اما در طول سالهای پس از جنگ، همواره در بین نویسندگان، پژوهشگران و منتقدان با تفاوت در دیدگاه بین ادبیات جنگ و ادبیات ضدجنگ مواجه بودهایم. در واقع هر وقت صحبت از ادبیات جنگ و دفاعمقدس میشود، کتابهایی را در ذهن مرور میکنیم که از دل واقعیتهای جنگ بیرون آمده باشد؛ چنانکه احمد شاکری نویسنده و منتقد ادبی معتقد است آنچه در جبهه رخ داده را باید با ادبیات خاص این موضوع بهنگارش دربیاوریم در غیراین صورت ممکن است این ادبیات زمین تا آسمان با واقعیت فاصله داشته باشد.
این نویسنده و منتقد ادبی که انتقادهای تند و تیزی نسبت به ادبیات موسوم به ضدجنگ دارد، در گفتوگو با تسنیم با اشاره به رویکرد نویسندگان شبهروشنفکر با دفاعمقدس و رواج ادبیات سیاه جنگ طی سالهای گذشته، به تفاوت این ادبیات با ادبیات ضدجنگ اشاره کرد و گفت: در رابطه با ادبیات زیرگونههای ادبیات داستانی دفاعمقدس باید به ماهیت و حقیقت ادبیات داستانی دفاعمقدس توجه کرد. در حقیقت کثرت واژگان، عناوینی که اشاره به این مقولهها میکنند و کثرت تعاریف به این دلیل صورت گرفته است که یا در مورد ادبیات داستانی دفاعمقدس تعریف جامعی ارائه نشده یا تعاریف مشهور و جامع نیستند. بحث تعریف و عنوانگذاری این دو مقوله، ادبیات سیاه جنگ و ادبیات ضدجنگ، با هم متفاوت است. این تفاوت را باید در تعریف جست. برای رسیدن به ادبیات ضدجنگ در حوزه ادبیات دفاعمقدس باید تعریفی جامع از ادبیات دفاعمقدس ارائه داد تا در مرحله بعدی ضدآن را شناخت.
شاکری با بیان اینکه ادبیات دفاعمقدس از حقیقتی حکایت میکند که ضدی نخواهد داشت، افزود: ادبیات دفاع به ادبیاتی اطلاق میشود که دفاع یک ملت در مقابله با ارتشی که به کشورشان حمله کرده است را به تصویر میکشد. اینکه نیروهای ایران در این جنگ مدافع بودند نه متجاوز، ماهیت ادبیات دفاعمقدس را با دیگر ادبیات رایج جنگ در دنیا تغییر میدهد. در اینجا ما ادبیات دفاع داریم، نه ادبیات جنگ؛ با توجه به همین امر ما ادبیات ضددفاع نخواهیم داشت. اساساً ادبیات ضددفاعمقدس، مقوله تعریفنشدهای است.
نباید لفظ سیاهنمایی را درباره ادبیات دفاعمقدس بهکار برد
اما داوود امیریان، نویسنده ادبیات دفاعمقدس با بیان این مطلب که قائل بهوجود ادبیات سیاهنمایی دفاعمقدس نیستم، گفت: این واژه ساخته افراد جبههندیده و جنگندیدهای است که آن را علیه نویسندگان دفاعمقدسی بهکار میبرند که سالها در جبهه جنگیدهاند، جانباز شده برادر یا پدر از دست دادهاند و حالا دارند درباره واقعیتهای جنگ و حوادث تلخ جنگ نیز مینویسند تا بتوانند دفاع را زنده نگه دارند. این نویسنده افزود: زمانی که ما در حال جنگ هستیم، باید به سراغ ادبیات حماسی برویم و از دفاعمقدس حماسی صرف بنویسیم، اما اکنون که سالها از دفاعمقدس میگذرد، ادبیات دفاعمقدس نباید سفارشی باشد و نمیتواند اینگونه باشد، باید از دل برآید. در این میان هر کس از دریچه خود به جنگ نگاه میکند، من شاید از واقعیتهای تلخ جنگ ننویسم یا اگر بخواهم به آن اشاره کنم با زبان طنز این کار را انجام دهم، اما نویسندهای دیگر ممکن است با زبان تلخ بنویسد و تأثیرگذاری آن را نیز در استفاده از همین زبان تلخ بداند.
امیریان با بیان این مطلب که نباید لفظ سیاهنمایی را به همین راحتی درباره ادبیات دفاعمقدس بهکار برد، گفت: سخن از تلخیهایی که طی 8سال در جنگ تحمیلی اتفاق افتاد، سیاهنمایی نیست. در ماجرای کربلا نیز وقایع تلخ بسیاری وجود داشت که اگر گفته نمیشد اگر مقتلی وجود نداشت، این حقایق و وقایع تلخ در طول دوران فراموش میشدند، مگر سر امام حسین(ع) در کربلا بریده نشد؟ مگر سر عزیزان خدا بر نیزه نرفت؟ مگر چادر از سر زنان کشیده نشد؟ آیا نباید از این واقعیتهای تلخ عاشورا سخن گفت؟ و اگر بگوییم آیا سیاهنمایی کردهایم؟ آیا سخن از این واقعیتها، ارزشهای عاشورا را کاهش میدهد؟ا
نویسنده «گردان قاطرچیها» در توضیح این مطلب که چه لزومی برای بیان واقعیتهای تلخ دفاعمقدس در ادبیات وجود دارد، افزود: نمیتوان بر واقعیتها چشم بست و لاپوشانی کرد، واقعیتهای تلخ نیز مانند واقعیتهای دیگر تاریخ دفاعمقدس را میسازند، اگر هیچ نگوییم و یا تنها از خوبیها بگوییم فراموش خواهد شد، اتفاقاً گفتن از واقعیتهای تلخ جنگ، دفاع است. آیندگان باید بدانند که در جنگ ما چه اتفاقاتی افتاده است، مردم نیز باید بدانند تا برای زندهنگهداشتن آن تلاش بیشتری داشته باشند.
جواد کامور بخشایش از نویسندگان بعد از جنگ نیز در تعریف ادبیات دفاعمقدس گفت که این ادبیات به آثاری اطلاق میشود که در آن محوریت بر بیان دفاع و پایداری ملتی است که در برابر تجاوزها ایستادند. این نوع ادبیات بر پایه دفاع استوار است و به همین دلیل وجه قدسی در آن مغتنم به شمار میرود. بنابراین تعریف، هرموضوعی که درخصوص جنگ نوشته میشود، باید به وجه قدسی بودن آن توجه کرد. همه متفقالقول بر این باورند که دفاعمقدس ثمره ایمان یک ملت بود، از اینرو ادبیات این واقعه با عنوان ادبیات دفاعمقدس و نه ادبیات جنگ و ضدجنگ اطلاق میشود. آنچه ماهیت این ادبیات را با دیگر آثار در حوزه جنگ مجزا میکند، وجه قدسی بودن آن است. در برخی آثار که از آن با عنوان ادبیات ضدجنگ دفاعمقدس یادمیشود، چون وجه قدسی در آن کمرنگ شده و درنظر گرفته نمیشود، همان ادبیات سیاه جنگ است که نویسنده در آن به بزرگنمایی زشتیهای این پدیده میپردازد.
ادبیات ضدجنگ رو به موت است
محمدحسین جعفریان نویسنده با اشاره به نگاه شبهروشنفکران به جنگ و تداوم پرداختن به ادبیات ضدجنگ در آثار این دسته از نویسندگان گفت: در سده اخیر در تمامی کشورهای دنیا به زحمت میتوان کشوری را یافت که جنگ را تجربه نکرده باشد و در عین حال به آن نگاهی مقدس نیز داشته باشد؛ مردمی باشند که درگیر جنگ بوده و این جنگ برایشان مقدس باشد. برای اغلب ممالک دنیا جنگ با بدبختی، دردسر، ویرانی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی همراه بوده است. طبیعی است، ادبیاتی که در حوزه جنگ بهوجود میآید، ضدجنگ است. نگاهی به خاطرات جنگ جهانی نشاندهنده نفرت سربازان، فحاشی و خاطرات زجرآور است و این نگاه به هیچ عنوان قابل قیاس با نگاهی که ما و رزمندگان نسبت به دفاعمقدس داریم، نیست.
نویسنده «چکر در ولایت جنرالها» با بیان این مطلب که اکنون ادبیات ضدجنگ رو به موت است، گفت: در دورهای آثار ضدجنگ رخ نمود و تریبونها را در اختیار گرفت، اما یک دهه است که ادبیات مقاومت بهمعنای دقیق و سالم عرصه را فتح کرده و فرصتی برای ادبیات ضدجنگ باقی نگذاشته است. همچنین ابراهیم زاهدیمطلق نویسنده و روزنامهنگار با اشاره به مسئله شبهروشنفکران و ادبیات ضدجنگ گفت: اگر نگاهی به آثار منتشره در حوزه دفاعمقدس داشته باشیم با چند گروه از آثار تولیدشده روبهرو خواهیم بود، یک عده از نویسندگان که شیفته جنگ و رزمندگان بودهاند و تنها هیجانات خود را بدون تعقل و تحلیل عرضه کردهاند تأثیری بر ادبیات نخواهند گذاشت، عدهای نیز بهدنبال سیاهنمایی از جنگ و نشاندادن زشتیها هستند و عدهای دیگر هستند که واقعیات جنگ را بدون اغراق با درنظر گرفتن موقعیت داستانی و تحلیل ارائه کردهاند.