تا جلوی در قدم بزن
با صدای پای تو
باز میشود دوباره پلک خواب رفتهام
چند ثانیه
رو به پنجره بایست
باز هم قدم بزن
پشت گامهای تو
لحظهلحظه آفتاب میشود
دور میشوی و برف زیر دست من
خودبهخود
آب میشود.
من که روی صندلی نشستهام
گیر کردهام
تو ولی پرندهای
کبک خوشخرام کوه خندهای
فکر من نباش
پر بزن برو، برو
خشم و خواهش نگاه من
بیشتر شده است
ای مراقب سمج! برو!
سایهی تو بر سرم
دردسر شده است!
تصویرگرى: نازنین جمشیدى