از هر خیابانی که عبور کنید این احتمال وجود دارد که کودکانی را ببینید که به جای رفتن به مدرسه با فروش برخی اجناس یا سروکلهزدن با یکدیگر و یا رهگذاران وقت میگذرانند، اغلب لباس نامناسبی به تن دارند و صورتشان فریاد میزند که غذا و جای مناسبی ندارند. گاهی هم اگر نگاهتان را کمی دورتر بیندازید، زن یا مردی را میبینید که میتواند مادر یا پدرشان باشد و مراقب است که دست از کار نکشند. اما شاید به کودکانی هم برخورده باشید که چهرهشان داد میزند کار میکنند. این زنان و کودکان به هر دلیلی که در خیابان باشند، عضوی از جامعه کوچک ما محسوب میشوند و تأثیرپذیری دیگر بخشهای این جامعه کوچک از این مسئله اجتناب ناپذیر است. این چهره شهر را بچهها هم دوست ندارند، وقتی میبینند کودکان همسنوسالشان خیابان را به مدرسه ترجیح میدهند. ساماندهی این کودکان برعهده کیست و چهکسی آنها را به خانه میرساند؟ این سؤالات ذهن ما را به سمت و سوی بهزیستی میبرد. اما غلامرضا رضاییفر معاون دفتر امور آسیبدیدگان اجتماعی معتقد است که این کودکان باید همراه با خانوادههایشان توانمند شوند. او میگوید: بهزیستی برای نگهداری کسانی که بیسرپرست هستند مشکلی ندارد. پلیس آنها را جمعآوری میکند و به ما تحویل میدهد. مشکل ما بچههایی هستند که سرپرست قانونی دارند و قاضی آنها را به والدینشان تحویل میدهد و هیچ الزامی وجود ندارد که دوباره به خیابان برنگردند. وی در گفتوگوی زیر ازبرنامهریزیهای سازمان بهزیستی برای بچههای خیابانی میگوید.
- مردم در تماسهایی با روزنامه، این سؤال را میپرسند که چرا برای بچههایی که در خیابان، تکدیگری، فالگیری یا کار میکنند سازمان بهزیستی کاری نمیکند؟ آنها میخواهند بدانند که مسئول ساماندهی این زنان و کودکان چه نهادی است؟
ما در خیابان با چندگروه از این زنان و کودکان مواجهیم. افراد متکدی را باید از افراد آسیبدیده جدا کرد چراکه تکدیگری جرم محسوب میشود. با متکدیان باید برخورد قضایی و قانونی شود. بسیاری از این گداها دیده شده است که توسط افرادی فرصتطلب و سودجو مدیریت میشوند. آنها از بچهها سوءاستفاده ابزاری میکنند. در شورایعالی اداری، مصوبهای که مربوط به سال 1378است، برای تکدیگری داریم. در آنجا مشخص شده است که متکدیان باید از سطح شهر جمعآوری شوند؛ البته این کار بر عهده نیروی انتظامی است. در آنجا اردوگاههایی برای نگهداری و غربالگری این افراد مشخص شده است و پس از آن گروهی که مورد هدف سازمان بهزیستی است به این سازمان تحویل داده میشود؛ مانند افراد معلول، سالمند، بدسرپرست و یا بیسرپرست. بنابراین نیروی انتظامی و قضایی در صف اول برخورد با این زنان و کودکان قرار دارند.
- شما در سازمان معمولا با چه گروههایی روبهرو هستید؟
مثلا دیده شده است که برخی از خانوادهها از بچهها سوءاستفاده میکنند و به بچهها یاد میدهند که یکی فال بفروشد، یکی اسپند دود کند و یکی هم به زور، شیشه پاکن روی شیشه اتومبیل بریزد که آن را تمیز کند و پولی بگیرد، پدر و مادر هم از دور ناظر این کارها هستند؛ خب آنها احساسات مردم را تحریک میکنند. اما گروه دیگری که مشکل بزرگی برای ما هستند، اتباع خارجیاند. متأسفانه خیلی از اینها انتقال داده نمیشوند یا وقتی به کشورشان فرستاده میشوند، خیلی راحت برمیگردند. من میتوانم به جرأت بگویم که حداقل نیمی از زنان و کودکانی که در خیابانهای تهران به این کارها مشغول هستند، در این گروه قرار میگیرند. گروه دیگر بچههایی هستند که ما وارد سیستم میکنیم اما پدر دارند و قاضی حکم تحویل آنها به ولی را میدهد و ما نمیتوانیم کاری بکنیم.
- برای کسانی که راهی بهزیستی میشوند، چه برنامههایی پیشبینی شده است؟
ما برای نگهداری کسانی که بیسرپرست هستند مشکلی نداریم. پلیس آنها را جمعآوری میکند و به ما تحویل میدهد. مشکل ما بچههایی هستند که سرپرست قانونی دارند، قاضی آنها را به والدینشان تحویل میدهد و و هیچ الزامی وجود ندارد که دوباره به خیابان برنگردند.
- اگر بپذیریم که سرپرست قانونی دارند، آیا جزو کودکان بدسرپرست محسوب نمیشوند؟
بله، باید اثبات شود اما ما در این موارد به حکم قاضی احتیاج داریم.
- این برای زمانی است که مددکار شما بدسرپرستبودن کودک را گزارش کند؟
بله. اگر بدسرپرستی احراز شود کودک را به ما میدهند. البته این کار مراحلی دارد؛ ابتدا سرپرستی موقت میدهند، بعد سرپرستی دائم.
- آیا این حکم صادر میشود؟ یعنی وقتی بدسرپرستی اثبات شده باشد قاضی حکم صادر میکند؟
این کار بستگی به این دارد که شما بتوانید کاملا مستدل دفاع کنید. به هر حال صلاح نیست که بچه از محیط خانواده دور شود مگر اینکه بدسرپرستی والدینش ثابت شده باشد؛ یعنی خانوادهای که هیچگونه حقی برای فرزندشان قائل نیستند.
- در قانون مدنی، والدینی که مصادیق بدسرپرستی باشند وجود دارد. آیا پیشآمده است که قضات در برابر جدا کردن بچهها از خانوادههای بدسرپرست مقاومت کنند؟
قضات هم برای این کار همکاری میکنند ولی خب در قانون حضانت برعهده پدر است. گاهی مشروط این کاررا انجام میدهند. مثلا از پدر تعهد شفاهی میگیرند اما پیش میآید که دوباره این تخلف را تکرار کرده و تعهد را فراموش میکنند. بهزیستی برای کسانی که سرپرست نداشته باشند یا بدسرپرستی آنها اثبات شده باشد، از نظر پذیرش و ظرفیت مشکلی ندارد. پلیس با کمک بهزیستی در سراسر شهر، بهخصوص پایانهها، کودکان خیابانی را ردیابی میکند.
- مقصود شما از کودکان خیابانی، کودکانی هستند که اصلا خانوادهای ندارند؟
کودکان خیابانی کودکانی هستند که بخش زیادی از شبانهروز را در خیابان میگذرانند و البته بسیاری از اینها کودکان کار هستند و صرفا مشغول تکدیگری نیستند؛ گلفروشی میکنند، واکس میزنند یا بیسکوئیت میفروشند. این بچهها کودکانکار و خیابان نامیده میشوند و در چرخه بهزیستی قرارمیگیرند و بهزیستی موظف است که مستقیما آنها را ساماندهی کند.
- این ساماندهی منوط به نگهداری از آنها در مرکز نیست؟
صرفا نیست. آییننامه ساماندهی کودکان خیابانی که در سال 1384توسط هیأت وزیران تصویب شد، این وظیفه را بر دوش بهزیستی گذاشته است و 11نهاد دیگر در این مورد به این سازمان کمک میکنند. براساس آمار، در سال گذشته بیشترین پذیرش کودکان خیابانی در شهر تهران بود که به 30درصد میرسید. در این سال سازمان بهزیستی 5300 نفر را پذیرش کرد. 37درصد نیز اتباع خارجی بودند که به وزرات کشور سپرده شدند؛ اینکه این اتباع از کشور خارج میشوند ولی دوباره ممکن است برگردند هم خودش مسئلهای است که یک سیکل معیوب بهوجود میآورد. این کودکان اغلب در مراکز استانها دیده میشوند. مثلا آمار اتباع خارجی در استان فارس 75درصد، خراسان رضوی 48درصد، تهران 47درصد و اصفهان 47درصد است؛ یعنی نصف مشکل را ما با اتباع خارجی داریم.
- این 5300 نفر در حال حاضر در چه شرایطی هستند؟
متأسفانه سن کودک برای کار در ایران 15تا 18سال، در کشورهای آفریقایی بالای 12سال، در اروپا بالای 18سال و برای کشورهای درحالتوسعه بالای 15سال است؛ درصورتی که کار مانع از رشد جسمی و معنوی کودک نشود. از تعدادی که ما پذیرش کردیم 40درصد به مدرسه نمیروند، 70درصد پدر و مادر ندارند و بیش از 95درصد پسر هستند. بچههایی که پدر و مادر دارند طبق نظر قاضی به خانوادههایشان تحویل داده میشوند و هیچ الزام بازدارندهای وجود ندارد که آنها به خیابان بازنگردند. قسمت عمده مشکلات ما خانوادههایی هستند که با وجود این مشکل باز هم بچههایشان را رها میکنند.
- برای بچههایی که پذیرش میشوند برنامهریزی مدونی دارید؟
رویکرد ما این است که بدون نگهداری، کارمان را انجام بدهیم و بتوانیم کمک کنیم تا کودک وخانواده هر دو توانمند شوند. این کار در مراکز سرپایی انجام میشود که فعلا تعدادشان کم است و فقط در چند استان وجوددارد. البته تعدادشان قبلا بیشتر بود ولی ما درتلاش هستیم که تعداد این مراکز را افزایش دهیم. هدف ما این است که ساعات حضور کودکان در خیابان را بهتدریج کاهش دهیم و در ازای این ساعات، آموزش، تغذیه و نظارت را جایگزین کنیم.
- این کار در مراکز خصوصی انجام میشود؟
در مراکز دولتی واگذاری شده هم میتوانیم این کار را انجام دهیم. از طرف دیگر در محدوده خانوادهها هم باید کار کرد. یکی از برنامههای ما اشتغال مؤثر برای یکی از اعضای خانواده مانند بحث آموزش مهارتها، بیمه و... است. بسیاری از این خانوادهها مشکل اعتیاد دارند. اگر بتوانیم اعتیاد پدر یا مادر را درمان کنیم و مهارتی به آنها یاد بدهیم، حضور کودک در خیابان کمتر میشود؛ این رویکرد ماست و برای آن هم بودجه تعریف شده است اما پروسه زمانبری است. ما باید حدود یک سال روی یک خانواده کار کنیم تا به نتیجه برسیم.
- مسئله اصلی این است که ما هر روز داریم این کودکان را در خیابانها میبینیم و همیشه از هم میپرسیم که این کودکان بالاخره کی از خیابانها جمعآوری شده و سرپرستی میشوند؟
مردم فقط معلول را میبینند و علتها دیده نمیشوند. اگر پدیده مهاجرت از شهرهای کوچک یا کشورهای همسایه و حاشیهنشینی کاهش پیدا کند این مشکلات هم کمتر میشود. ما نیز میخواهیم این کودکان زودتر سروسامان داده شوند. همشهریان عزیز هم میتوانند با تماس با 123، هنگام مشاهده کودکانی که در اثر کوتاهی والدینشان، سلامتی جسمی و روحیشان در خطر است ما را مطلع کنند. ما میتوانیم مداخله کنیم تا صلاحیت خانواده آنها ارزیابی شود.
- روشی در مددکاری در کشورهای دیگر وجود دارد که مددکار به مددجو سر میزند و مسائلش را پیگیری میکند اما تا به حال ما این حرکت را از سازمان بهزیستی ندیدهایم؛ اینکه شما کودکی را پذیرش کنید و مددکار پروندهای داشته باشد که ارتباط پیگیر و نزدیکی با کودک داشته باشد.
ما این رویکرد را داریم. در خدمات سرپایی هم این مددکار است که باید به سراغ کودک برود و با خانواده او ارتباط برقرار کند. واقعیت این است که همه میخواهند هر چه زودتر چهره شهر را بدون این مشکلات ببینند اما این کار زمانبر است. خب بسیاری از این خانوادهها مشکلات عمیقی دارند و ممکن است تن بهکار ندهند، از نظر فرهنگی در سطح پایینی باشند، غیراجتماعی یا از نظر سواد در سطح پایینی باشند. این خانوادهها با تکدیگری زندگی میکنند و درآمد زیادی هم دارند اما قانع نیستند. آنها عادت کردهاند که به این شیوه زندگی کنند. در اعتیاد خود غرق شوند و همسر و بچههایشان برای آنها کار کنند، درحالیکه در تهران کسانی هم هستند که با 500هزار تومان زندگی میکنند و این مشکلات را ایجاد نمیکنند. خب، تصور کنید ما به خانواده متکدیان بگوییم بچههایتان را به مدرسه بفرستید و به 700تا 800هزار تومان قانع شوید و به پدر خانواده هم بگوییم تو هم بهخودت سختی بده و اعتیادت را ترک کن؛ به نتیجه رسیدن این کار با امکانات و مسائل و توقعاتی که ما داریم خیلی مشکل است. ما این رویکرد را داریم و برنامهاش با عنوان خدمات سرپایی نوشته شده است. در این برنامه هدف ما توانمندسازی در گرو ارتباط مددکار در محیط خانواده با کودک و دیگر اعضای خانواده است. با این برنامه و با توجه به اینکه اعتبارات نگهداری را کم کردهایم و بیشترین اعتبارات را برای این برنامه گذاشتهایم، امیدواریم در سال آینده چهرهای متفاوت در شهر داشته باشیم.