وی مادر پیامبر بزرگ خداوند، حضرت عیسی علیه السلام، بود. حضرت مریم از کودکی در تحت تربیت انسانهای والا و مربیان شایسته قرار داشت. در دین اسلام حضرت مریم از جمله معدود زنانی است که به مقام کمال و مطلوب انسانی دست یافته است.
در قرآن کریم بارها از این بانوی بزرگ سخن به میان آمده و پاکدامنی و عفت و حیا و ایمان و فضایل برجسته اخلاقی او تأیید شده است. به عنوان نمونه در سوره تحریم آیه 12 او به عنوان نمونه و الگو برای تمام مومنان معرفی شده و پاکدامنی و طهارت او گوشزد شده است.
حضرت مریم دختر عمران و از نسل حضرت داود است. مادرش، حنّه، نذر کرد که فرزندی را که در شکم دارد خدمتگزار بیت المقدس گرداند.
روزها گذشت و حنه کودک خود را به دنیا آورد و با کمال تعجب دریافت که کودکش دختر است؛ و خدمتگزاران بیت المقدس فقط میبایست از مردان باشند.
حنه چنین دعا کرد:
«خدایا او و فرزندش را از شر شیطان در پناه تو در میآورم.» خداوند هم دعای او را به نحو احسن قبول کرد.
حضرت مریم از ابتدا تحت سرپرستی پیامبر زمان، حضرت زکریا، قرار گرفت.
پس از طی دوران کودکی، حضرت زکریا مریم را در حجره ای در بیت المقدس جای داد و مریم در آن حجره به عبادت مشغول شد.
بیت المقدس که خانه خداست و زنان در حال ناپاکی ماهیانه نمی توانند در آن توقف کنند، و خداوند حضرت مریم را از هر گونه آلودگی و ناپاکی، پاک و مطهر فرمود. مریم از مسجد بیرون نمیآمد و هرگاه حضرت زکریا نزد او میرفت میدید مریم در محراب عبادت است و غذایی آمادهای در کنارش است. میپرسید:
«ای مریم، این غذا از کجاست؟»
مریم میگفت:«از جانب خداوند است. او هر کسی را که اراده فرماید بدون حساب روزی میبخشد.» (آیات 35 تا 37 سوره آل عمران).
مریم آنقدر مقرب پروردگار شد که ملائکه بر او نازل شدند و گفتند:
«خداوند تو را برگزید و پاک و مطهر گردانید، و تو را بر زنان عالمیان اختیار فرمود. ای مریم مطیع پروردگارت باش و برای او سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع به جای آور.» (سوره آل عمران آیات 42و43).
حضرت مریم همین طور که مشغول عبادت بود و در کنار شرقی مسجد از مردم عزلت گرفته بود، ناگهان با صحنهای بسیار عجیب روبرو شد که خداوند در سوره مریم از آیه 16 تا 36 آن را بیان کرده است:
در این هنگام روح خود جبرئیل علیه السلام را به صورت انسانی خوشاندام به سوی مریم فرستادیم.
مریم گفت: از تو به خداوند رحمن پناه میبرم.
جبرئیل گفت: من انسان نیستم. فرستاده پرودگار توأم تا پسری پاکیزه به تو ارزانی دارم. مریم گفت: چگونه چنین چیزی ممکن است در حالی که هیچ مردی به من نزدیک نشده.
جبرئیل گفت: پروردگارت میگوید این کار بر من آسان است.
ناگهان مریم در خود سنگینی فرزندی را حس کرد و چیزی نگذشت که درد زایمان او را فرا گرفت. او خود را به سختی به سوی درخت خشک خرمائی کشید و گفت ای کاش مرده بودم و مردم مرا فراموش کرده بودند. ناگاه از زیر پایش صدایی برخاست که:
«محزون مباش! خداوند در زیر پای تو آب گوارایی قرار داده، و این درخت خشکیده را هم تکان بده تا خرمای تازه بر تو فرو ریزد. پس بخور و بیاشام که چشمت روشن باد. و اگر کسی را دیدی که بر تو اعتراض داشت و از فرزندت پرسش کرد، با اشاره بگو که من روزه سکوت دارم (روزهای که در طول آن نباید سخن گفت) و با کسی سخن نمیگویم.
مریم حضرت عیسی علیه السلام را به دنیا آورد، او را به آغوش کشید و به سوی قومش روانه شد. مردم با دیدن او و فرزندش، گفتند:
ای خواهر هارون! چیز عجیبی است. نه پدرت مرد بدکاری بود، نه مادرت زن فاسدی.» حضرت مریم به نوزادش اشاره کرد. گفتند:« با نوزادی که در گهواره است چگونه سخن بگوییم.»
ناگاه حضرت عیسی به سخن درآمد و فرمود:
«من بنده خدایم. خداوند به من کتاب انجیل عطا فرمود و مرا پیامبر قرار داده است. هر جا که باشم، مرا مایه برکت فرموده و به نماز و زکات فرمان داده است، و نیز دستور داده با مادرم نیکویی کنم. خداوند مرا ستمگر و بدبخت قرار نداده است.»
و به این ترتیب شک را از دل پاکدلان زدود و آنان بار دیگر به قداست و طهارت حضرت مریم معتقد شدند...
منبع:
تفسیرالمیزان، جلد 14، از ص 32 تا 48 و جلد 3 از ص 183 تا 200.
دانشنامه رشد