[این بخش از آیه، پاسخ فرزندان حضرت یعقوبع است. وقتی او گفت که اگر نادانش نخوانند باید بگوید که بوی یوسفع را حس میکند،] گفتند: سوگند به خدا که تو در گمراهی دیرین خود هستی. (سورهی یوسف آیهی 95)
شاعر احساس تمام آدمهای دنیا را حس کرده و عمق دوست داشتن تو را درک کرده که گفته «من از عهد آدم تو را دوست دارم.»*
این دوست داشتن یک دوست داشتن معمولی نیست. تمام زندگی است. یک راز بزرگ است. رازی مشترک میان همهی آدمها که روحشان را وسیع میکند. دوست داشتن تو عین نیاز است. یک راز و نیاز بزرگ. یک اتفاق مهم. و یک اتفاق وقتی هم راز باشد، هم نیاز، لابد بینهایت زیباست.
وقتی فیلم نگاه میکنیم، وقتی پردهها را کنار میزنیم تا خورشید، اتاقمان را روشن کند، وقتی کتابی تازه برای خواندن بهدست میگیریم، وقتی ریحان توی ظرف میچینیم، وقتی پنجرهها را باز میکنیم تا هوای خانه عوض شود، تو را دوست داریم.
وقتی میخندیم، وقتی تقویم را ورق میزنیم، وقتی میان سبزهها میایستیم و عکس میاندازیم، وقتی بند کفشهایمان را میبندیم، وقتی توی آینه به خودمان نگاه میکنیم، تو را دوست داریم.
درخت عطر تو را دارد. دستهای کودکان عطر تو را دارد. صبحهای آفتاب نزده عطر تو را دارد. کولهپشتی دوست داشتنیمان، گلهای توی باغچهی محلهی بچگیهایمان، رواننویس آبی و روانمان، خانههای عزیزهایمان، حوضهای پر از ماهی قرمز، نقلهای قندان آقاجان، همه عطر تو را دارند.
چون تمام اینها از توست. یک جایی آنها را شروع کردهای و به ما بخشیدهای. تمام اینها یک روز در دستهای تو بودهاند. در دستهای تو جان گرفتهاند. و حالا بعد از سفر دور و درازشان هنوز بوی ناب تو را دارند. یکجور بوی خاص که آدم را یاد بهشتِ عَدْن میاندازند. عدنی که همهی ما یکجورهایی آن را حس کردهایم و برای هرکداممان تعبیر متفاوتی دارد. یکجور عطر عجیب که فقط در دستهای تو پیدا میشود و آدم احساس امنیت میکند. احساس میکند دستهایت را همیشه همراه خودش دارد و هرجا برود تو و دستهایت هم هستند.
انگار دستهایت را باز کردهای و این عطر دوست داشتنی از میان انگشتانت فرو ریختهاند و روح ما را عطرآگین کردهاند. از آن روز بود که روحمان دوست داشتن تو را در خودش احساس کرد. دوست داشتنی که هم راز است هم نیاز. دوست داشتنی که راز و نیاز است. دوست داشتنی که قلبمان را روشن کرده است و ته دلمان را آرام. و لابد همان لحظه بود که شاعر با جانی که از سفر بازگشته و عطر تو را دارد، سروده: من از عهد آدم تو را دوست دارم...