به گزارش خبرنگار رسانه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، برای انتخاب مدیرعامل ایرنا تقریبا زمان زیادی صرف و گمانهزنی بسیاری انجام شد. در این میان، اسامی آشنایی از مدیران پیشین «ایرنا» گرفته تا اساتید و مدیران مسوول روزنامهها دیده شد؛ اما بالاخره تصمیم بر آن شد که کسی از خانوادهی «ایرنا» سکان کشتی اطلاعرسانی دولت را بهدست بگیرد. «خدادی» یکی از اعضای خانوادهی ایرنا است که از خبرنگاری تا مدیرکلی خبر و پستهای دیگری را در این خبرگزاری تجربه کرده است.
دولت یازدهم در برخورد با موسسهی «ایران» نیز تصمیم خود را با استناد به همین پیشزمینه اتخاذ و باز هم شخصی را به سرپرستی این موسسه گمارد که از موسسان روزنامهی ایران است؛ محمدتقی روغنیها مدیرمسوول روزنامهی «ایراندیلی» و در بسیاری از پستهای دیگر در این موسسه و خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران بوده است. گرچه هنوز تصمیم نهایی دربارهی مدیریت نهایی موسسهی «ایران» گرفته نشده، اما همین رویکرد ابتدایی و تکرار یک الگو برای انتخاب مدیران مطبوعاتی در دولت یازدهم، نشانهای خوب برای اهالی رسانهیی است که سالها به مدیریت مدیران سیاسی بر رسانهها اعتراض کردهاند و سخنشان به جایی نرسیده است.
در کشور ایران، سرنوشت بیشتر رسانهها با سیاست گره خورده است. دلایل بسیاری برای این موضوع، مانند فعال نبودن احزاب مطرح میشود؛ اما یکی از دلایلی که بیش از همه برای خود اهالی رسانه اهمیت دارد، سیاسی بودن مدیران رسانهها و نداشتن شناخت کافی آنها از رسانه توسط این مدیران است.
رویکرد سیاسی مدیران یک مسأله است و اعمال سلایق سیاسی برای انتخاب آنها، موضوع دیگر که شاید در سالها اخیر، در برخورد با برخی رسانههای مهم از جمله «ایرنا» به اوج خود رسید. رسانه نیازمند یک برنامهریزی دقیق و بلندمدت است تا بتواند در مسیر درست و در راستای اهدف خود و مطابق با منافع کشور حرکت کند؛ اما وقتی مدیران رسانهیی با عوض شدن فضای سیاسی کشور تغییر میکنند و حتی گاه عمر مدیریت آنها به یک سال هم نمیرسد، چگونه باید از یک رسانه انتظار داشت که در مسیر درست اطلاعرسانی قدم بردارد؟ در چنین شرایطی، وجود عملکرد درست و یکدست از رسانهها توقع زیادی نیست؟
بهدلیل همین تغییر و تحولات است که اگر نمودار عملکرد یک رسانه و خط خبری آن را از ابتدای فعالیتش تا زمان حال بررسی کنیم، با یک نمودار سینوسی روبهرو میشویم که نشان میدهد تکلیف آن رسانه در این سالها، حتی با خودش نیز روشن نبوده است.
باید توجه داشت، زمانی که مفهوم رسانه برای یک مدیر بهدرستی تعریف نشده است، آن مدیر، رسانه و مجموعهی تحت مدیریت خود را نمیشناسد. در این صورت، رسانه فقط مفهوم سازمانی را دارد که قرار است برای مدت کوتاهی منافع یک حزب یا گروه خاص را تأمین کند و با جایگاه واقعی خود که اطلاعرسانی دقیق و آگاهی دقیق به عموم جامعه است، فاصلهی زیادی دارد.
از سوی دیگر، زمامداری مدیران سیاسی در رسانهها موجب تغییر رویکرد، شعار و حتی حوزهی مخاطبان یک رسانه میشود. مدیران سیاسی بهدنبال مخاطبان سیاسی هستند و در حقیقت، تعریف درستی از مخاطب رسانه به آنها ارائه نشده است. مدیری که خبر را نمیشناسد، در انتشار آن نیز به رأی و منافع خود اکتفا میکند. بنابراین پس از مدتی، همگام با سلیقهی مخاطب پیش نمیرود و تعداد مخاطبان آن رسانه نیز کاهش مییابد، ریزش مخاطب برای یک رسانه به هیچ عنوان نشانهی مثبتی نیست و درپی آن باید منتظر اتفاقات بدتر بود.
حالا در شرایطی که دولت یازدهم با رویکرد گسترش رسانههای آزاد روی کار آمده است، بهنظر میرسد با انتصاب مدیرانی از جنس رسانه و آشنا با مجموعهای که مدیریت آن را برعهده میگیرد، تلاش در عملی کردن رویکرد خود دارد. با این اوصاف باید منتظر نشست و دید که زمان مدیریت مدیران «فصلی» و «سیاسی» بر رسانهها تمام میشود؟ اگر چنین باشد میتوان امید داشت که اولین گام در راستای استقلال رسانهها برداشته شده است.