اگرچه اکنون خشکسالیهای پیاپی بستر شاهرگ حیاتی اصفهان را برای هفتمین سال متوالی خشک و بیآب کرده است اما به اذعان کارشناسان علت اصلی خشکی زایندهرود، ناتوانی مسئولان در مدیریت آب و تقسیم صحیح آن است. بهرهبرداری از آب زایندهرود بهصورتی که همه مناطق در مسیر خود را پوشش دهد، نیازمند تقسیمبندی درست و بهینه است.
رودخانه آبشیرین و دائمی فلات مرکزی ایران، از قدیمالایام بهضرورت بهرهوری درست در منطقه خشک با اقلیم ناپایدار اصفهان و حومه، دارای تقسیمنامه و نظم و نسق ویژهای بوده است که آخرین تقسیمنامه آن در عرف جامعه محلی بهنام طومار شیخبهایی موسوم شده است.
براساس این طومار کل آب رودخانه به 33سهم کلی و 275سهام جزئیتر بین 7بلوک آبخور آنکه از حدود 70کیلومتری غرب اصفهان تا 120کیلومتری شرق این شهر ادامه داشته، تقسیم شده است.تقسیم آب براساس طومار از 75روز بعد از نوروز تا آخر آبانماه بهمدت 160روز جاری بوده و در فصول سرد سال که نیاز به آبیاری نبوده است، بهاصطلاح رودخانه آزاد بوده و هر کس به هر میزان نیاز داشته میتوانسته از آن بهرهبرداری کند.
از ویژگیهای اصلی طومار یکی این است که در آن هیچ روستا و مزرعهای در کل منطقه و هیچ باغ و محلهای در داخل شهر از قلم نیفتاده و نمای بیش از یک هزار واحد آبیاری آن در 27صفحه تنظیم و از شرح و بستهای بیمورد در آن خودداری شده است.
ویژگی دیگر آن اینکه طومار به خط سیاقی نوشته شده است و بعضا اسامی آن بدون نقطه ثبت شده که تطبیق محلی آن برای غیراهل فن کمی مشکل است. طومار مزبور تا سالهای اخیر که شبکه جدید آبیاری رودخانه تکمیل نشده بود (در بلوک آیدُغمش، آشیان و رودشتین) مجری بود. براساس آنچه در اذهان جامعه وجود دارد، طومار تقسیم آب زایندهرود را شیخبهایی تنظیم کرده است اما برای دانستن صحت و سقم این موضوع با منصور قاسمی، کارشناس تاریخ و گردشگری و نویسنده کتاب «اصفهان؛ این همه هست، این همه نیست» و کتاب «اصفهان صد راز دارد در نهان» گفتوگو کردیم و سطور زیر حاصل این گفتوگو است.
شیخ بهایی که بود؟
بهاءالدینمحمدبن حسینبن عبدالصمد عاملیحارثی حمدانی در روز 17ذیالحجه سال952هجری قمری در روستای جبلعامل بعلبک در لبنان امروزی چشم به جهان گشود. براساس کتاب تاریخ «عالمآرای عباسی» که نگارش آن معاصر با شیخ بهایی بوده، پدرش عزالدینحسین عبدالصمد از پیشوایان و مشایخ بوده که از شاگردان و اصحاب پیشوای بسیار معروف شیعه، زینالدین علیبناحمد عاملی معروف به شهیددوم یا شهیدثانی (شهادت در سال966 هجری قمری) بهشمار میرفته است. پس از شهادت زینالدینعلی بهدست ترکان عثمانی، شیخعزالدینحسین، برای حفظ خانواده، در اندیشه هجرتی ناخواسته به سمت ایران میافتد که با توجه به تطبیق تاریخ با زمان حرکت، بهاءالدین محمد نوجوانی 13ساله بوده است.
در سال 966 هجری قمری خانواده عزالدینحسین به ایران میآیند. در آن زمان سلسله صفویه در ایران حاکم بود و شهر قزوین پایتخت کشور و شاهطهماسب پادشاه ایران بود. چون قزوین یکی از مراکز مهم دین شیعه و از مراکز مهم درس و بحث و فراگیری علوم دینی بود، بهاءالدینمحمد در این شهر به تحصیل علوم پرداخت اما پدرش به شهر هرات رفت تا اینکه پس از 10سال اقامت و تحصیل در شهر قزوین در سن 26سالگی و اظهار شوق نسبت به پدر به شهر هرات سفر کرد. احتمال بسیار میرود که حداقل از سال 969هجریقمری از 16سالگی تا 979هجریقمری در سن 26سالگی، مدت 10سال در قزوین مانده است. (از کتاب اشکالالتأسیس تألیف قاضیزاده رومی) به سبب هوش و ذکاوت، بهاءالدین محمد مورد توجه شاهطهماسب صفوی و سپس جانشین او سلطان محمدمیرزا قرار گرفت و بهضرورت، مشاغل حکومتی در قزوین را پذیرفت اما همچنان به تحصیل و کسب دانش پرداخت و تقدیر چنین بود که با دختری که اهل علم بود ازدواج کند. براساس کتاب منتخب التواریخ بهاءالدینمحمد با دختر زینالدینعلی که محدث و فقیه بود ازدواج کرد. شیخ علی، شیخالاسلام اصفهان بود و پس از او این منصب به بهاءالدین محمد رسید.
با پایتختی اصفهان در سال 1004 هجری قمری، مقارن با پادشاهی شاهعباس اول، شیخبهایی در سن52 یا 53سالگی به اصفهان میآید. پس از درگذشت شیخعلی منشار، شاهعباس، منصب شیخالاسلامی شهر را به شیخبهایی واگذار کرد.
برخی نوشتهاند که او 30سال در سفر بود و 30سال نیز در عزلت. محسن دامادی نگارنده کتاب شیخبهایی به هنگام تنظیم سالشمار زندگی شیخبهایی درمییابد که شیخبهایی در بسیاری از سالها، در صحنه تاریخ ایران حضور نداشته است بهویژه در روزگاری که ایران درگیر جنگ با ترکان عثمانی در باختر مرزهای امپراتوری یا ازبکان در خراسان بزرگ بوده. شیخ از روی حوادث تلخ و رنجآور برمیتافته و معمولا به زیارت اماکن متبرکه بهویژه خانه خدا میرفته است. با توجه به دشواریهای سفرو طولانیشدن آن میتوان گفت که برخی از کتب و رسائل شیخ، محصول سفرهای کوتاه و طولانی مدت او بوده است.
دو سفر دیگر شیخبهایی که در تاریخ معروف است سفری است که در پاییز سال1008هجریقمری با شاهعباس پیاده از اصفهان به مشهد رفته و این سفر معروفی است که شاهعباس نذر کرده بود، پس از شکست دادن عثمانیها در پیش گیرد. (سعید نفیسی)
طومار از آن کیست؟
منصور قاسمی میگوید: در اینکه طومار ابداع مرحوم شیخبهایی، فیلسوف و ریاضیدان بزرگ عصر صفویه است یا خیر، بعضی از نویسندگان که اصولا زمان کافی برای بررسی و کشف حقایق را ندارند، بهصورت کپیبرداری از نویسندگان قبل از خود و همه آنان نیز از مرحوم استاد «سعید نفیسی» نوشتهاند که «طومار کار بزرگ مرحوم شیخبهایی است». در این زمینه 2 مشکل وجود دارد؛ یکی جدید بودن تمدن آبیاری زایندهرود و دیگری تعلق آن را با همه عظمتش به یک فرد، نسبت میدهند! این درحالی است که محققان با استناد به اسناد موجود و ضمن احترام عمیق به دانشمندان گذشته این سرزمین با دلایل مختلف از جمله دلایل جغرافیایی، تاریخی و متن خود طومار به این واقعیت رسیدهاند که طومار تکامل یافته، تاریخ، جغرافیا، سیاست و فرهنگ سرزمین اصفهان است و با تغییراتی که در اعصار و قرون در آن راه یافته حداقل به بیش از 2هزار سال قبل میرسد.
قاسمی میافزاید: بررسیهای صورتگرفته توسط پژوهشگران متعدد ازجمله محمد مهریار و حسینی ابری و همچنین مطالعه طومار منسوب به شیخبهایی و ثبت تاریخ 923قمری در رأس طومار که بیش از 70سال از زمان ورود شیخبهایی به اصفهان فاصله دارد و وجود مهر شاهطهماسب که پس از مرگ او بر طومار حک شده و با صفت «جنت مکان» از او یادشده و افزوده شدن حقابههای جدید پس از مرگ شیخبهایی در طومار، برای ساختمانهای دولتی نظیر هشتبهشت، همه حکایت از حضور طومار در تاریخ بسیار دور در میان آب بران حوضه زایندهرود دارد و شیخبهایی در زمان حیات خود نسبت به برخی تغییرات محدود و نیز تنفیذ و مشروعیت بخشیدن به آن نقش مهمی ایفا کرده است.
به گفته قاسمی برای آغاز بررسی طومار، ابتدا باید به تاریخ تحریر این سند دقت کرد که 923قمری ذکر شده است؛ یعنی سالی که شاهاسماعیل صفوی بر تخت سلطنت نشسته بود. حال اگر به آغاز مقدمه سند باز گردیم، با نام شاهطهماسب برخورد میکنیم که در سال مذکور هنوز بر تخت سلطنت جلوس نکرده بود. از دیگر سو، نام وی را با الفاظی همچون «خلد آشتیان جنت مکان» آورده است که قاعدتا برای اشخاص متوفی بهکار میرود؛ یعنی اینکه شاهطهماسب در هنگام نگارش سند فوت کرده بود. محمد مهریار در مجموعه مقالاتی تحت عنوان «طومار سهم آب زایندهرود» مینویسد: «میتوان اندیشید که تاریخ کهن آن تا به روزگار مادها (550- 807 پیش از میلاد) میکشیده است و ظاهرا کلمه «مادی» به معنی نهر که در اصفهان بهکار برده میشود، از باب اطلاق حال به محل از همان روزگاران به نهر منشعب از رودخانه زایندهرود اطلاق شده است».
حسینی ابری در کتاب «زایندهرود از چشمه تا مرداب» مینویسد: «آب زایندهرود براساس طومار با درنظر گرفتن جمعیت، جنس خاک زراعتی، تسلط آب این رودخانه بر اراضی آن و نیز دوری و نزدیکی محل به سرچشمه رودخانه به مقدار معینی به همراه بلوک اختصاص یافته است. توضیح اینکه هنگام شروع فعالیتهای زراعی یعنی ابتدای بذرکاری و احتیاج شدید به آب، کلیه آب زایندهرود به یک یا چند بلوک اختصاص مییابد و درصورتی که مقدار آب موجود در رودخانه مازاد بر احتیاج بلوک مورد نظر باشد، سایر بلوکات میتوانند نسبت به سهام خود از مازاد آب استفاده کنند».
قاسمی میافزاید: در این تقسیمبندی یک مسئله خاص جغرافیایی آشکارا به چشم میخورد و آن موضوع تقلیل دبی رودخانه در فصل تابستان است و چون در این فصل تبخیر آب و نفوذ آن در زمین در اثر طی مسافت طولانی، به حداقل میرسد، کوشیدهاند فعالیتهای کشاورزی را هر چه بیشتر به سرچشمه رودخانه نزدیکتر کنند تا حداکثر استفاده از آب بهعمل آید.
بر اساس پژوهش حسینی ابری در سال 1379، نکته حائز اهمیت در تقسیم و توزیع آب رودخانه، مشارکت سازمان یافته مردم در امر مدیریت رودخانه است، بهنحوی که مدیریت آب اعم از سراسر رودخانه (میراب)، مادیها (سرکشیک یا مادیسالار) و جویها (سرجوی) همواره با معتمدین و خبرگان محلی و صاحب حقابه بوده و انتخاب آنان از طریق انتخاب اصلح انجام میشده است. میراب از طریق نمایندگان هر یک از سهام 33گانه کل آب رودخانه و تقریبا در ایام نوروز و از بین معتمدین صاحب حقابه و از بلوک میانه رودخانه (بلوکجی) انتخاب میشد تا از روز 75نوروز (در سالهای بدون خشکسالی) امور مربوط را عهدهدار شود. قاسمی اظهار امیدواری میکند که با تحقیق و مطالعه درست درمورد زندگی و آثار بزرگان این مرزو بوم که خدمات ارزندهای به این سرزمین ارائه کردهاند علاوه بر تقدیر و پاسداشت آنها، از نسبت دادن آنچه به واقع منسوب به آنها نیست خودداری شود. شیخ بهایی خدمات ارزندهای در ایران بهویژه شهر اصفهان از خود به جای گذاشته است اما نباید فراموش کرد که طوماری که اکنون به نام وی نامگذاری شده است، حاصل دسترنج انسانهای بینام و نشانی است که همواره تلاششان برای رفاه و آسایش همشهریانشان بوده است.