سهامداران شرکتهایی که روند ایستا یا منفی را طی میکنند از فرصتطلبیهای پشت پرده سخن میگویند. هنگامی که بازار سهام به سراشیبی میرود غوغا برپا میشود و انواع اتهامها به مسئولان بورس یا سیاستگذاران کشور وارد میشود. اما واقعا چرا میان واقعیتهای بازار و انتظارات سرمایهگذاران از بورس تا این حد اختلاف وجود دارد؟ بسیاری از سرمایهگذاران انتظار دارند، رفتار بورس کاملا مشخص، منطقی و قابل پیشبینی باشد.
با این حال محدودیتهایی که بر بازار سهام تحمیل میشود امکان رفتارهای متعارف را از بورس سلب میکند. رقابت میان بازارهای مختلف مانند طلا، دلار و مسکن بهطور جدی بازار سهام را دچار انقباض و انبساط میکند. در بورس هم رقابت جدی میان صنایع وجود دارد که همیشه میتواند بر روند بازار اثر داشته باشد. از طرف دیگر تحولات اقتصادی تأثیرات گستردهای بر سهام شرکتها میگذارد. طبعا این تأثیرات در بسیاری مواقع، غیرقابل پیشبینی هستند. تحول در سیاستگذاری صنعتی و تصمیمهای درونشرکتی هم مرتب بر سود شرکتها اثر میگذارند.
بنابراین میتوان انتظار داشت بازار سهام، بازار پیچیدهای باشد و پیشبینیهای فعالان بورس در بسیاری مواقع دچار شکست شود. پس در این بازار چگونه میتوان سرمایهگذاریها را کار آمد کرد؟ در بازار سهام عمده تصمیمگیریها، براساس شناختهشدهها صورت میگیرد و معمولا سرمایهگذاران به ناشناختههای بازار چندان توجهی ندارند. بیشتر مولفههای شناختهشده بورس، عمومی و همهفهم هستند، در نتیجه درک آنها خیلی به روند تصمیمگیری کمکی نمیکند. کسانی در بورس برنده هستند که بیشتر بر وضعیتهای غیرقابل پیشبینی و ریسکهای غیرمنتظره تکیه کنند. مسلما این افراد زودتر از بقیه، از فرصتها سود میبرند و با شتاب بیشتری قادرند، نسبت به کاهش ضرر و زیان تصمیم بگیرند.