقدس که بسیار با مراکز دیگر قدرت مانند کاخ سفید یا کاخ الیزه متفاوت است، اعمال قدرت میکند. وقتی وارد دفتر کوچکش میشوید، نخستین چیزی که توجهتان را جلب میکند نقشه بزرگی از خاورمیانه است که بهخوبی نشان میدهد اسرائیل چه نقطه کوچکی در این نقشه است و ایران چطور همه منطقه را تحت تسلط خود دارد. همین ایران بزرگ محور همه حرفها و اظهارنظرهای اوست، وقتی میگوید رهبران غربی نباید شک کنند ایران هستهای به اسرائیل حمله میکند. او میگوید، رهبران غربی باید بیشتر به خطر ایران توجه کنند اما نمیکنند. او برای جلب توجه سیاستمداران غربی از تندترین الفاظ و تعابیر برای ایران و قدرت نظامی هستهای و حتی مذهبیاش استفاده میکند.
تاریخ برای نتانیاهو مهم است و در حرفهایش زیاد به تاریخ رجوع میکند. بنزیون پدر او یک تاریخشناس صهیونیست بود که نفوذ تعیینکنندهای هم بر پسرش داشت. او به ایده اسرائیل بزرگ اعتقاد داشت و مخالف هرگونه سازشی با دشمنان بود. بعضی معتقدند که برای شناخت نتانیاهو اول باید به سراغ ریشه و تبار او و نظریات کسانی همچون پدر او رفت. آموزش زبان انگلیسی توسط پدرش به او، ابزار خوبی بود که در سالهای بعد بسیار بهکار نتانیاهو آمد، مخصوصا در سخنرانیها و ارتباطاتش در آمریکا.
او بعد از تحصیل در دبیرستانی در آمریکا برای خدمت نظامی به اسرائیل بازگشت و وارد نیروهای ویژه نخبه شد. این همان واحدی است که برادر نتانیاهو در آن جنگید و کشته شد. یوناتان برادر نتانیاهو در سال 1976در عملیات آزادسازی بیش از 100اسرائیلی که توسط فلسطینیان ربوده شدهبودند، کشته شد. تحلیلگران میگویند که مرگ او، تأثیر عمیق و نوعی نفرت از فلسطینیان را در نتانیاهوی جوان ایجاد کرد و زندگی او را تا حدی تغییر داد.
او در سال 1996بهعنوان جوانترین نخستوزیر اسرائیل به قدرت رسید. اما دولتش سه سال هم دوام نیاورد و درگیر بحرانها و درگیریهای بسیار شد. یک دهه بعد او در مقام رهبری کمفروغتر به قدرت بازگشت و این بار در راس یک دولت ائتلافی قرار گرفت. به همینخاطر بیشتر در قدرت دوام آورد و ثبات و امنیت نسبی ایجاد کرد. به همینخاطر مجله تایم روی جلد خود به او لقب شاه اسرائیل داد. اما این آرامش دولت ائتلافی در سالهای اخیر درحالی بود که در پشت صحنه دولت او و در حلقه مردان قدرتش، مناقشات و درگیریهای شدیدی جریان داشت. یکی از مقامات سابق دولت او که نخواست نامش فاش شود، میگوید: بیبی از همه میخواست که وفادار و فرمانبردار باشند اما رفتارش طوری بود که حس نزدیکی و وفاداری را درمیان نزدیکترین افرادش هم ایجاد نمیکرد. او بسیار بسیار بسیار به همه بدگمان است و حتی به نزدیکترین افراد و دوستانش هم اعتماد ندارد.
نتانیاهو بعد از قدرت گرفتن دوباره در سال 2009، سخنرانی مهمی کرد و در آن اعلام کرد که آماده پذیرفتن کشور غیرنظامی فلسطین در کنار کشور یهود است و با این حرف در واقع به سالها مخالفت شخصی و مخالفت حزبش با این موضوع پایان داد. البته همان موقع هم تعهد او به این وعده بهشدت زیر سؤال رفت. هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در نشستی در سال 2010 از نتانیاهو خواست که در گامهای عملی نشان دهد و مشخص و شفاف توضیح دهد که چه امتیازاتی برای عمل به تعهداتش میدهد. نتانیاهو با گفتن اینکه میخواهد درباره گامهای عملی بدون حضور دیگران و بهطورخصوصی با کلینتون حرف بزند، همه را از اتاق بیرون کرد و بهطور خصوصی با وزیر خارجه به حرفزدن در اینباره پرداخت تا سخنانش به رسانهها درز نکند. اما در تمام این مدت هیچ نشانه عملی از عمل به تعهدش بروز نداد. بعد از شکست مذاکرات صلح در اواخر سال 2010که دلیلش هم ادامه ساخت شهرکهای یهودینشین در کرانه باختری بود، دنیا دیگر تلاشی برای احیای این مذاکرات نکرد. با وجود مخالفتها ومحکومیتهای متحدان غربی اسرائیل، نتانیاهو همچنان به ساخت شهرکها ادامه میدهد. همینماه گذشته او اعلام کرد که بیش از 10هزار خانه جدید در زمینهای فلسطینی که در جنگ سال 1967توسط اسرائیل غصب شدند، میسازد. این اقدام اساسا راهحل تشکیل دو کشور و ایجاد کشور مستقل فلسطین را به خطر میاندازد.
گیدون لوی از روزنامهنگاران برجسته چپگرا و از منتقدان سرسخت نتانیاهو، او را به بازی عمدی با مسئله تهدید ایران برای انحراف افکار از مسئله فلسطین متهم میکند. این روزنامهنگار مرتب مقالاتی در روزنامه هاآرتص مینویسد و میگوید: توانایی نتانیاهو فقط تشویق و ترویج وحشت است. او اساسا و عمیقا هیچ اعتقادی به صلح با اعراب و بهطور خاص با فلسطینیان ندارد. او میخواهد مسئله فلسطین را کلا از بحثها حذف کند. اگر فشار واشنگتن نباشد این مسئله میتواند تا مدتها از بحثها حذف شده بماند.
با وجود همه هشدارها و اخطارهای نتانیاهو، نظرسنجیای که اخیرا روزنامه تایمز اسرائیل منتشر کرده نشان میدهد که تنها 12درصد اسرائیلیها ایران را اولویت اول دولت بعدی اسرائیل میدانند. 16درصد فلسطین را اولویت دولت جدید میدانند و 43درصد مشکلات اقتصادی را اولویت اصلی میدانند. به همینخاطر تحلیلگران اسرائیلی به نتانیاهو گوشزد کردهاند که به حرف مردم گوش کند. البته همین تحلیلگران میگویند که اگر او دوباره در انتخابات برنده شود این کار را نمیکند و به راه خودش ادامه میدهد. نزدیکان او میگویند که نتانیاهو روی مقابله با ایران بهعنوان اولویت و میراث اصلی دولت و قدرتش حساب کردهاست. به همینخاطر تلاش کرده و میکند که پروژه ایرانهراسی را فراگیرکند.او با وجود همه حرفها و تهدیدهای تند، در تمام سالهای گذشته تنها یک رویارویی نظامی داشت و آن هم جنگ اخیر غزه بود که بعد از هشت روز و بدون عملیات زمینی پایان یافت.