وی تا سال 1357 مثل بقیه کودکان محروم جنوب شهر زندگی کرد؛ اما در خانوادهای که پدر، کاسب معتمد محل بود و مادر، معلم قرآن جلسات مذهبی بانوان حبیب با نان حلال و اشک عشق به اهل بیت محمد(ص) زیر سایه بلند مسجد روبروی خانهشان بزرگ شد.
حبیب غنیپور چهارده ساله بود که بهمن 57 را درک کرد، امام خویش را شناخت و با وی بیعتی عاشقانه بست.
در همان سنین از اعضای فعال کتابخانه مسجد جوالائمه(ع) بود. بنیانگذاران کتابخانه، جوانان پاک و مؤمن و مبارزی بودند که تعداد کثیری از آنان هنر را وسیله مبارزه با طاغوت درون و بیرون ساخته بودند.
نخستین جلسه قصهنویسی مسجد جوادالائمه(ع) در سال 1358 مملو از نوجوانان محل بود و حبیب با جسارت در صف اول نشسته بود و به قصهای که یکی از آن جوانان میخواند گوش سپرده بود.
کتاب «سوره، بچههای مسجد» اولین محصول ادبی و هنری آن جمع بود که قصه انشا از حبیب غنیپور در آن چاپ شده بود. این کتاب که به نام انتشارات مسجد جوادلائمه در سطح کشور منتشر شد، در واقع نقطه شروع ادبیات دینی نوجوانان در کل تاریخ ادبیات نوجوانان اسلامی کشور ما بود.
حبیب به تدریج به سمت نویسندگی حرفهای قدم برمیداشت؛ اما بوی باروت جنگ که از سال 59 تمام فضای کشور را در برگرفته بود عشق را به مصاف میخواند و حبیب عاشق به جنگ سیاهیها رفت. در سال 61، در عملیات مسلم ابنعقیل از ناحیه پا مجروح شد.
در سال 62، دوره دبیرستان را تمام کرد و برای معلمی به مدرسه راهنمایی شهید چمران در حوالی میدان راهآهن رفت. اما همچنان نویسندگی دل مشغولی عمده غنیپور بود.
همزمان با تدریس ادبیات و دینی در آن مدرسه، در مجله رشد جوان و نیز مجله کیهان بچهها شروع به نوشتن کرد. در سال 1364 در رشته ادبیات فارسی دانشگاه شهید بهشتی قبول شد و در ضمن معلمی، نویسندگی و ادارة کتابخانهای با هفت هزار عضو، به تحصیل دانش پرداخت و در همان سال در عملیات والفجر8 (فتح فاو) شرکت کرد.
او بیشتر داستانهایش را در همین سالها نوشته است. مجموعه داستان «گل خاکی» برای جوانان و «عمو سبدی» برای نوجوانان، پس از شهادتش منتشر شدند ولی تعداد زیادی تحقیق و داستان همچنان ناتمام و منتشر نشده از اوباقی ماندهاند. آثاری همچون:
- داستان زال و رودابه، نگاهی به زندگی جلالآل احمد، تحقیقی درباره شهر تبریز، حدود ده داستان منتشر نشده کوتاه، طرح چند رمان، یک رمان نیمه تمام جنگی، طرح دو داستان مصور (کمیک استریپ) از حکایات قدیمی، بازنویسی چند داستان از کلیله و دمنه، چندد داستان برای کودکان و تعداد زیادی گزارش از مناطق جنگی.
علاوه بر اینها تعداد زیادی مطلب در مجله کیهان بچهها از او به چاپ رسیده است.
حبیب غنیپور در سال 65 در دو عملیات کربلای یک و پنج شرکت کرد. در عملیات اخیر، عشق در او به اوج خود رسیده بود؛ آن چنان که دیگر آرام و قراری نمانده بود، عاقبت در شب دهم اسفند ماه سال 65، در ادامه عملیات کربلای پنج و در واقع در مراحل پایانی آن، با چهرهای متین و تنی خونآلود بر خاک شلمچه افتاد و خدای خویش را ملاقات کرد.
شهید حبیب غنی پور در هنگام شهادت، بسیجی، هنرمند، معلم و دانشجویی عارف بود.
سه کتاب از این نویسنده شهید توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است:
- «سفر جنوب» شامل یادداشتهای روزانه شهید غنیپور با محتوای جبهه و مناطق جنگی جنوب و خاطراتی دربارة همرزمان شهید است. این کتاب به تازگی به چاپ دوم رسیده است.
- «عمو سبدی» کتابی شامل سه داستان کوتاهِ «عمو سبدی»، «صندوق» و «لب کلفت» برای کودکان و نوجوانان است.
- «گل خاکی» شامل 8 داستان کوتاه از شهید غنیپور دربارة دفاع مقدس است که برای کودکان و نوجوانان نوشته شده است. زندگینامه کوتاه وی شامل دوران کودکی، جبهه و فعالیتهایش در مناطق مختلف جنگی و نحوه شهادت وی نیز در کتاب آمده است.
به یاد شهید غنیپور و گرامیداشت او، جشنوارهای ادبی با نام این شهید هر سال 10 اسفند، همزمان با سالروز شهادت وی در مسجد جوادالائمه (ع) برگزار میشود.
فرازی از وصیت نامه شهید غنی پور؛
«برای رسیدن به آسمان معرفت الهی از نردبان عشق که هر گام و پلهاش عمل به واجبات و اعمال صالحه میباشد، استفاده کنید. خود را مأیوس و سرخورده ندانید، همت کنید تا در جاده اعمال نیک قدم زنید؛ چرا که پای رونده به سنگ نمیخورد.»