علی لاریجانی و خاویر سولانا، ۲-۳ روزی دیگری رو دو روی هم خواهند نشست تا مذاکرهای را برای آغاز مذاکره، به انجام رسانند و تا چه پیش آید و چه در نظر.
با این همه، ایران که از مرز غنیسازی آزمایشگاهی عبور کرده و به تایید آژانس بینالمللی انرژی هستهای، پا در مسیر توسعه صنعتی فعالیتهای هستهایاش گذارده، حالا از ورای همان خط قرمز پیشین سخن میگوید و در مقابل غرب هم، ۲ قطعنامه تصویبی در آستین دارد که اگر نومحافظهکاران آمریکایی بخواهند، به ابزار پنهان بند هفت منشور ملل متحد، برای به آشوب کشاندن جهان متوسل خواهند شد.
هر ۲ سو، از مرز قبلی گذشتهاند و واقعیت آن است که برخی در همین ایران، همچنان در میان افکاری نامتوازن گرفتارند و بر سر گزارههایی مجادله برمیانگیزند که افسانهشان را خود بافتهاند؛
اگر ایران اکنون در اینجاست، سزاوار آن است که قهر و زهر به هم آمیخته شود و نه آنکه برخی در تریبونهای غیررسمی خود بکوشند، همه داشتهها را از دست رفته بخوانند و مدام حد غنیسازی را تهدید فرصتها بنامند.شفافتر آنکه کجای عرف و قانون این دیار نوشته است که نمیشود بر سر خطوط کلی کشور، مباحثه کرد و مگر هر روز در سایتها و محافل مختلف داخلی و خارجی، بسیاری از اصول، فراتر از نقد، حتی به سخره هم گرفته نمیشوند؟
لیکن اگر حفظ غنیسازی، سیاست رسمی کشور باشد و کشتیبان را این مسیر شایسته، مدام خط فاصله و نقطه و اما و اگر گذاشتن، مثل چوب است و چرخ و حرفهای دیگر. مباحثه دشمنی نیست و هر که اینگونه میاندیشد، دشمن نیست.
صحبت از آنانی است که نفس دستیابی به انرژی هستهای را زیر سؤال میبرند و اینکه «آیا مسئولان اجازه دارند با عقب نشینی از خواست ملت، به نسلهای آینده خیانت کنند و آینده کشور را به خطر بیاندازند؟»
دیگر آنکه همواره سخن از همهپرسی و نظرخواهی عمومی کردن، ژست دموکراتمنشانه و مردمپسندی است ولی عقلای سیاست از دوران یونان باستان تا امروز، چه میزان در حوزه سیاست عملی این روش را پسندیده دانستهاند و مگر کار ملک را، در هر امری میتوان به همهپرسی واگذارد؟
اگر بنا بر آن باشد که هر لحظه، تصمیمی را به مجال پرسشگری عمومی بگذاریم و شعار رفراندوم را در بوق کنیم، هم هیبت خود را بر باد دادهایم و هم امکان چانهزنی را گرفتهایم؛ وقتی پذیرفتهایم هر پیشرفتی هزینهای دارد، در میانه این جدال، بر فرض محال توافق بر نظری مخالف، دیگر سخنی برای گفتن نخواهد ماند.
پایان این مخاصمه هر چه باشد، خدا را که نیکخواهی ایران در آن پدید آید، اما فرصتسازی برای رقیب، عنقریب کاشانه را بر باد خواهد داد.