چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ - ۱۰:۲۲
۰ نفر

احسان رضایی- اشکان ایرجی: بررسی پدیده ادبیات عامه پسند، بدون نگاه انداختن به وضعیت و مسائل نشر این کتاب ها کار ناقصی خواهد بود. ما سراغ چند کتاب فروش رفته ایم و یک ناشرکه حرف های جالبی زده‌اند.

در صحبت با بهمن رحیمی- یکی از ناشران اصلی کتاب های عامه پسند- هر چقدر که سؤال‌های فنی درباره تکنیک داستان نویسی پرسیدیم، او جواب های کلی داد. معلوم شد که چندان با این اصطلاحات آشنایی ندارد. در واقع نیازی هم ندارد که آشنا باشد.

او با همین میزان اطلاعات فنی، در عرض 9 سال، صدتایی رمان چاپ کرده که توی فهرست 47 تایی پرفروش های وزارت ارشاد، اسم 16تایشان آمده است.

بهمن رحیمی که فقط رمان عامه پسند چاپ می کند، در این مدت نویسندگانی مثل مؤدب پور و تکین حمزه لو را کشف کرده و کسانی مثل مریم جعفری را احیا. معلوم است که کارش را خوب بلد است و می داند که مخاطبانش چه ذائقه  ای دارند. بهمن رحیمی مثل اکثر ناشران از کتاب فروشی شروع کرده و لابد از همان موقع فهمیده است که چه کتابی بفروش است.

  • از اینجا شروع کنیم. با این عنوان ادبیات عامه پسند کنار آمده اید؟

ادبیات عامه پسند همیشه همین بوده و گاهی اوقات این کلمه در میان همکاران شما و عده ای از ناشران، با غلظت و تحقیر بیان شده، در حالی که 2 واژه عامه و عوام شبیه هم هست ولی از لحاظ معنی کاملا متفاوت است.

ما عامه پسند هستیم، نه عوام پسند. این تقسیم بندی توی ادبیات از قدیم هم بوده. ما هم ادبیات رسمی و با پشتوانه حکومتی یا روشنفکری داشته ایم، هم ادبیات عامه پسند. در کنار داشتن ادبیات حافظ و سعدی، ادبیات کفاش خراسانی را هم داشته ایم که مورد توجه عامه مردم بوده. باید به هر 2 نوع ادبیات احترام کرد چرا که هر۲ نوع خواننده دارد.

  • چرابه ادبیات عامه پسند رو آوردید؟

به این دلیل که دیدم ادبیات داستانی عامه پسند یک روند فروش همیشگی دارد. با دید یک کتاب فروش می بینید که روند بازار در زمان های مختلف شاهد اوج و فراز ژانرهای دیگر مانند روان شناسی و دانیل استیل و تاریخی و عرفانی هست ولی ادبیات و داستان های عامه پسند برخلاف تمام اینها همیشه هست و فراز و فرود وحشتناکی را تجربه نمی کند.

  • یعنی اگر روند بازار و تمایل مردم عوض بشود، شما هم کارهای دیگر را چاپ می کنید؟

خیر، شاخه ما ادبیات عامه پسند است و توی آن انتخاب می کنیم که مخاطب الان چی می خواهد. این انتخاب گاهی هم سخت است و مثل عدد پی دقیقا معلوم نیست. ولی بالاخره ما با تجربه ای که پیدا کرده ایم، می توانیم بفهمیم که الان بازار چی می خواهد.

  • خب، الان بازار چی می خواهد؟

داستان و اثری که با زبان روز نوشته و خلق بشود و مسائل روز را بازگو کند. این، نیاز اصلی کتابخوان ها، توی همه  زمان هاست.

  • بالاخره شما که توی این حوزه آدم موفقی هم هستید، بگویید مردم الان از چه نوع داستانی خوششان می آید؟

داستانی که زبانی ساده داشته باشد.

  • چرا فقط زبان ساده؟

چون که مردم حوصله 2 بار خواندن را ندارند و حوصله هضم جمله های سخت و مبهم را هم ندارند. باید از زبان روز استفاده کرد. ممکن است رمان معروف و پرفروش 8 سال قبل، امروز دیگر کشش نداشته باشد؛ چون به زبان آن روز است و زبان امروز نیست.

  • یعنی زبان امروزی این قدر نسبت به 8 سال قبل تغییر کرده؟

بله. ما توی جامعه ای هستیم که تغییرات خیلی سریع است. الان زبان ما اصطلاحاتی مثل اصطلاحات چت کردن تویش هست که 8 سال قبل نبود. ما خودمان آمدیم توی کتاب بوی خوش عشق دات کام همین اصطلاحات چت و اینترنت و تکنولوژی روز را وارد کردیم که از آن استقبال خوبی شد و ظرف 2 ماه به چاپ مجدد رسید.

  • آن وقت این کارهای جدید، به جز زبان چه فرقی با کار 8 سال پیش دارند و چه شباهتی؟

اگر بخواهیم از نظر مخاطبان بگوییم، اول اینکه این رمان ها در یک چیز اشتراک دارند که آن هم گستره مخاطب است؛ گستره ای که در هر زمانی به سلیقه و فرهنگ جمعیت مربوط بوده و ادبیات و ساختار داستان را در هر زمان، همین سلیقه و فرهنگ مخاطب مطرح می کند.

زمانی مردم پاورقی دوست داشتند و داستان به شکل پاورقی توی نشریات دنبال می شد و قدیمی های کتابخوان هنوز خاطرات آن پاورقی ها را به یاد دارند. نسل امروز دنبال پاورقی نیست و مجله خوان نیست و همه چیز به کتاب تبدیل شده. فکر می کنم این یک تفاوت عمده است و تفاوت دیگر نسل دیروز و امروز، زبان محاوره آنهاست که امروز با گذشته بسیار تغییر کرده و جوانان از کتابی استقبال می کنند که با زبان امروز نوشته شده باشد.

  • به جز بحث زبان که فرمودید، ما از نظر موضوعات داستانی، از نظر سوژه ها، از نظر طرح داستانی و سایر جنبه های فنی داستان ، تفاوتی را توی رمان عامه پسند امروزی و عامه پسند دیروزی می  بینیم؟

صد در صد تغییر کرده. ادبیات و زبان در هر زمان تفاوت دارد و روی همین اصل ما در فرمول داستان نویسی هم تغییرات را می بینیم.

  • و این تغییرات شامل چه مواردی است؟

به جز زبان که گفتم، تغییر دیگر این است که امروزه داستان به مسائل اجتماعی روز نزدیک تر شده. از همان ابتدای داستان، ما وارد مسائل اجتماعی می شویم.

  • یک نمونه از همین سوژه های اجتماعی جدید را برایمان مثال می زنید؟

بله. یکی از سوژه هایی که سراغش نمی رفتیم یا اگر می رفتیم با واکنش منفی مواجه بودیم، اما امروز عکس العمل مثبت دارد، داستان با موضوع ایدز است. ما رمانی با همین موضوع داشتیم. درحالی که چند سال پیش این رمان با عکس العمل منفی و خانواده ها روبه رو بود و نمی گذاشتند جوانان به سوی آن بروند. اما امروز مدام خانواده ها تماس می گیرند و از ما می خواهند که داستان هایی با این سوژه داشته باشیم.

  • ژانرهای ادبیات عامه پسند هم تغییر کرده اند؟

ژانرهای عشقی و اجتماعی، تحول خود را از دست داده و قهرمانان به تکرار رسیده اند و از ژانرهای دیگر هم خبری نیست. ولی ما الان چند نویسنده داریم که هوشمندانه خودشان را از این وضعیت دور نگه می دارند و به سوژه های جدید و سوژه های روز توجه دارند.

  • شما خودتان الان چه سوژه نابی توی ذهنتان هست برای سفارش دادن؟

من اصلا به نویسنده سفارش نمی دهم؛ خود نویسنده ها دنبال این هستند که بیایند کارشان را به ما بدهند.

  • یعنی شما اصلا سفارش نمی دهید؟

اصلا. ممکن است حالا موردی باشد، من مشاوره بدهم یا تشویق کنم که این سوژه بهتر است یا آن یکی. مثلا پارسال یکی آمد گفت من از باند دخترهای فراری هستم و می خواهم زندگی ام را شما داستان کنید. من معرفی اش کردم به یکی از نویسندگانمان. ولی اینکه به او بگویم این را حتما داستان کن، نه این طور نیست. ما الان ناشری داریم که به نویسنده می گوید امسال تا آخر سال 4 تا داستان به من بده و فقط تا آخر فروردین اسمش را به من بگو که طرح جلدش را بزنم.

  • گفتید طرح جلد. طرح جلدهای کتاب های شما، چرا همگی یک شکل هستند؟

برای این که همین ها جواب می دهد.

  • مخاطبان کارهای شما از چه طبقه اجتماعی و فرهنگی هستند؟

طبقه خاصی نداریم. همه این کتاب ها را می خوانند.

  • از نظر سنی چطور؟

عمدتا 18 تا 35 سال. ما روی این گروه کار می  کنیم.

  • شما توی مدت فعالیت 9 ساله تان چند کتاب منتشر کرده اید؟

بیشتر از صدتا. 8-107 رمان.

  • کاری داشته  اید که پرفروش نباشد؟

بالاخره فروش کتاب ها با هم متفاوت است. ولی من کتابی نداشته ام که کمتر از 3 چاپ بخورد.

  • تیراژ متوسط هر چاپ چقدر است؟

بین 3 تا 5 هزار نسخه که متأسفانه از معمول تیراژ مملکت ما بالاتر است.

  • برای این فروش خوب، چه کارهایی می کنید؟

خب، جامعة ما، جامعة تبلیغ  دهانی است. مهم ترین تأثیرگذار در جامعه ما اسم نویسنده و ناشر و در درجة سوم خود داستان است. ما نویسندگان خوبی داریم که همین باعث فروش می شود.

  • شما روان شناس یا بازاریابی دارید که روند بازار را تحلیل بکند، بگوید الان چه کاری مخاطب دارد یا ایده های فروش بدهد؟

نه، این قدر حرفه ای با قضیه برخورد نکرده ایم.

  • کارهای ترجمه هم دارید؟

فقط یک مورد. یک بار نویسنده خوبی به نام جوی فیلدینگ پیدا کردیم که آثار خوبی در زمینه روان شناسی داشت. با نویسنده و ناشر تماس گرفتیم تا به صورت انحصاری ناشر کارهایش در ایران باشیم.

  • ترجمة کارهای ایرانی خودتان به زبان های خارجی چطور؟

نه، تا به حال این اتفاق نیفتاده. البته الان با 2 نفر که قبلا بامداد خمار را به انگلیسی ترجمه کرده اند، صحبت  کرده ایم و ممکن است در آینده این اتفاق بیفتد.

  • پیشنهاد اقتباس سینمایی هم داشته اید؟

داشته ایم ولی همه شان به مرور زمان و بعد از چند مرحله مذاکره و صحبت رها شده اند.

  • پیشنهاد چاپ داستان به صورت پاورقی در جراید چطور؟

نشریات خانوادگی زیادی داشتیم و گاه نشریاتی بدون اجازه به صورت پاورقی داستان های ما را چاپ کرده اند. الان 2مجله در امارات بدون اجازه داستان های ما را به صورت پاورقی چاپ می کنند. حتی ناشری هم داشتیم که یک کتاب موفق ما را با تغییر اسم کتاب و نام نویسنده چاپ کرده.

  • کدام کتابتان؟

کتاب افسون سبز خانم حمزه لو را یک ناشر دیگر برداشته با اسم دیگری برای کتاب و عوض کردن اسم 2تا از شخصیت ها چاپ کرده که حالا ما شکایت کرده ایم.

  • بحث به خانم حمزه لو رسید. می گویند ایشان کشف خود شما هستند.

بله. خانم حمزه لو، اول اینجا برای ما کار ویراستاری می کرد. مدام می آمد به من می گفت که این کتاب، این طوری نوشته، این درست نیست یا این کار را می کرد، بهتر بود. من دیدم درک خوبی از داستان دارد. گفتم خودت بنویس. اوایل می ترسید که بنویسد، اما به هر حال ما تشویق کردیم و نوشت و موفق هم بود.

  • شما علاوه بر رمان های ایرانی، کارهای یک نویسنده خارجی را هم چاپ می کنید. به نظرتان سطح نوشته های داستان نویس های ایرانی و خارجی چقدر با هم تفاوت دارد؟

به هر حال، نویسنده های خارجی قواعد و چهارچوب ها را نسبت به ایرانی ها خیلی بهتر می شناسند. علتش هم به نظر من این است که منتقدان ما هیچ وقت به خودشان این زحمت را نداده اند که این آثار را نقد کنند و به همین خاطر، آن رشد و رقابت را ما اینجا نداریم.

  • فکر می کنید علت این امر چی باشد؟ شاید شما رابطه تان با منتقدها خوب نیست.

نه خیر، مگر شما الان نیامدید اینجا و ما راحت با هم حرف نمی زنیم؟ من فکر می کنم نقد، توی ایران خیلی نقد بی طرفانه ای نیست و فقط یک دسته از آثار تحویل گرفته می شوند و راجع به آنها صحبت می شود. تا وقتی وضعیت نقد، این طوری باشد، ما توی ادبیاتمان رشدی نخواهیم داشت

کد خبر 21576

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز