دکتر شروین وکیلی: آیا آیین پهلوانی و به‌عبارت دیگر ظهور پهلوانان بزرگ در راستای تاریخ یک سرزمین، یک فرهنگ ویژه را بازمی‌تاباند؟

ورزش باستانی

شکی نیست که آیین پهلوانی- چه در دوران اسطوره‌ای و چه در دوران‌های گوناگون تاریخی تا به امروز- تحول زیادی را از سر گذرانده است اما وجه مهم امروزین این فرهنگ یا بهتر است بگوییم هنر پهلوانی در سینما نمود ویژه‌ای یافته است. در ایران نیز آیین پهلوانی دارای ریشه‌ها و خاستگاه اسطوره‌ای و تاریخی است که نیاز به چندین پژوهش مستقل در این زمینه دارد. با این حال، این هنر و آیین در ایران ریخت‌ها و شکل‌های ویژه‌ای در راستای تحول خود تا به امروز یافته است. خرده فرهنگ زورخانه‌ای یکی از این ریخت‌هاست که امروزه هنوز هم در جای‌جای ایران رواج دارد. برهمین اساس و بنابراینکه یکشنبه گذشته در تقویم ملی ما باعنوان روز فرهنگ پهلوانی و ورزش زورخانه‌ای نامیده‌شده، این نوشتار فراهم آمده است. آنچه در پی می‌آید یک بررسی فشرده تاریخی است درباره چگونگی شکل‌گیری آیین پهلوانی و هنرهای رزمی و زورخانه‌ای در ایران تا به امروز.

این روزها وقتی کلمه هنرهای رزمی را می‌شنویم، بلافاصله به یاد معبدی بودایی در چین یا ژاپن می‌افتیم و راهبان شائولین یا سامورایی‌های ژاپنی را در حال نبرد با سلا‌ح‌های سرد در ذهن تجسم می‌کنیم. این اتصالِ استوار میان هنرهای رزمی و فرهنگ‌های خاوردور، میراث توسعه و رونق صنعت سینما در این کشورهاست و جنگ جهانی دوم که مفهوم جنگ را در هردوی این سرزمین‌ها بر کانون تجربه زیسته مردم نشاند.

تمام جوامع شناخته شده، حتی قبایل بدوی و نانویسا، با مفهوم جنگ آشنا بوده و سلاح‌هایی خاص برای رویارویی با حریفان انسانی دارند و به همین ترتیب سنتی برای جنگیدن، روایت‌ها و اساطیر پهلوانی و فنونی از نبرد را در دل خود پرورده‌اند. به بیان دیگر، هنرهای رزمی مفهومی است که بر عنصری مشترک، متکثر و فراگیر در تمام فرهنگ‌های انسانی اشاره می‌کند و تنها در قرن گذشته به دلایل رسانه‌ای رنگ و بوی فرهنگ خاوردور در آن غلبه یافته است.

تأکید و تفصیل بر این مقدمه از آن رو لازم بود که هنرهای رزمی در میان جوانان ایرانی از دیرباز اهمیت و محبوبیت داشته ولی طی دهه‌های گذشته به‌شدت تحت‌تأثیر این موجِ رسانه‌ای قرارگرفته است. کسی که به‌طور جدی به هنرهای رزمی می‌اندیشد و احیانا آن را به‌عنوان شاخه ورزشی‌اش انتخاب می‌کند، باید به این نکته توجه کند که هنرهای رزمی رایج و مشهورِ خاوردور، که البته امروز مشهورتر، پرداخته‌تر، علمی‌تر، رایج‌تر و سازمان یافته‌تر از بقیه‌ هستند، به هیچ عنوان منحصر به فرد یا آغازگر نیستند. در فراگیر هنرهای رزمی، باید به پسوندِ جمعِ «ها» توجهی کامل داشت و شیوه‌ها و فنون تکامل یافته در جوامع گوناگون را ارج نهاد و محترم شمرد و از آن چیزها آموخت؛ چراکه خزانه تجربیات انسانی در این زمینه از کل فرهنگ‌ها و تمدن‌ها سیراب شده و همه را دربرمی‌گیرد.

توجه به این تکثر زمانی جلوه بیشتری می‌یابد که دریابیم موقعیت ایران در این میانه یگانه و ویژه است. اصلی در سیر تحول هنرهای رزمی وجود دارد و آن هم اینکه قدرت‌های نظامی بزرگ، هنرهای رزمی ویژه خود را ابداع می‌کنند؛ یعنی به همان ترتیبی که سربازان آلمانی در جنگ جهانی دوم از نوجوانی در اردوها و آموزشگاه‌های گوناگون به شیوه‌ای خاص تعلیم می‌دیدند، امروز هم ارتش‌های بزرگ دنیا برنامه‌هایی مدون و منظم برای انتقال «فنون جنگیدن» در اختیار دارند و آن را به‌کار می‌بندند و بر آن مبنا ارتش‌هایی نیرومند یا ضعیف را بنیاد می‌کنند. به‌عبارت دیگر هنرهای رزمی پیش از هرچیز شاخه‌ای از فرهنگ و خوشه‌ای از دانایی و شبکه‌ای از مهارت‌ها و فنون است که به جنگ و رزم مربوط می‌شود و این همه فرایندی نهادین و اجتماعی است که درون ارتش‌ها و سپاه‌ها سازماندهی و رمزگذاری می‌شود. بر این مبنا می‌توان حدس زد که در جهان‌باستان، رومیان که ارتشی نیرومند داشته‌اند، بی‌شک هنرهای رزمی خاص خود را هم پدید آورده بودند و ایرانیان نیز هم.

ایران سرزمینی است که برای مدتی بسیار طولانی یکی از نیرومندترین ارتش‌های دنیا را داشته است. ارتش نیرومند یا در جریان فتح سرزمین‌هایی پهناور پدید می‌آید و یا به فتح سرزمین‌هایی پهناور منتهی می‌شود. بنابراین در حالت پایه وسعت کشور را می‌توان شاخصی برای اقتدار نظامی‌اش دانست. بر این مبنا، ایران در دوران هخامنشی، ساسانی، آل‌بویه، سلجوقی و صفوی نیرومندترین کشور دنیا بوده و در دوران اشکانی، سامانی، ایلخانی، تیموری و ابتدای قاجار یکی از بزرگ‌ترین کشورهای جهان محسوب می‌شده است. تردیدی نیست که در این مدت ارتش‌هایی نیرومند و هنرهای رزمی پیچیده و سلسله مراتب و سبک‌های گوناگون تحول یافته‌اند و باز هم شکی نیست که رمزگذاری رزم و ظهور گفتمان‌های نو درباره شیوه جنگیدن در سراسر این دوران تداوم داشته است. این را ، هم از مرور تاریخ سیاسی و تاریخ نظامی ایران می‌توان دریافت و هم از مراجعه به منابع ادبی و اساطیر و آثار هنری بازمانده از دوران‌های مختلف. تداوم این سنت تاریخی را می‌توان در رمزگذاری یکی از کهن‌ترین نهادهای مربوط به رزم بازجست که همانا زورخانه است. کافی است نمادها و دلالت‌های مربوط به زورخانه را بنگریم تا با یکی از کهن‌ترین بقایای هنرهای رزمی ایرانی روبه‌رو شویم. زورخانه واژه‌ای است که به تازگی- از حدود 3قرن پیش- به محل تمرین و گرد آمدن پهلوانان و جوانمردان اطلاق شده است. مهرداد بهار نام آن را مرکب از 2بخش زور (به معنای آب مقدس) و خانه می‌داند و می‌گوید که این نهاد بازمانده‌ای ‌است از نهادهای رزمی باستانی که به‌خصوص تحت تأثیر آیین مهر قرار داشته‌اند؛ چرا که زور یا آب مقدس یکی از عناصر مقدس میترایی و زرتشتی بوده است، در حدی که بعد از انتقال این آیین به غرب و تکوین مهرپرستی رومی همچنان در معابد مهری وجود چشمه‌ای جاری ضرورت داشته و نقش آیینی ویژه‌ای ایفا می‌کرده است. معماری زورخانه هم شباهت زیادی با معابد مهری بازمانده در قلمرو قدیم روم دارد؛ به‌ویژه پایین‌تر بودنش از سطح زمین و وجود طاق‌های ضربی و مکان استقرار مرشد بزرگ (سردم) همان مهرابه‌های قدیمی را در ذهن تداعی می‌کند.

ورزش اصلی رایج در زورخانه، کشتی‌گرفتن است و این صلح‌آمیزترین و کم‌آسیب‌ترین شیوه نبرد با دیگری است که تنها با خاک‌کردن حریف و نه زخم‌زدن به وی، غالب و مغلوب را تعیین می‌کند. نام این ورزش از کمربند آیینیِ زرتشتیان گرفته شده که کشتی نامیده می‌شده است. تعبیر کشتی‌گرفتن از آن رو به این ورزش منسوب شده که پهلوانان هنگام دست و پنجه نرم‌کردن با هم کمرگاه یکدیگر را می‌گرفته‌اند. اصطلاح‌هایی مانند کمر همت بستن و کمربسته‌امری ‌بودن هم از همین جا آمده است. از دوران صفویه به بعد، محلی در مرکز زورخانه به‌وجود آمد به نام گود که کشتی‌گیران در آن دست‌و پنجه نرم می‌کرده‌اند. این نام از منطقه گودشده‌ای گرفته شده که پیش از رواج زورخانه در آن خاک رس نرم می‌ریخته‌اند و برای کشتی مورد استفاده قرار می‌داده‌اند. گودهای زورخانه‌ها حدود80-70سانتی‌متر پایین‌تر از سطح زمین قرار دارد و شکلش معمولا با یک هشت‌ضلعی منتظم تطبیق می‌کند. قطر آن حدود 6تا 10متر است. در یک سر آن سردم قرار دارد که حدود یک متر از زمین ارتفاع دارد و محل استقرار مرشد و هدایتگر ورزشگاه است. زنگ‌زدن در زورخانه آداب مشخص و دقیقی دارد و به‌عنوان تشویق ورزشکاران هنگام ورود و خروج یا انجام عملیات پهلوانی مورد استفاده قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال زدن زنگ هنگام ورود و چرخ‌زدن پهلوان سوم کشور مجاز است و از دوران صفوی به بعد برای پایین‌تر از آن صلوات می‌فرستاده‌اند. یا فقط برای پهلوانان کل کشور یا پهلوانان باسابقه بالاتر از شصت ساله موقع خروج از زورخانه زنگ را به صدا در می‌آورده‌اند.

ویژگی جالب دیگر زورخانه، نمادین‌شدنِ سلاح‌ها و دگردیسی‌شان به ابزارهایی است که دیگر کاربرد رزمی ندارند و تنها برای ورزش به‌کار می‌آیند. برخی از نویسندگان این تحول را ناشی از قوانین منع‌کننده‌ای دانسته‌اند که در 2قرن نخستِ غلبه اعراب بر ایران رواج داشته و ایرانیان را از یادگیری هنرهای رزمی و تمرین با سلاح‌های واقعی منع می‌کرده است. با وجود این به‌نظرمی‌رسد نمادین‌شدن ابزارهای رزمی در زورخانه و بدل شدنش به وسایلی صرفا ورزشی، مسیری مستقل را طی کرده و حاصلِ طبیعی نمادین شدن ابزارهای جنگی بوده است و دیرینگی و در عین حال تخصصی‌شدنِ ورزشِ رزمی و جدا شدنش از خودِ رزم را نشان می‌دهد.

زورخانه علاوه بر اینکه کهن‌ترین نمونه از تلفیق ورزش و موسیقی را در خود حفظ کرده، از این نظر هم منحصربه‌فرد است که این موسیقی را با آواز هم همراه می‌کرده است؛ یعنی ورزشکاران همزمان با تمرین، هم موسیقی‌ زنده‌ای به فراخور حرکت خود می‌شنیده‌اند و هم روایتی پهلوانی را که یادآور شخصیتی تاریخی یا افسانه‌ای بوده در ذهن مرور می‌کرده‌اند و این همه در هماهنگی کاملی با هم قرار داشته است. درباره سرودهایی که در دوران‌های قدیم در زورخانه‌ها می‌خوانده‌اند، چیز زیادی نمی‌دانیم اما احتمالا خاستگاه این سرودها با روایت‌هایی پهلوانی که گوسان‌ها از دوران اشکانی با ساز و آواز می‌خوانده، یکی است. از دوران صفوی به بعد، در زورخانه‌ها شاهنامه می‌خوانده‌اند و این سنتی بجا و زیبا بود که تا چند سال پیش رواج داشته است. سلسله مراتب ورزشکاران هم احتمالا از همین زمان‌های دوردست برای ما به یادگار مانده است. در آیین پهلوانی دوران قاجار، با 5مرحله در سلسله مراتب جوانمردی روبه‌رو هستیم؛ تازه‌کار، نوچه، نوخاسته، برگزیده و پهلوان که با آنچه در دستگاه فتوت عصر عباسی وجود داشته، همسان است.

هنرهای رزمی ایرانی نیاز به بازشناسی و بازسازی دارند و این کار بدون شناسایی دقیق و درست سنت تاریخی جنگیدن در ایران‌زمین ممکن نیست. از جنگ‌های ایلام و سومر که در واقع جنگی داخلی درون حوزه تمدن ایران‌زمین محسوب می‌شود تا جنگ‌های ایران و عراق که نمودِ دیگری از همان است، مردم این سرزمین به‌مدت 5هزار سال با خویش و بیگانه جنگیده‌اند و تبلور مهارت‌ها و فنون نبرد در قالبی اخلاقی و زیبایی‌شناسانه، پیامدی طبیعی برای آن است. این جریان، شبکه‌ای از روایت‌ها و داستان‌های پهلوانی، مجموعه‌ای از نظام‌های اخلاقی و هنجارهای انضباطی و خوشه‌هایی گاه واگرا از رمزگان و دلالت‌ها و معانی را پدید آورده که پا به پای فنون جنگیدن، بالیده و رشد یافته است. مرور این دستمایه معنایی، نشان می‌دهد که در کنار مهر و عشق که ستون فقرات اندیشه دینی و عرفانی ایران است، جنگیدن و رزم‌آوری هم هسته اخلاق و غایت‌شناسی تمدن ایرانی را تشکیل می‌داده است و از این روست که انسان آرمانی در بیشتر حوزه‌های فرهنگ ما همچون جنگاوری مهربان و جوانمرد تصویر شده است؛ یعنی کسی که هردو عنصرِ رزم‌آوری و پیمان‌های اخلاقی را همزمان داشته باشد. چگونگی رمزگذاری انسان کامل در هر تمدن، پیچیدگی آن را نشان می‌دهد و رواج و گستردگی و نفوذ این رمزگان، اقتدار و توانمندی فرهنگ را باز می‌نمایاند. تمدن ایرانی نیز برای‌ گذار به وضعیتی نیرومندتر و بهتر از آنچه هست، به بازشناسی آنچه بوده و پالایش و بازسازی آنچه باید باشد نیاز دارد و عرصه هنرهای رزمی، یکی از قلمروهای دست نخورده‌ای است که در این حوزه چشم انتظارِ پژوهشگران و رزمی‌کاران مانده است.

کد خبر 228777

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز