2. این روزها بزرگترها در روزنامه دنبال قیمت طلا میگردند. هرچه قیمت بالاتر میرود بعضی از آنها بیشتر طلا میخرند. این روزها قیمت طلا مثل توپی است که به هوا پرتاپ شده اما انگار زمین جاذبه ندارد تا توپ طلایی پایین بیاید. این روزها پدرم هی به من یادآوری میکند که انگشتریای که پارسال با پولهای عیدیام خریدهام قیمتش دوبرابر شده است... و تکرار این که این طلا سرمایه است و باز هم همان حرف قدیمی:« پولهاتو جمع کن، طلا بخر.»
این بزرگترها خیلی عجیباند، دزد دریایی نیستند، اما مثل آنها طلا دوست دارند!
3.ما اما زیورآلاتِ صنایع دستی، بدلیهای مارکدار و غیر مارکدار، انگشترهای برنجی و گوشوارههای مروارید، مچبندهای چرمی، النگوهای بزرگ مسی، نیکلی یا پلاستیکی و گردنبندهای شیشهای را به جواهرات ترجیح میدهیم. گرچه همیشه بر سر استفاده از آنها در مهمانیها و عروسیها دچار مشکل میشویم و نمیدانیم چرا باید مثل بزرگترها طلای زرد را به این رنگهای قشنگ ترجیح بدهیم؟ درست میگفت شازده کوچولو که راستی راستی این بزرگترها خیلی عجیباند!
دستهای آلوده
خیلیها اینطوریاند. دستهای جوشزده یا تیرهشده، گوشهای متورم، و... اینها یعنی متأسفانه تو به استفاده از بدلیها حساسیت داری! این حساسیت بهویژه در بدلیجاتی که در ساخت آن از نیکل استفاده شده بیشتر است. بهگفتهیمتخصصان، نیکل به کار رفته در بدلیجات سردستهی مواد و فلزات حساسیتزاست.
البته علاقهی شدید به زیورآلاتِ غیر طلا وحساسیت به آنها، یک معادلهی دو مجهولی نیست، راههای زیادی برای حل این مسئله هست:
برای حل مشکل حساسیت به زیورآلات غیر طلا، رعایت چند نکته کافی است: مثلاً اینکه قبل از استفاده از آنها پوستمان را خشک کنیم و سپس منطقهی پوستیِ در تماس با آن زیورآلات را با یک لایهی مرطوبکننده محافظ مثلاً کرمهای مرطوب کننده، بپوشانیم.
یا میتوانیم از زیورآلات ساخته شده از استیل یا پلاستیک استفاده کنیم و راه دیگر اینکه روی تمام بدنهی زیورآلات فلزی غیر طلا یا روی قسمتهای فلزی مثل قفل یا گیرهی گردنبندها و گوشوارهها را کاملاً با لاک ناخن بپوشانیم.
عرق کردن وضع را بدتر میکند، چون در زمان تعرق، نمک موجود در عرق بدن روند حساسیت را تشدید میکند. پس موقع رفتن به باشگاه ورزشی یا وقتی قرار است ساعتها زیر آفتاب بمانیم، از این زیورآلات استفاده نکنیم. و اگر با رعایت همهی این موارد باز هم حساسیت داشتیم موضوع را جدی بگیریم، چون این مسئله ممکن است به یک حساسیت پوستی جدی یا حتی مسمومیت منجر شود و این را پزشکان میگویند. در این حالت بیایید بیخیال این زیور آلات شویم و برویم همان طلا را بخریم!
نشانی از مترو
قبل از این باید شال و کلاه میکردیم و میرفتیم مغازهای را پیدا میکردیم... تا دو،سه دهه قبل، مغازههای فروش بدلیجات اینقدرها زیاد نبود... حالا اگر انگشتری برنجی دست داشته باشی، ممکن است به تو بگویند:« از مترو خریدی؟» یا وقتی در مترو نشستهای ممکن است یک نفر بیاید و اسفنجی را دست توبدهد که نگه داری، یک اسفنج پر از گوشواره های رنگی یا یک جعبهی کاغذی پر از انگشترهای برنجی و تو زیر چشمی نگاهشان کنی و دودل شوی که بخری یا نه؟ اسفنج و جعبه دست به دست در مترو بچرخد، خیلیها بخرند و خیلیها نه! تو پیاده شوی با یک انگشتر جدید در دست، یا پیاده شوی بی آنکه چیزی خریده باشی و هنوز چشمت دنبال آن انگشتر مانده باشد!
ستاره 16 ساله،
از میان گوشوارهها دو تا ستاره پیدا میکند. مادر همچنان به این خرید اعتراض دارد، اما ستاره میگوید:« مامان ببین چه ستارههای قشنگی، چون اسمم ستاره س میخوام اینها رو بخرم، باشه!»
آن طرفتر دوتا دختر دانشجو انگشترهای بزرگ میخرند. آنها میگویند:« واییی چهقدر بزرگند، فکر کن بخواهیم طلاشو بخریم چهقدر باید پول بدیم.» در مترو سرِ بحث باز میشود دربارهی گرانی طلا یا استفادهی بیرویه از بدلیجات. دختر نوجوانی وارد بحث ما میشود و میگوید:
« به پولش نیست، من بدلیجات رو بیشتر دوست دارم تنوع طرحشون بیشتره.»و دو تا دانشجو با هم:« الآن طلاها هم خیلی تنوع دارند.»
دختر نوجوان به من نگاه میکند:« آخه یه طلا رو دائم باید استفاده کنی، چون پول زیاد برای خریدش میدی، اما اینها رو هی میشه خرید. گرچه مادرم معتقده نباید این همه پول برای خرید بدلی بدم و اینها سرمایه نیست و... اما من اینها رو ترجیح میدم.»