ورزشکاران که لباس یکدست نطعی پوشیدهاند بهترتیب سابقه قبل از ورود به گود خم میشوند، انگشتان دست راست را به رسم قدم بوسی پوریای ولی و احترام به ساحت زورخانه به زمین زده و روی لبها میگذارند و میبوسند. میاندار که از سابقهدارترین ورزشکاران است در وسط گود با آهنگ ضرب مرشد ورزشکاران را رهبری میکند تا حرکات همه افراد با هم تطبیق یابد و یکسان شود. رسم میانداری اقتضا میکند که میاندار قبل از ایستادن وسط گود از بزرگترین شخص حاضر در زورخانه یا مرشد رخصت بگیرد و بعد سایرورزشکاران باسابقه را برای میانداری به داخل گود بفرما بزند. اینها را «علی زنگنه» مرشد زورخانه حاج رحیم نجارپور میگوید؛ زورخانهای که به واسطه حضور مرشد علی چراغش خاموش نشده و هنوز میتوان حضور ورزشکاران باستانی را در آن دید.
زورخانهها این روزها حال و روز خوشی ندارند. ورزشهای باستانی که روزگاری مایه مباهات مردم کشورمان بود این روزها در سایه باشگاههای بدنسازی کمکم رنگ میبازند و چراغشان رو به خاموشی میرود. بدنسازی این روزها نسخه بدلی ورزش پهلوانی شده؛ ورزشی که غربیها آیینهای جوانمردی، ادبیات و موسیقیهای اصیل را از آن حذف و جایش را با دستگاههای بدنسازی و موسیقیهای بیریشه غربی پر کردهاند. حالا جای اشعار گلستان و بوستان سعدی، حماسههای شاهنامه، عاشقانههای نظامی و فرهنگ جوانمردی در گوشه و کنار شهرمان خالی مانده و به جایش باشگاههایی سر برآوردهاند که نتیجه پیوند ناموفق فرهنگ ایرانی و غربی هستند.
مرشد علی با ابراز تأسف از بیمهریهایی که به ورزش باستانی میشود، میگوید: «در قدیم وقتی میخواستند محلهای را آباد کنند مقید بودند که در کنار مسجد، حمام وبازار، زورخانهای نیز بنا کنند. چراغ زورخانهها همیشه روشن بود و ورزشکاران هر شب با صدای ضرب مرشد، وسط گود مشق پهلوانی میکردند و صدای تحسین تماشاچیان هنگام میلزدن و کشتیگرفتن و کبادهزدن، آهنگ جاری زندگی در زورخانه و محله بود».
در سالهای نه چندان دور شوق حضور در زورخانهها، نشستن پای قصههای مرشد، میانداری کردن بزرگان و دستگیری از مستمندان در جشن گلریزان، از جوانان پهلوانانی میساخت نظیر جهان پهلوان تختی حالا اما اوضاع دگرگون شده است. از آن زورخانههای پررونق جز تعدادی انگشت شمار باقی نمانده است و بیشتر مرشدهای بزرگ و قدیمی بدون آنکه از خود وارثی بر جای بگذارند روی در نقاب خاک کشیدهاند. همین موضوع باعث شده که چراغ زورخانهها کمکم رو به خاموشی برود. اما چراغ زورخانه حاج رحیم نجارپور 24سال است که به واسطه حضور مرشد علی زنگنه هر شب روشن است.
تکه آجری کوچک که بر سردر زورخانه نصب شده تاریخ ساخت آن را 1290معرفی میکند؛ زورخانهای که حالا ترکهای روی سقف و دیوارهایش هر روز بیشتر از گذشته میشود و گذر زمان را بیشتر به رخ رهگذران میکشد. زورخانه حاج رحیم این روزها شبیه یک موزه شده است؛ موزهای که اکثر دیوارهای آن به تصاویر قهرمانان و پهلوانانی مزین شده که از پشت قابی چوبی، روزهای رکود زورخانه را تماشا میکنند. آفتاب غروب کرده و جز مرشد علی کسی در زورخانه نیست. قصه مرشد علی و زورخانه از سال 1351 شروع میشود؛ زمانی که مرشد علی در باشگاه موسوی اصفهان شیفته شخصیت مرشد علیجان شد و پای قصه گلستان و بوستان و شاهنامهاش نشست. بعداز آن مرشدعلی به سربازی رفت و به یاد مرشد علیجان پشت دیگهای غذا در جمع سربازان ضرب میگرفت و آنچه از مرشد علیجان به یادش مانده بود را برای همقطارانش میخواند. خدمت که تمام شد مرشد علی در زورخانه پهلوان عباس مشغول بهکار شد و یک دهه از عمرش را در آنجا گذراند.
مرشد علی درباره آن روزها میگوید: بعد از زورخانه پهلوان عباس به زورخانه پهلوان رحیم نجارپور آمدم و تا همین امروز فرهنگ جوانمردی و پهلوانی را ضرب میگیرم.مرشد آهی از سر حسرت میکشد و میگوید: این سالها بهدلیل بیتوجهی به این ورزش باستانی دیگر کمتر چراغ زورخانهای هر شب روشن است، با این حال زورخانهها هنوز هم پهلوانپرور هستند. پهلوانانی مانند پهلوان امیرعلی بیگ، ابوالفضل طاووسی و بهزاد گرامی از گود این زورخانهها برخاستهاند.
در میانه صحبتهای مرشد علی چند جوان به گود زورخانه وارد شده مشغول گرم کردن خود میشوند. مرشد اشارهای به آنها کرده و میگوید: جوان مثل پرنده است؛ از این شاخه به آن شاخه میپرد، دوست دارد دیده شود و اینجا، نه دوربینها آنان را میبینند نه مسئولان. چرا فلاش دوربینها باید چشمان فوتبالیستها را کور کند و درآمدهای میلیاردی به جیبشان سرازیر باشد ولی نامی از این جوانان بیادعا برده نشود؟ جوان که دلزده شد، میرود دنبال یک چیز دیگر. مرشد علی که حالا اشک چشمانش را نمناک کرده ادامه میدهد: از وقتی چراغ زورخانهها کم سو شد جوانها به سراغ بدنسازی و کشیدن قلیان و... رفتند. به زور قرص و آمپول عضلاتشان بزرگتر شدو ساعتهای متمادی پای سریالهای مبتذل ماهوارهها نشستند و معتاد شدند و هزار و یک مشکل دیگر.
پیر زورخانه حاج رحیم میگوید: حالا همه کارها با تبلیغات پیش میرود. اگر جوانانی از جنس جوانانی که خونشان خاک ایران را گلستان کرده میخواهید، باید فرهنگ پهلوانپروری را تبلیغ کنید. مرشد کهنه کار از بیتوجهی به این ورزش فرهنگمدار دلش سخت گرفته است؛ از نامههای بیجوابش به روسای جمهور، از سیدمحمد خاتمی گرفته تا محمود احمدینژاد میگوید و گلایه میکند از اینکه انتخاب اصفهان بهعنوان پایتخت ورزش زورخانهای ایران هم نتوانسته گرهی از مشکلات این ورزش باستانی بگشاید. میگوید: این کار جز بیمهری نسبت به مردانی که عمرشان را صرف احیای فرهنگ و هنر ایرانی کردهاند، چه میتواند باشد؟ اگر این چند جوان هم نیایند کورسوی چراغ این زورخانهها هم خاموش میشود.
مرشد نیم نگاهی به جوانهایی میکند که آماده وارد شدن به گود هستند و روی صندلی جا بهجا میشود و ضرب میگیرد. جوانها با احترام به وسط گود میآیند و هماهنگ با ضرب مرشد، هنرمندانه ورزش میکنند. موقع رفتن جوانان از گود که میشود مرشد خودش را سرگرم کاری میکند تا نبیند کسی در ظرفی که برای پول انداختن تعبیه شده، اصلا پول میریزد یا نمیریزد. اما از سر کنجکاوی به داخل این ظرف نگاه که میکنی، نه چیزی برای گفتن هست نه چیزی برای نوشتن! آیا ورزش زورخانهای و پهلوانی که افتخار ثبت آن در لیست میراث ناملموس جهانی را از آن خود کردهایم را میتوانیم با همین روش زنده نگه داریم؟ با نگاهی به زورخانه خالی، آدم ناخودآگاه یاد سریالی قدیمی میافتد به نام «پهلوانان نمیمیرند». حالا این نام بهنظرخیلی عجیب میرسد. احتمالا اگر امروز ساخته میشد، اسمــــش را میگذاشتند «پهلوانان هم میمیرند».
آداب زورخانه
ورزشکار زورخانهای بنا به دستورات مربی خود باید همواره طاهر، سحرخیز، پاکنظر، خوشخلق و فروتن باشد؛ مرتکب حرام نشود و از رذایل بپرهیزد.
ورزش معمولا بعد از نماز صبح شروع میشود و بعد از چاشتگاه خاتمه مییابد. معمولا ورزش زورخانهای در شبهای قدر وماه رمضان، بدون ضرب و آواز، انجام میشود.
مرشد زورخانه موظف است به تناسب اهمیت و مقام ورزشکاران به آنها خوش آمد بگوید و با زدن زنگ، همه را از ورود و لزوم احترام به بزرگان باخبر سازد. هرپهلوانی که میخواهد وارد گود شود، خاک گود را به رسم ادب به سایرین و احترام گود زورخانه، میبوسد.
ورزش با لباس معمولی در زورخانه ممنوع است و ورزشکار فقط باید با شلوار مخصوص این ورزش وارد گود شود.
خــوردن، آشامیــدن، سیگارکشیدن و صحبت و خنده بیجا، در گود زورخانه ممنوع است.
حرکات زورخانهای
حرکات یا در واقع برنامه ورزش در زورخانه عبارت است از: سنگ گرفتن، شنارفتن، میل گرفتن، چرخ زدن، پای زدن، کباده زدن، کشتی و بالاخره مشتمال.
سنگ گرفتن: پهلوان سنگباز ابتدا به پشت میخوابد و 2 قطعه سنگ را میگیرد و با غلتیدن به چپ و راست، ورزش میکند.
شنا رفتن: این حرکت با استفاده از تخته شنا یا بدون آن انجام میشود. هنگام شنا، مرشد معمولا اشعار حماسی خاصی را از شاهنامه فردوسی با ریتم دلپذیری میخواند.
میل گرفتن: بازی با نوع سنگین (هرجفت از ۱۲ تا ۳۰ کیلو) و شیرینکاری با نوع سبک (از ۳ تا ۶ کیلو). برای میل گرفتن مرشد با آهنگ ضرب و خواندن اشعار مناسب، صحنه را گرم نگاه میدارد.
چرخ زدن: پس از میل گرفتن، در ورزش زورخانهای، برنامه چرخ زدن آغاز میشود. پهلوانان در این حرکت روی یک یا 2 پا با سرعت زیادی دور خود میچرخند و گاه نیز با پرش روی یک پا یا 2 پا در حال چرخ تماشاچیان را از لحاظ قدرت جسمی خود در حفظ تعادل، به حیرت و تحسین وامیدارند.
پای زدن: بعد از چرخ زدن میاندار به وسط گود میآید و سایرین گرد او حلقه میزنند و مرشد با ضرب خود آهنگ و ریتمی را تکرار میکند تا ورزشکاران، حرکات خود را با حرکات میاندار تطبیق دهند.
کباده کشیدن: کشیدن کباده نیز به این ترتیب است که ورزشکار، تنه کباده را بهدست چپ و زنجیر آن را بهدست راست گرفته و بالای سر میبرد و طوری حرکت میدهد که دستها از آرنج تا مچ بهطور افقی روی سر قرار میگیرد.
شیرینکاری: این حرکات به استعداد و علاقه شخصی ورزشکاران و پهلوانان بستگی دارد مانند: پشتک و وارو زدن کف گود، روی دست بلند شدن، راه رفتن با 2 دست و یک دست، پرتاب میل و باز گرفتن آن از هوا، بازی با 3 میل ضمن پرتاب و دوباره گرفتن آنها و غیره.
مشتمال: در هر زورخانهای یک مشتمالچی وجود دارد. مشتمال زورخانهای در حقیقت یک نوع ماساژ کامل بدن برای رفع کوفتگی و خستگی عضلات و اندامهاست.
ابزار ورزش زورخانهای
وسایلی که در ورزش زورخانهای از آن استفاده میشود همانند ابزار و ادواتی است که در جنگهای قدیم از آن استفاده میشده است.
«تخته شنا» مانند شمشیری است که جنگاوران هنگام نماز یا حرکات شنا پیش روی خود میگذاشتند و حرکات شنا و انواع هفتگانه آن شبیه حرکت سینهخیز است.
«میل» همان گرز است که در قدیم در جنگها از آن استفاده میشد و«سنگ» بسیار شبیه سپر جنگاوران قدیمی است. «کباده» که در زبان عربی به آن «کمان» گفته میشود شبیه کمان ساخته شده است.
«گود» زورخانه نشانی از میدان جنگ است که بهصورت مقعر ساخته شده و «ضرب» زورخانه هم همان طبل جنگ است که در قدیم برای تهییج و تحریک جنگاوران نواخته میشده است.
بعد از ورود اسلام به ایران و آمیخته شدن فرهنگ زورخانه با اعتقادات مذهبی، برخی از این ابزار و حرکات ورزشکاران معنایی دوگانه پیدا کردند. مثلا «سنگ» نهتنها به شکل سپر جنگی ساخته میشود بلکه سمبل در قلعه خیبر نیز هست که حضرت علی(ع) در جنگ خیبر آن را از جا کند یا گفته میشود «گود» را در سالهای آغازین شکلگیری زورخانهها بسیار کم عمق میساختند ولی پس از واقعه کربلا، گود زورخانه را به نشانه گود قتلگاه حضرت سیدالشهدا(ع) عمیقتر کردند.
آنچه مسلم است اینکه بنیاد ورزش زورخانهای براساس فتوت و جوانمردی است و این طبقه از ورزشکاران به سابقه جوانمردی که خوی پهلوانان ایرانی است، طریقه «فتوت» را بین خود رواج دادهاند و طهارت و حلم و مدارا و ترک لذت و رخصت را پذیرفتهاند.
پهلوانان علاوه بر آشنایی با فنون ورزشهای باستانی دارای خصایص اسلامی و انسانی بوده و تربیت شده گود زورخانه هستند، بر این اساس فدراسیون ورزشهای زورخانهای 8 محور رابا الهام از 8 ضلعی گود زورخانه انتخاب کرده است که ورزشکاران با احراز این 8 محور پهلوان نامیده میشوند.
چنانچه فردی به مقام پهلوانی برسد بعد از یک سال و بعد از اطمینان از شخصیت و فتوت او بازوبند پهلوانی را تحویل میگیرد. مقام پهلوانی انسان را به تعالی رهنمون میسازد،چراکه زورخانه قبل از قهرمانپروری بهدنبال رشد و پرورش منشهای پهلوانی و پهلوانپروری است.