ولی خوشبختانه کسی مانع عشق کردن من با تماشا و خواندن سری قصه های تن تن و تارزان نشد تا اولین سرخوردگی زندگی ام اتفاق نیفتد!
تا مدت ها پس از آن دوران، طبیعتا کتاب های بی طرح و عکس برایم جذابیتی نداشتند. اما به هر حال از روی کنجکاوی، نگاهی به جلد همه کتاب هایی که توی خانه مان بود میکردم.
بین آن کتاب ها، شمایل کهنه و پاره پوره یکی از رمان های جیبی را هنوز خوب یادم هست؛ چون اسمش، هم خیلی طولانی بود و هم به نظرم یک جورهایی عجیب می آمد؛ امشب اشکی می ریزد .
عصر شوالیه ها
در کشور ما هم مثل همه جای دنیا، داستان هایی مثل امشب اشکی... ، از چند دهه پیش بین مردم ما جا افتادند؛ اکثرا توی مطبوعات و به شکل پاورقی.
دهه های 30 و 40، دربست مال پاورقی نویس های مطبوعات بود؛ اول از همه سر و کله حسینقلی مستعان پیدا شد و رسول ارونقی کرمانی و محمد حجازی که داستان هایشان همه یک رگ عشقی داشت و بستر تاریخی یا اجتماعی.
بعد یکباره سر و کله شوالیه ای پیدا شد که ژانر را به کلی متحول کرد؛ ذبیح الله منصوری، مترجم و نویسنده ای که هنوز هم با گذشت سال ها، رونق بخش کسب ناشران است.
نکته جالب درباره منصوری - که منحصرا تاریخی می نوشت - اضافاتی است که او بر متن ترجمه های خود می بست و از یک داستان خارجی، نسخه فارسی بسیار پربارتری برای مجلات آماده می کرد!
نویسندگان بعدی دهة،۴۰ ر. اعتمادی - که عشقی می نوشت - بود و امیر عشیری و پرویز قاضی سعید که پلیسی و جنایی می نوشتند. اگر کنار اینها مهدی سهیلی را هم بگذاریم که در شعر عامه پسند یکه تاز بود، جمع کامل می شود.
در دهة،۵۰ پاورقی های همان نویسندگان به شکل کتاب های جیبی منتشر می شدند، به اضافه کلی کتاب پلیسی ترجمه از نویسندگانی که حالا کمتر سراغی از آنها در بازار هست: مایک هامر، میکی اسپیلن، الری کوئین و دیگران.
و البته گل سرسبد کتاب های عامه پسند جیبی دهه،۵۰ کتاب های طنز عزیز نسین بود که این اواخر معلوم شد بیشترش تألیفی بوده، به اسم عزیز نسین!
رؤیای نیمه تابستان
سال های انقلاب و جنگ، سال هایی بود که کتاب های سیاسی و عقیدتی، جای هر کتاب دیگری را برای مخاطب گرفته بودند و آثار شهید مطهری و شریعتی و اعلامیه ها و وصیتنامه های شهدا توی دست ها جابه جا می شدند.
و خیلی طبیعی است که اکثر داستان های عامه پسند، با موضوعات عشقی شان دیگر طالبی نداشتند. توی این سال ها فقط غولی مثل ذبیح الله منصوری بود که داشت همین طور فرت و فرت کتاب ترجمه می کرد یا می نوشت (چه فرقی می کند؟!).
اسماعیل فصیح بود که با جلال آرین اش فضاهای اجتماعی دهة۶۰ را تصویر می کرد. بازپرس ویژه، احمد محققی هم از نیمه دوم این دهه پیدایش شد؛ با ماجراهایی که همگی توی دادگاه ها اتفاق افتاده بود و جلدهایی که محمد صندوقی می زد و همه شان شبیه هم بود.
ما بچه ها هم تفریح بزرگمان این بود که توی یک بعدازظهر تابستانی، ضمن کشفیات مان در گوشه و کنار خانه، کتاب های جیبی بزرگترها را پیدا کنیم و گوشه ای دور از چشم، آنها را با بهت و لذت کودکانه مان ببلعیم.
عصر بازگشت
درست با پشت سر گذاشتن سال های جنگ تحمیلی، سر و کله عشقی نویس ها دوباره پیدا شد.
مردم سرگرمی می خواستند و نویسنده ای مثل فهیمه رحیمی با بازگشت به خوشبختی توانست این سرگرمی را جور بکند. کتاب های بعدی فهیمه رحیمی، نسرین ثامنی و نسرین قدیری، تب را تندتر کردند تا اینکه سال۱۳۷۴ رسید و فتانه حاج سیدجوادی با بامداد خمار آمد که یکباره بازار را ترکاند.
آن وقت بود که دیگر ناشرها فهمیدند نان توی چیست؛ نویسندگان قدیمی برگشتند و فهیمه رحیمی بیشتر و بیشتر نوشت و تازه از سال،۷۸ شوالیه جدیدی هم پیدایش شد؛ م. مؤدب پور که در بفروش بودن دست کمی از خانم رحیمی نداشت.
آن وقت نوبت جوان ترها بود که خودشان را وارد بازی بکنند: مریم جعفری و تکین حمزه لو و بقیه. موج به راه افتاده بود.
این بار و در بازگشت مجدد ادبیات عامه پسند، دیگر قضیه به آن گستردگی دفعه اول نیست؛ ناشرها از سریع ترین و مطمئن ترین راه جواب داده می خواهند بروند جلو و نویسنده ها هم همین طور؛ داستان ها فقط عشقی هستند و ملودرام و نوعی بازگشت به آبشخورهای اولیه. بماند که کارشناس ها معتقدند داستان های فعلی به لحاظ ساختار از نمونه های دهه های قبلی ضعیف ترند!
توی همین بخش از گزارش، باید حتما اسم مریم حیدرزاده را هم بیاوریم که در شعر عامه پسند، معادل نوین مهدی سهیلی است؛ گیریم با همان نکاتی که در مورد داستان های عامه پسند امروزی و نسبتشان با نمونه های قبلی گفتیم. حالا دیگر حتی شعرمان هم عامه پسند شده است.
چرا داستان های عامه پسند ایرانی، فیلم نشده اند؟
تعداد فیلم هایی که از ابتدا تا سال۱۳۸۳ در تیتراژ آنها نام یک داستان عامه پسند آمده است، بیشتر از 9 عنوان نیست که از بین آنها ظالم بلا، عسل تلخ، بابا کوهی، کلبة آن سوی رودخانه و خاطرخواه از بقیه مشهورترند. به نظر می آید، قصه های عامه پسند به هیچ وجه به عنوان یک منبع الهام خوب مورد توجه سینماگران ما قرار نگرفته اند.
شاید عمده ترین دلیل این ماجرا، دلیل اقتصادی باشد. نویسندگان عامه پسند که طی سال های دهه۳۰ و 40 همچون ستاره های فوتبال و سینما دیده می شدند، برای حق اقتباس از کتاب هایشان پول کلانی طلب می کردند که خیلی وقت ها از بودجه کل فیلم هم، بالاتر بود. تهیه کنندگان هم رغبتی به پرداخت این هزینه نداشتند.
غیر از این، در سینمای عامه پسند ایران در بیشتر مواقع پروسه تولید فیلمنامه یکی از سریع ترین مراحل کار بود. فیلمسازان ترجیح می دادند به جای اینکه با صرف وقت زیاد، خودشان را درگیر یک کتاب عامه پسند بکنند، نمونه های سینمایی مصری، هندی و آمریکایی را الگو قرار دهند و با نگاه به آنها متنی سرسری تهیه کنند و با آن فیلم بسازند.
در حقیقت، فیلمنامه نوشته شده در بیشتر مواقع آن قدر سریع کار شده بود که به جز چند صفحه دست نویس شرح سکانس و دیالوگ چیز دیگری نبود. غیر از همة اینها، همان طور که نویسندگان روشنفکر آبشان با سینما تو یک جوب نمی رفت، عامه پسندنویس ها هم چندان با اینکه از آثارشان اقتباس صورت بگیرد، حال نمی کردند.
حتی بسیاری از آنها شأن خود و نوشته هایشان را بسیار بالاتر از سینما می دانستند. مثلا حسینقلی مستعان (غول بی چون و چرای ادبیات عامه پسند) بارها سینمای ایران را به عقب ماندگی متهم کرده است و ارونقی کرمانی (پاورقی نویس مشهور) جملة جاودانة پاورقی در سینما حرام است را در همان سال ها به کار برد.
برآیند تمامی این عوامل باعث شده است تعداد اقتباس های صورت گرفته در سینما از کتاب های عامه پسند به همان چند مورد ختم شود؛ روندی که به نظر می رسد همچنان بدون تغییر باقی بماند.
تنوع ژانر در ادبیات عامه پسند دنیا
خارجی ها به کتاب های عامه پسند می گویند کتاب های فرودگاهی؛ یعنی داستان هایی که می شود با خیال راحت و بدون درگیری فکری روی صندلی انتظار یک فرودگاه یا در کوپه یک قطار خواند. نکته جالب در مورد نویسندگان عامه پسند خارجی این است که در بین آنها از هر ژانری می شود پیدا کرد.
در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز، هم داستان ملودرام و رمانتیک پیدا می شود و هم رمان پلیسی و جنایی پرهیجان. قهرمان محبوب خواننده، هم از بین حوادث مختلف قتل و جنایت و دادگاه ها عبور می کند و هم از کنار پنجره اش آرام به خیابان زل می زند و با لذتی عجیب یواشکی خاطراتش را می نویسد.
جالب این است که خوانندگان ایرانی هم با تمام این شخصیت ها ارتباط برقرار می کنند و دوستشان دارند و گاهی این نویسندگان در بازار ایران هم پرطرفدار می شوند.
سیدنی شلدون
یکی از محبوب ترین نویسندگان عامه پسند خارجی در بین خوانندگان ایرانی است. کتاب هایش دقیقا شبیه فیلم های هیجان انگیز و پرماجرای هالیوودی است؛ فیلم هایی که اگر ساخته بشوند، یک شاهکار سینمایی نیستند اما حتما بین پرفروش های سال خواهند بود.
قتل، جنایت، جاسوس بازی، بازی های پنهانی، شخصیت پردازی متعدد و خوب، گره گشایی نهایی و غیرقابل انتظار و قهرمان اول زن و بقیه عناصری را که در یک فیلم هالیوودی می بینید در کتاب های او هم پیدا می کنید.
همه اینها شاید به این دلیل باشد که آقای نویسنده خود یک فیلمنامه نویس معروف هالیوودی است که فیلمنامه هایش برنده جایزه های زیادی هم شده است. شلدون اسکار، تونی و امی، 3 جایزه اصلی سینما، تئاتر و تلویزیون را به خانه برده است. سیدنی شلدون، متولد شهر پرماجرای شیکاگو، در سال۲۰۰۷ و در 90سالگی مرد.
دانیل استیل
پرفروش ترین نویسنده رمان های عامه پسند جهان، در ایران هم جزو پرفروش هاست. طیف خوانندگان او برخلاف سیدنی شلدون اکثرا خانم ها هستند. گرچه بسیاری از آقایان هم نوشته های ملودرام و رمانتیک او را می پسندند.
برخلاف تصور بسیاری، دانیل استیل یک خانم است. خانم دانیله استیل، متولد سان فرانسیسکو از 19 سالگی رمان نوشتن را شروع کرد و تا الان بدون وقفه ادامه داده است و حاصل آن 71 کتاب است که بسیاری از آنها هم به فارسی ترجمه شده.
دانیل استیل از همان شروع کار جزو پرفروش ترین ها در آمریکا بود. او در جدول فروش نیویورک تایمز، یک رکورد دست نیافتنی دارد. 39 هفته متوالی کتاب هایش در صدر پرفروش ها بودند. از روی آثار او 21 فیلم و سریال هم ساخته شده است.
آثار دانیل استیل بیشتر به فیلم های رمانتیک و عاشقانه هندی شبیه است. کتاب های او تاکنون 530 میلیون نسخه فروش داشته اند و به 28 زبان دنیا ترجمه شده اند. دولت فرانسه به او مدال شوالیه هنر و ادبیات کشور فرانسه اعطا کرده. خانم استیل خودش هم مانند کتاب هایش زندگی رمانتیکی داشته و 5 بار ازدواج کرده اما هنوز تنها زندگی می کند.
جان گریشام
جان ری گریشام، سیاستمدار و وکیل مدافع بازنشسته است. فقط 52 سال سن دارد و علت این بازنشستگی زودهنگام، پرفروش شدن کتاب های اوست. گریشام مدت ها به عنوان وکیل مدافع و بعد به عنوان عضو مجلس ایالتی می سی سی پی قانونگذاری کرد.
اما پرونده یک دختربچه 13 ساله که مورد تجاوز قرار گرفته بود مسیر زندگی او را تغییر داد و باعث شد تا اولین کتاب خود، زمانی برای کشتن را بنویسد.
کتاب بعدی او با نام شرکت او را در بین فهرست پرفروش ترین نویسنده های دهه۹۰ قرار داد و هالیوود را وادار کرد تا فیلم آن را بسازد. هیأت منصفه فراری ، پرونده پلیکان و باران ساز هم - همگی - از کتاب های معروف او هستند که به فیلم تبدیل شده اند.
جوی فیلدینگ
جدیدترین نویسنده عامه پسند خارجی که در بین خوانندگان ایرانی مطرح شده، این خانم نویسنده کانادایی است که داستان هایش با زمینه سایکودرام و گرایش های روان شناسی، طرفداران خودش را بین خانم ها پیدا کرده است.
زنان مطلقه، زندگی های در حال فروپاشی و زنان مرگبار از ایده های دوست داشتنی خانم فیلدینگ هستند که نام فامیلی اش را با احترام به هنری فیلدینگ، (نویسنده انگلیسی) انتخاب کرده است.
جوی فیلدینگ مدتی هم هنرپیشه آماتور سریال ها و فیلم های تلویزیونی بود و افتخارش این است که یک بار با الویس پریسلی همبازی شد. کتاب بوسه خداحافظی با مادر که در سال۱۹۸۰ انتشار یافت، از نظر نیویورک تایمز تکان دهنده ترین کار فیلدینگ عنوان شده است.
جوی فیلدینگ با اینکه مدت زمان کوتاهی است به خوانندگان ایرانی معرفی شده، اما کتاب هایش به چاپ های متعدد رسیده اند. نکته جالب اینکه مترجم اصلی کتاب های او شهناز مجیدی، مادر تکین حمزه لو از نویسندگان معروف عامه پسند است.
مزدک علی نظری- سعید جعفریان- سید احسان بیکایی