«پیشینیان» کسانی هستند که خداوند مدام به آنها اشاره میکند و از آنها برای ما امروزیها مثال میآورد. (تا کی که ما خودمان پیشینیان دیگران بشویم.)
ما ظاهراً حضور او را بهخاطر نداریم، اما حقیقت آن است که به حافظهی ما اعتمادی نیست. مهم نیست که ما چه چیز را بهخاطر داریم و یا چه چیز را فراموش کردهایم، چرا که زمان در مشت ما نیست.
ولی امام صادق(ع) حضوری دارد که یک وقتی در جسم کسی که امام ماست مجسم شده و مثل همهی آدمهای عادی زندگی کرده و یک روز هم از دنیا رفته است. او تا وقتی بوده چشمههایی از دل زمین جوشانده و رودهایی روان کرده تا درختانی را که ما باشیم سیراب کند و در همهی مدتی که ظاهراً از میان ما رفته آن چشمهها همچنان هستند تا بجوشند و همچنان رودها روان شوند و مردم را سیراب کنند. این چشمهها همین نزدیکیها هستند و اگر کمی گوش کنیم صدای جوشش آنها را میشنویم و میتوانیم خودمان را به رودهایی برسانیم که از آنها روان شدهاند.
ما اگر چه امام صادق(ع) را ندیدهایم و بهخاطرش نمیآوریم و ممکن است نتوانیم بهخوبی تصورش کنیم، یا نشانههایش را، در کتابهای تاریخی که شاید هیچوقت گذارمان به آنها نیفتد، جا میگذاریم و بالأخره هیچوقت با او نبودهایم، اما حالا، درست همین حالا، در جایی از کرهی زمین خدا زندگی میکنیم که بیشتر از همه او را نفس میکشیم.
به ما می گویند «شیعهی جعفری» یعنی رگ و ریشهی ما به امام جعفر صادق(ع) میرسد که راستگوترینِ راستگوها بوده است. ما اگر میخواهیم چیزی از هویت خودمان بدانیم، باید او را بشناسیم.
در آینه که نگاه میکنیم، چشمان او هست. کمیدقیقتر نگاه کنیم، ببینیم از او چه چیزی در خود داریم؟