در این دیدار خبرنگاران این خبرگزاری از وی درخصوص مهمترین مسائل سیاست خارجی و اقتصادی سؤالاتی کردند که دیروز منتشر شد. شهردار تهران در این گفتوگو با تأکید بر پرهیز از شعارزدگی و هرگونه وادادگی یا ماجراجویی در سیاست خارجی، اولویتهای آینده کشور در این عرصه را انسجام داخلی، ائتلاف منطقهای و رقابت جهانی عنوان کرد و گفت: رقابت هوشمندانه و مقاومت مقتدرانه دو بال پیروزی ما هستند. عضو ائتلاف پیشرفت اظهار داشت: قدرت ملی هر کشور و حکومتی برایندی از تواناییها و ظرفیتهای اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسی اعم از سیاست داخلی و سیاست خارجی است.
وی افزود: سیاست خارجی در معنای ساده آن تعاملات یک کشور و دولت آن با محیط بیرونی خود است و اهمیت این تعاملات با محیط بیرونی به آن واسطه است که هم میتواند منبع افزایش قدرت ملی، احساس امنیت، ارتقای موقعیت منطقهای و جهانی، نقش آفرینی در معادلات مختلف، ایجاد ظرفیتهای نوین اقتصادی و فرهنگی برای یک کشور باشد و هم منبع افول و کاهش قدرت، ایجاد تهدیدات جدید و کاهش اعتبار و منزلت یک کشور در محیط جهانی.
تفاوت یک سیاست خارجی خوب و قدرتمند با یک سیاست خارجی بد و ضعیف هم در توانایی یا عدمتوانایی آن در تأمین همین اهداف است. سیاست خارجی قوی عامل قدرت کشورها و سیاست خارجی ضعیف عامل ضعف کشورهاست. محمدباقر قالیباف گفت: اینکه گفته میشود همه مشکلات کشور به سیاست خارجی گره خورده است، یک نگاه غلط است. سیاست خارجی یکی از مهمترین مولفههایی است که ممکن است در اقتصاد ما و سیاست داخلی ما هم تأثیر داشته باشد؛ ولی تقلیل همهچیز به سیاست خارجی و سرنوشت آن درست نیست.
این نکتهای بود که میخواستم به آن اشاره کنم. شهردار تهران ادامه داد: در یک نگاه کلی اصول سیاست خارجی ایران برآمده از انقلاب اسلامی، ارزشها و آرمانهای مطرح شده در انقلاب و گفتمان امام راحل و مقام معظم رهبری بوده و هست. حمایت از مستضعفین، پیوند گسستن از غرب و شرق، ایستادن روی پای خود و تلاش برای تحقق وحدت کشورهای اسلامی از ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی بودند که با استقرار انقلاب، در قانون اساسی ما مدون و مصرح شدند و از آن پس بهعنوان آرمانها و اصول جهتدهنده به سیاست خارجی ما عمل کرده اند. وی گفت: این آرمانها در حالی مطرح شدند که ایران بهعنوان کشوری مستقر در یک منطقه جغرافیایی ویژه، در مرکز بخش مهمی از تعاملات و تحولات جهانی بینالمللی قرار دارد.
همسایگی با کشورهایی که دائما دستخوش دگرگونی و بیثباتی بودهاند، قرار داشتن در نقطه ارتباطی شرق و غرب، تسلط بر مهمترین آبراه جهان که محل عبور بخش عمده نفت مورد نیاز جهان است و نهایتا دارا بودن بخش مهمی از ذخایر نفت و گاز جهان باعث شده است که ایران از نقش تأثیرگذاری در تحولات منطقهای برخوردار شود و به دلیل این موقعیت ژئوپلتیک منافع و اولویتهای خاصی داشته باشد. تدوین یک سیاست خارجی هوشمندانه نمیتواند بدون توجه به ملاحظات ناشی از این موقعیت صورت گیرد.
در دام شعار گرایی نیفتیم
قالیباف ادامه داد: من نگاهم این است که ارائه چارچوبی که دربردارنده همزمان آرمانهای برآمده از انقلاب اسلامی و واقعیات برآمده از موقعیت ژئوپلیتیک باشد همواره یکی از مهمترین مسائل سیاست خارجی ایران بوده و هست درحالیکه دستگاه سیاست خارجی ایران در برخی مقاطع میل به سوی تقویت آرمانگرایی بدون توجه به ملاحظات و محدودیتهای ژئوپلیتیک داشته و به دام شعارگرایی و اصالت دادن به تخاصم افتاده است؛ در برخی دورهها نیز گرایش به سوی بیتوجهی به آرمانها و اصول کلان جهتدهنده به سیاست خارجی به نام عقلانیت و واقع بینی بوده است. نتیجه طبیعی هر دو گرایش تلاطمهایی در سیاست خارجی ما بوده که به واسطه آنها تأمین اهداف نظام و منافع ملی دچار مشکل شده است. پیش فرض این دوگانگی نیز قراردادن آرمانگرایی در مقابل واقع گرایی و باور به اصول در مقابل عقلانیت بوده است.
وی گفت: در موقعیت کنونی هم این دوگانگی دیده میشود. من معتقدم برخی رویکردها صرفا آرمانگرایی است که مدعیان آن بیشتر شعار میدهند بدون اینکه به اقتضائات عملی سیاست خارجی موفق توجه داشته باشند. عدهای هم در دستگاه دیپلماسی ما از گذشته تا امروز معتقد بوده و هستند که ما برای داشتن یک سیاست خارجی موفق باید واقعگرا باشیم و از سیاست خارجیمان آرمانزدایی کنیم. متأسفانه تعبیرشان از واقعگرایی هم تسلیم شدن در برابر واقعیتهای عرصه جهانی بوده است. مرعوب شدن در برابر غرب و بیگانگان و وادادگی سیاسی و ارزشی نتیجه مستقیم واقعگرایی بیآرمان است.
وادادگی به اسم عقلانیت راه ما نیست
شهردار تهران اضافه کرد: اگر از منظر این دوگانگی به آسیبشناسی عملکرد دستگاه سیاست خارجیمان طی دهههای گذشته بنگریم میبینیم که این نه با رویکرد انقلاب اسلامی تطابق دارد و نه با گفتمان امام و رهبر انقلاب. نگاه امام(ره) یک آرمانگرایی واقعبینانه و عقلانیت توأم با آرمانخواهی بود. ما معتقدیم آن چیزی که انقلاب اسلامی به آن نیاز دارد، یک سیاست خارجی بر مبنای آرمانگرایی واقع بینانه است.
ما در عین اینکه باید واقع بین باشیم و مقدورات و محذوراتمان را بشناسیم، حرکتمان و مسیرمان مبتنی بر آرمانهایمان باید باشد. آرمانگرایی واقعبینانه بهمعنای آرمانگرایی عقلانی است. تحقق آرمانها از رهگذر اتخاذ روشهای عقلانی و واقعبینانه ممکن میشود وگرنه ما در دامان رفتارهای هیجانی و شعاری میافتیم. بدون آرمانگراییها ما به دامان تسلیم در مقابل شرایط و دست شستن از اصول و مبانی هویتی انقلابمان خواهیم غلتید. راه ما نه وادادگی به اسم عقلانیت و واقع بینی و نه ماجراجویی و شعارزدگی به اسم آرمانگرایی است.
قالیباف گفت: جلوه بیرونی آرمانگرایی واقعبینانه خروج از دو قطبی وادادگی صرف و تخاصم است و تعریف سیاست خارجی و رفتارهای دیپلماتیک باید براساس رقابت در عرصههای مختلف برای تأمین منافع ملی و نیز مقاومت هوشمندانه در برابر سلطه طلبیها و زورگوییها باشد. در واقع باید به سمت یک سیاست خارجی هوشمند برویم که به جای اصالت دادن به تخاصم صرف یا وادادگی و تسلیم، براساس اصول و ارزشهایمان و با درنظر گرفتن امکانات و محدودیتهایمان، رقابت را با هدف تحقق اهدافمان محور فعالیتهایمان قرار دهیم. مقام معظم رهبری هم ضمن آنکه بارها وادادگی را تقبیح کرده اند، اساسا آرمانگرایی بدون توجه به واقعیات و بدون بهکارگیری سازوکارهای منطقی و معقول را خیال پردازی میدانند.
اصول انقلاب ما را محدود نمیکند
موضوع مهمی که وجود دارد این است که عدهای تصورشان بر این بوده که اصول و ارزشهای برآمده از انقلاب ما را برای شکل دادن یک سیاست خارجی موفق و عقلانی محدود میکند؛ درحالیکه توجه نمیکردند و نمیکنند که قدرت و محوریت یافتن امروز ایران در معادلات منطقهای و جهانی حاصل انقلاب ما بوده است. بنده بر این اعتقادم که این بزرگترین ظرفیت انقلاب اسلامی است. استقلال و هویتی که انقلاب به ایران داده باعث شده تا ایران همواره یکی از موضوعات مطرح در سیاست خارجی آمریکا باشد. بدون انقلاب و پیام آن آیا ایران میتوانست به قدرتی تعیینکننده در منطقه خاورمیانه بدل شود؟ این دوستان توجه نمیکنند که وقتی ایران واقعیتهای موجود را بپذیرد و از در پذیرش نظم موجود درآید، دیگر چندان موضوعیتی برای غرب و قدرتهای بزرگ نخواهد داشت.
سه هدف اصلی سیاست خارجی
محمدباقر قالیباف در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه چگونه باید منافع ملی ایران را در موضوع پرونده هستهای تأمین کرد؟ گفت که سیاست خارجی قرار است منافع ملی، امنیت ملی و عزت ما را تأمین کند و باید متضمن پیشرفت در کشور ما باشد. وقتی میگویم پیشرفت، غرض این است که تا پیشرفت اتفاق نیفتد عدالت اتفاق نخواهد افتاد. بحث هستهای در حال حاضر مهمترین موضوع در سیاست خارجی ماست ولی این برجستگی نباید مانع از آن شود که موضوعات و ظرفیتهای دیگر در سیاست خارجی را فراموش کنیم؛ سیاست خارجی ما از ظرفیتهای بیشمار موجود استفاده نمیکند و خود را در یک حصار تنگ گرفتار کرده است. در حوزههای دیگر هم فرصتهایی وجود دارد که بیتوجهی به آنها باعث میشود زمان بگذرد و این فرصتها از دست بروند؛ تحقق سیاست خارجی کارآمد نیازمند فعال کردن ظرفیتهای مغفول مانده است. اتفاقا معتقدم توجه به این ظرفیتهای مغفول مانده و فعال کردن آنها میتواند به ما در پیشبرد و تأمین منافع اساسی مان در موضوع هستهای هم کمک کند.
رویکرد مقاومت
وی افزود: پرونده هستهای یک پرونده ملی و کلان است که طبعا همه دولتها در چارچوب کلان نظام حرکت میکنند. در موضوع هستهای باید تمایزی میان سطح استراتژی و سطح تاکتیک قائل شویم. استراتژی حرکتی نظام در موضوع هستهای مشخص است؛ مقاومت با هدف تأمین منافع در چارچوب حقوق قانونی. دستگاه سیاست خارجی در مقام مجری این چارچوب از طریق مجموعهای از رفتارها و اقدامات باید در مسیر تحقق این اهداف حرکت کند. دیدگاه من این است که در سطح تاکتیکی ما در دورهای به سوی رویکردی انفعالی که برآمده از اعتماد به غربیها بود حرکت کردیم که نتیجهای حاصل نشد و طرف مقابل به تعهدات خود عمل نکرد.
این تجربه به ما نشان داد که طرف مقابل چندان قابل اعتماد نیست و حسن نظر ایران را تعبیر به ضعف کرده و در پی تحمیل اراده خود بدون عمل به تعهدات خود است. واکنش افکار عمومی و محیط سیاسی ما به این تجربه، حرکت به سوی اتخاذ رویکرد مقاومت برای تأمین اهداف بود که طی هشت سال گذشته دنبال شده است که نتیجه آن تأمین چرخه سوخت و غنیسازی تا 20درصد بوده که واقعا دستاورد بزرگی است و نقطه اتکای ما در مواجهه با غرب. لذا معتقدم استراتژی مقاومت در مسئله هستهای، رویکردی مستحکم و هوشمندانه بوده ولی ضعف عمده ما در سطح تاکتیکی بوده است. آرمان گرایی شعاری و وادادگی در پرونده هستهای به ما ضربه زد. معتقدم به یک دیپلماسی کارآمد هستهای در سالهای آینده نیاز داریم.
سخنان جنجالی و نمایشی به ما ضربه زد
وی با بیان اینکه در سطح تاکتیکی ناشی از تعبیر غلط و یا حداقل ناکاملی که از مفهوم مقاومت و آرمانگرایی وجود داشت، اقداماتی صورت گرفت و سخنانی گفته شد که نهتنها کمکی به ما در پیشبرد برنامههایمان نکرد، بلکه حتی به طرف مقابل فرصتهایی را برای ایجاد اجماع علیه ما داد، اظهار داشت: سخنان جنجالی ولی کم فایده و رفتارهای شعاری و نمایشی به ما ضربه زد و موضع برحق ما را تضعیف کرد. موضع قانونی ما تنها از طریق یک دیپلماسی هوشمند و عقلانی قابل تحقق است. زمانی میگفتند تحریمها کاغذ پارهاند و اکنون میگویند فلج کنندهاند و عامل همه مشکلاتند. این عدمعقلانیت از کجا نشأت میگیرد؟ نگاه عقلانی میگوید که تحریمها نه کاغذ پارهاند و نه رفع آنها حلال همه مشکلات.
پرهیز از حرکتهای هیجانی
قالیباف گفت: دیدگاه من این است که راهبرد اصولی و معقول در برنامه هستهای مقاومت با هدف تأمین حقوق هستهای مان است ولی پیشبرد این سیاست و تحقق عملی آن باید در چارچوبی معقول و هوشمندانه صورت گیرد؛ موفقیت راهبرد مقاومت هوشمندانه هم از سویی نیازمند اجماع و وحدت داخلی، تقویت اقتصاد ملی برای کاهش اثرپذیری از فشارها و از سوی دیگر توجه به ظرفیتهای مغفول مانده در عرصه سیاست خارجی، پرهیز از رفتارهای هیجانی و سخنان پرطنین ولی کم بهره است که به جای ایجاد فرصت برای ما، به دشمن اجازه تبلیغ و شانتاژ میدهد. من از این چارچوب بهعنوان مقاومت هوشمندانه تعبیر میکنم.
مقاومت هوشمندانه ایستادگی بر منافعمان به طریق عقلانی است. این مقاومت هم زمینه داخلی دارد که مهمترین آنها تحقق انسجام داخلی و تقویت قدرت اقتصادی مان است و هم بعد خارجی. در این دومی ما نیازمند پرهیز از حرکتهای هیجانی، حرکت هوشمندانه مطابق با قواعد بینالمللی، ایجاد ائتلافهای منطقهای و جهانی حول اهدافمان و نهایتا تداوم مذاکرات برای ایجاد توافقهای معقول و تأمینکننده منافعمان هستیم.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا ممکن است ما تعلیق را بپذیریم؟ گفت که پذیرش یا عدمپذیرش تعلیق غنیسازی چیزی نیست که بتوانیم امروز در مورد آن تصمیم بگیریم. نظام در مرحلهای تصمیم گرفت که تعلیق داوطلبانه غنیسازی را بپذیرد تا صداقت طرف مقابل سنجیده شود ولی وقتی مشخص شد که طرف مقابل صداقت ندارد و در پی محروم کردن ایران از حقوق خودش است، جمع بندی آن بود که تعلیق باید شکسته شود که البته اقدامی غیرقانونی نبود. ایران داوطلبانه تعلیق کرد تا گام بعدی را طرف مقابل بردارد ولی طرف مقابل قدمی برنداشت و این اقدام ما را تعبیر به ضعف کرد؛ لذا اقدام معقول شکستن تعلیق بود.
طی هشت سال گذشته هم هیچگاه احساس نکردهایم که طرف مقابل بهدنبال حل موضوع بهصورت اصولی و درنظر گرفتن منافع طرفین است؛ در بسیاری از مواقع احساس کردهایم که رویکرد غرب تسلیمسازی ایران و محروم کردن ما از حقوق خود است، ابزارش هم تحریم است که دنبال کردهاند. هدف تحریم چیزی نیست جز آنکه ما را به تسلیم در مقابل زیادهخواهی غیرقانونیشان بکشانند؛ وگرنه ایران مخالف مذاکره جدی و اصولی با درنظر گرفتن نگرانیهای دوطرف نیست.
ولی این طرف مقابل است که مذاکره مطلوب را مذاکرهای میداند که ایران خواستههای آنها را بپذیرد تا آنها اعتمادشان جلب شود. غرب باید بداند ایران هیچگاه به روند قبل از 2005باز نخواهد گشت به این معنی که پیش از تأمین خواستههایش دست به تعلیق بزند. پیش شرط مذاکرات موفق آن است که غرب بپذیرد که بده بستان باید متوازن و البته همزمان باشد. اگر این اصل پذیرفته شود و در رفتار طرف مقابل دیده شود، جمهوری اسلامی ایران آماده مذاکرات جدی است. اینکه ما آیا تعلیق را میپذیریم یا نه و اساسا در چه سطحی آن را میپذیریم، موضوعی است که در موقعیت زمانی و مکانی خاص، رفتار طرف مقابل، جواب آن را تعیین میکند و موضوعی از پیش تعیین شده نیست.
سوءاستفاده از سیاستهای غلط اقتصادی
عضو ائتلاف پیشرفت در ادامه این گفتوگو در پاسخ به این سؤال که آیا این را درست میدانید که عدهای از نامزدهای انتخابات حل تمامی مسائل جامعه را منوط به حل مسئله هستهای میدانند؟ گفت: من این را کاملا اشتباه و دادن آدرس غلط میدانم. اینکه بگوییم مشکلات اقتصادی تنها زمانی حل میشوند که موضوع تحریمها حل شود، معنای دیگرش آن است که بپذیریم همه مشکلات اقتصادی فعلی ما ناشی از تحریمها و مسائل سیاست خارجی است. این حرفی است که عدهای الان در داخل مطرح میکنند تا نقش خود و سوء مدیریت اقتصادی را در شکلگیری وضعیت کنونی اقتصادی پنهان کنند. در دوران بعد از اصلاحات میدیدیم که عدهای میگفتند اگر مشکل ما با آمریکا حل شود، سایر مشکلات هم حل میشود. در حال حاضر هم دیده میشود برخی آشکار یا پنهان عنوان میکنند که صرفا یک تعامل کامل با آمریکا مشکلات ما را حل میکند. این نگاه همان نگاه غلطی است که من در ابتدا به آن اشاره کردم.
زمانی تحریمها را کاغذ پاره خواندند ولی امروز منفعلانه پای خود را از مشکلات بیرون میکشند؛ حال آنکه با مروری بر روند سیاستگذاری اقتصادی سالهای گذشته مشخص میشود که سلسلهای از سیاستهای غلط اقتصادی ازجمله تزریق خودسرانه پول به جامعه، افزایش نقدینگی، رشد عجیب و غریب واردات و سیاستهای پولی و مالی نامتوازن، باعث تشدید آسیب پذیری اقتصاد ما شد که دشمن از آن استفاده کرد و تمرکز خود را روی تحریمها برد تا ما را به زانو در بیاورد.
اگر ما هوشیار بودیم و به جای تضعیف پایههای اقتصادمان آسیبپذیریهایمان را دفع میکردیم، دشمن دیگر نمیتوانست از ضعفهای ما بهرهبرداری کند. قالیباف ادامه داد: رویه دیگر افرادی که مشکلات فعلی را به تحریمها ربط میدهند کسانی هستند که با سادهسازی موضوع، حل همه مسائل را به حل مسئله هستهای گره میزنند.
این یک نوع عوامفریبی است. حل مشکلات اقتصادی امروز از طریق اتخاذ مجموعهای از سیاستهای عقلانی و هوشمندانه اقتصادی ممکن است که در این زنجیره سیاست خارجی و موضوع هستهای یکی از حلقهها و البته یک حلقه بسیار مهم است. من عرض کردم مذاکره نه تابو است و نه راهحل همه مشکلات؛ مذاکره یک ابزار برای تحقق اهداف است و موفقیت آن منوط به موقعیت طرفین است. اگر ما از موضع قوی وارد مذاکره نشویم آن وقت به رقیب برای تحقق اهدافش کمک کردهایم.
مذاکره با آمریکا تابو نیست
شهردار تهران در ادامه این گفتوگو درباره بحث مذاکره با آمریکا اظهار داشت: ما با آمریکا جایی که لازم باشد حتما مذاکره میکنیم. مذاکره با آمریکا هیچگاه برای ما خط قرمز نبوده است. سال 86در مرکز مطالعات خاورمیانه این نکته را مطرح کردم که به جای تعریف رابطه مان با آمریکا در قالب تقابل صرف یا تعامل صرف باید به سوی رقابت با این کشور برای تأمین منافعمان حرکت کنیم. تفاوت رویکرد رقابتی با رویکرد تقابل گرایی و ائتلاف گرایی در این است که نه مذاکره بهخودی خود بد و نه بهخودی خود خوب و مطلوب است. مذاکره با هر کشوری (از جمله آمریکا) تنها ابزاری برای تأمین منافع و تحقق آرمانهاست. مذاکره اگر در قالبی متوازن و برابر صورت گیرد تأمینکننده منافع و آرمانهای ماست؛ در غیراین صورت ارزشی ندارد.
وی ادامه داد: من عنوان کردم که سیاست خارجی ما به جای تأکید یکسویه بر تقابل یا ائتلاف، باید روی رقابت جدی برای تأمین منافع ملی متمرکز شود. تقابل با آمریکا بهخودی خود ارزش نیست؛ همانطور که ائتلاف و کرنش کردن نمیتواند منافع ما را تأمین کند. این همان دو نگاه افراط و تفریطی است. ما باید همان نگاه آرمانگرایی واقع بینانه را داشته باشیم.
رقابت هوشمندانه و مقاومت مقتدرانه دو بال پیروزی ما هستند وگرنه الآن چقدر کشورهای دنیا را مثال بزنیم که سفارت آمریکا در آنجاست، روابط رسمی آمریکا هم برقرار است، تبادلات اقتصادی هم دارند اما آن ملت بد بخت هستند؟ این کشورها در همین خاور میانه، قفقاز و آمریکای جنوبی وجود دارند. افرادی که میآیند و میگویند رابطه ما با آمریکا برقرار شود مشکلات حل میشود، این یک گفته عوامانه است و در طراز شخصیت برجسته نظام اسلامی که خود را در معرض کار بزرگی بهعنوان نامزد انتخابات قرار داده، نیست و من این را درست نمیدانم.
میوه تلخ آرمانگرایی کاسبکارانه
قالیباف با بیان اینکه رفتارهای هیجانی و شعاری چون پایه در واقعیت ندارد و براساس استواری قرار نگرفته، در گذشت زمان تغییر شکل میدهد و به عکس خود بدل میشود گفت که نمونه آن را در همین دولتهای متعدد دیدهایم. اینکه یک وقتی میآییم و شعارهای تندی میدهیم، یعنی فقط روحیه تقابلی و در اوج شعارزدگی دنبال میکنیم؛ نمونههای آن را ما در سفرهای اولی که به نیویورک اتفاق افتاد، میبینیم. نتیجه آن چه شد؟ نتیجهاش در سفر آخر جز این نبود که آنجا از روی عجز و تسلیم، حرفهایی بزنیم که هیچ سنخیتی با مبانی نظام و انقلاب نداشته باشد. این نتیجه آرمانگرایی شعاری است که در فضای سیاست زده طرح شده است. آرمانگرایی کاسبکارانه فاقد اصالت و هویت لازم است و اغلب دچار سیاستزدگی و اهداف روزمره سیاسی است که به واسطه فقدان اصالت به سرعت دچار استحاله شده و به عکس خود بدل میشود.
قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟
وی افزود: من میوه تلخ آرمانگرایی کاسبکارانه و وادادگی بیآرمان را معضل سیاستزدگی در سیاست خارجی مان میدانم. سیاستزدگی یعنی اینکه سیاست خارجیای که قرار است امنیت ما را تأمین کند و پیشرفت کشور را هموار کند را خرج مسائل گروهی، جناحی و سیاسی، آن هم مسائل بسیار نازل و سطح پایین در کشور میکنیم؛ این هم نتیجه آن است. مثلا قضیه هولوکاست ما را به کجا رساند؟ ما هیچگاه با یهود مخالف نبودهایم، یک دین است؛ آنجایی که ما مخالفت کردیم با صهیونیستها بوده است.
ما 30سال حامی اصلی آرمان فلسطین بودهایم اما به واسطه هوشمندی امام و رهبری کسی نتوانست ما را متهم به ضدیهود بودن بکند. ولی یکباره بدون توجه به نتایج و پیامدها بحث هولوکاست مطرح میشود. این چه نفعی برای انقلاب و فلسطینیها داشت؟ ببینید آن زمان به اسم آرمانگرایی، موضوع هولوکاست را مطرح کردیم و آن جنجال ایجاد شد. زمانی دیگر سخن از بسیجیبودن و بازگشت و رجعت آقای چاوز را مطرح کردیم. این نتیجه و برایند آرمانگرایی خامی است که طی زمان استحاله شده است.
بهانه دست دشمن ندهیم
وی در پاسخ به این سؤال که آیا شما به هولوکاست معتقدید یا نه؟ گفت:من میخواهم بگویم وقتی لازم نیست و تأمینکننده منافع ما نیست، چرامیآییم این را مطرح میکنیم؟ حتی یک ذهنیت درست میشود و یک بهانه در دست دشمنترین دشمن انقلاب اسلامی که صهیونیستها هستند میدهیم و آرمانهای فلسطین را تحتتأثیر قرار میدهیم.
دفاع از آرمان فلسطین جزئی از اصول سیاست خارجی ماست؛ نفی هولوکاست که جزئی از آن نیست و بنا به ماهیت جنجالی خود به جای کمک به ما برای پیشبرد اهداف و آرمانهایمان، به دشمن فرصت میدهد تا مظلومنمایی کند، علیه ما اجماع درست کند و موضع برحق ما در موضوعی مانند موضوع هستهای را تحتتأثیر قرار دهد. من میگویم با طرح سخنان کم ثمر پرهزینه، زمینه سوءاستفاده دشمنان را فراهم ساختیم. منشأ این موضعگیریها هم سیاستزدگی است. اینها بیشتر مصرف داخلی دارد تا مصرف خارجی. ما از سیاستزدگی در عرصه سیاست خارجی بسیار آسیب دیدهایم. سیاستبازان نباید جایی در سیاست خارجی ما داشته باشند چون منافع ملی را قربانی رقابتهای سیاسی داخلی میکنند.
سه اولویت در سیاست خارجی
شهردار تهران در پاسخ به این سؤال که اولویتهای سیاست خارجی شما چیست؟ گفت که بنده اولویتهای سیاست خارجی را در سه سطح میدانم؛ انسجام داخلی، ائتلاف منطقهای و رقابت جهانی؛ یعنی ما برای شکل دادن به یک سیاست خارجی موفق باید به تقویت انسجام و توان داخلی مان بپردازیم، بهجای تخاصم در سطح منطقهای به سوی شکل دادن ائتلافهای منطقهای حرکت کنیم و نهایتا اینکه در سطح بینالمللی رویکردمان را معطوف به رقابت با هدف تأمین حداکثر منافعمان کنیم. بهنظرم ما توجه نکردهایم که بدون انسجام داخلی و اقتصاد قوی نمیتوانیم در عرصه بینالمللی حرفی برای گفتن داشته باشیم.
منطقهگرایی راهبرد ما برای تحقق ائتلافهای منطقهای است. وقتی میگویم منطقهگرایی منظورم جنوب غرب آسیا، شمال آفریقا، منطقه قفقاز و منطقه آسیای میانه است. اینجا حتما حضور مؤثر و کاملا سازنده خواهیم داشت و این از ظرفیتهای طلایی ماست. منطقهگرایی چارچوبی است که با استفاده از ظرفیتهای آن میتوان از موضعی قویتر وارد تعامل و رقابت با قدرتهای بزرگ نیز شد.
آمریکای لاتین از منظری برای ما اهمیت دارد، مانند تأمین برخی نیازها و یا تقویت روابط جنوب-جنوب اما اولویت ما منطقه است که ظرفیت بزرگی است. حرکت به سوی فعال کردن حداکثری ظرفیتهای همکاری منطقهای و ایجاد بلوکهای جدید همکاری در منطقه از نظر من نقطه ثقل یک سیاست خارجی موفق است. سطح بعدی مسئله نوع تعامل ما با قدرتهای بزرگ بهویژه آمریکا و اتحادیه اروپا و نهایتا محور شرقی یعنی روسیه، چین و هندوستان است. طبعا منطق مواجهه در هر حوزه و با هر بلوک باید متفاوت باشد؛ چون نوع رویکرد و برخورد این کشورها با ما متفاوت است. در جایی باید رقابت کرد، در جایی مقاومت و نهایتا در جایی ائتلاف؛ اگرچه جوهر سیاست خارجی ما باید رقابت باشد.