اما آنچه در هیاهوی نخستین ارتباط رسمی روسای جمهور ایران و آمریکا گمشده دستاوردهای دیپلماتیکی است که این سفر برای جمهوری اسلامی ایران داشته است؛ دستاوردهایی که حتی مخالفان آن تماس ۱۵دقیقهای هم نگاه خوشبینانهای نسبت به آن دارند. دستاوردهایی که میتوان گفت شانه به شانه مذاکره با آمریکا میزنند.
حالا که گردوخاک سفر روحانی به نیویورک تا حدی فرو نشسته، شاید بتوان نگاهی شفافتر به حوادث چند روز اخیر انداخت و از پس این نگاه پیروزیهای استراتژیکی را از لابه لای برگهای روزنامهها و سایتهای خبری بیرون کشید.اولین چیزی که در همان نگاه نخست و از ظاهر اتفاقات چند روز اخیر نیویورک بهدست میآید؛ «ارتقای سطح دیپلماسی» کشورمان است.
تنها یک مقایسه ساده میان آنچه در آخرین حضور ایران در نیویورک تحت عنوان مذاکرات و ملاقاتهای دیپلماتیک رخ داده با ملاقاتهای حسن روحانی با سران و مقامات ارشد کشورهای حاضر در شصت و هشتمین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل گویای تفاوت آشکاری است که در سطح این ملاقاتهای دیپلماتیک رخ داده.
کومور، سوازیلند، بولیوی و سنت وینسنت. کشورهایی بودند که محمود احمدینژاد در آخرین سفر خود به نیویورک با سران آنها دیدار و گفتوگو انجام داده است. البته اوضاع دیپلماسی در سال پیشتر از آن هم تنها اندکی بهتر از این بود و رئیسجمهور در هفتمین سفر خود به غیراز 4 کشور کومور، سوازیلند، بولیوی و سنت وینسنت که ظاهرا پای ثابت دیدارهای احمدینژاد در نیویورک بودند با رئیسجمهور سریلانکا، رئیسجمهور گینه بیسائو، نخستوزیر ترکیه، نخستوزیر هند و «وزیر مشاور» نیکاراگوئه نیز ملاقاتهایی انجام داده بود. البته رئیسجمهور سابق توضیح داد که: «ایران در روابط خارجی خود بزرگی و کوچکی ملتها را امتیاز محسوب نمیکند».
رئیسجمهور روحانی امسال در نخستین سال حضور خود در نیویورک با رئیسجمهور و نخستوزیر فرانسه، رئیسجمهور اتریش، نخستوزیر ایتالیا، نخستوزیر اسپانیا، نخستوزیر ژاپن، رئیسجمهور سریلانکا، کفیل ریاستجمهوری عراق، رئیسجمهور ترکیه، رئیسجمهور تونس، رئیسجمهور لبنان، نخستوزیر پاکستان، وزیر امور خارجه آلمان و رئیسجمهور فیجی بهعنوان رئیس دورهای سازمان 77دیدار و گفتوگو داشته است.
بهنظر میرسد در دولت جدید جهتگیری سیاست خارجی ایران چرخش معناداری از کشورهای آفریقایی و آمریکای جنوبی به سمت کشورهای تأثیرگذار اروپایی و قدرتهای منطقهای داشته و بیدلیل نیست که روحانی در بازگشت از نیویورک اشاره میکند که«تقریبا با همه کشورهای اروپایی ازجمله آلمان، ایتالیا، فرانسه، اتریش که درخواست ملاقات داشتند دیدارها انجام شد و با کشورهای مهم آسیایی».
اینها علاوه بر دیدارهایی بوده که با بانکیمون دبیرکل سازمان ملل، احسان اوغلو دبیرکل سازمان همکاری اسلامی، اخضر ابراهیمی نماینده سازمان ملل متحد در بحران سوریه، کاترین اشتون نماینده عالی سیاست خارجی اتحادیه اروپا، هرمان ون رمپوی رئیس شورای اتحادیه اروپا و کریستین لاگارد رئیس صندوق بینالمللی پول صورت گرفته و در این میان دیدار با دبیرکل سازمان ملل تنها مورد اشتراکی میان احمدینژاد و روحانی محسوب میشود. و باز همه اینها علاوه بر دیدارهایی است که محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه کشورمان در نیویورک انجام داده و ذکر تک تک آنها از حوصله این گزارش خارج است. با این حال اشاره به این بخش از گزارشهای روزانهاش خالی از لطف نیست که مینویسد: «فکر نمیکنم کشور مهمی مانده باشد که با رئیسجمهور یا وزیرش (یا هر دو) در این سفر ملاقات نشده باشد؛ آنهم به درخواست خودشان و بعضا با پیگیری شدید»!
اما دستاورد دیگر این سفر که البته در ادامه موفقیت قبلی قابل تعریف است «ارتقای سطح مذاکرات هستهای» بود. در این سفر سطح این مذاکرات از معاونین و کارشناسان وزارت خارجه 1+5به سطح وزرای خارجه شیفت شد و برای نخستین بار وزرای خارجه ایران و آمریکا به همراه وزرای 5کشور انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان بر سر یک میز نشستند تا از این پس به جای خانم اشتون که یک مدیر اداری در اتحادیه اروپا محسوب میشود، مستقیما وزرای خارجه 1+5 و ازجمله وزیر خارجه آمریکا -که حالا از سوی اوباما نیز ماموریت یافته تا پرونده هستهای ایران را پیگیری کند - طرف مذاکره ایران در پرونده هستهای خواهند بود. البته تغییر در سطح مذاکرات با تغییر در شیب و شیوه مذاکرات نیز همراه بوده.
به بیان دیگر دوطرف به این جمع بندی رسیدهاند که به جای مذاکره برای مذاکره، در یک زمانبندی مشخص به سوی حل سریع اختلافات، در عین تأکید بر حقوق مسلم ایران ازجمله حق غنیسازی گام بردارند. به همین دلیل است که شاهد هستیم این بار برخلاف گذشته کمترین وقت و انرژیای صرف تعیین زمان و مکان مذاکره بعدی نمیشود؛ موضوعی که تا پیش از این خود یکی از موضوعات مهم در مذاکرات محسوب میشد.
همچنین نمایش انطباق و همصدایی میان دولت، حاکمیت، رسانه و مردم نیز از دیگر دستاوردهایی بود که در این سفر برای نخستینبار شاهد آن هستیم. اما در بررسی دستاوردهای این سفر نباید از پیشنهاد «اجماع برای صلح» و جایگزینی آن به جای اجماع برای جنگ که در سخنان روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح شد و طی شرایطی حتی میتواند برگ موفقیتی دیگر در دیپلماسی ایرانی محسوب گردد، نیز چشم پوشید.