در وقفههای کوتاهی که در دیالوگ گفتنم ایجاد میشود، حالت چهرههایشان را که کاملا گویای احساسشان نسبت بهکار است، درک میکنم.
می دانم که اگر چشمهایش باز باز است و کمی به سمت جلو آمده یعنی به نمایش دقت دارد. میدانم اگر دستش را زیر چانهاش زده و به یک جا خیره شده، احتمال دارد قصه را جذاب ندانسته باشد. نبض تماشاگر را روی صحنه احساس میکنم، بهویژه زمانی که او در جایگاهی فراتر از من و همبازیهایم نشسته است. او را میستایم برای تمامی لحظههایی که پا به پای من میخندد، گریه میکند و احساساتش را بروز میدهد.
«شیش و هشت» همچنین خاطرهای میشود برای مخاطب از روزهای مدرسه رفتنش؛ یک نوستالژی فراموش ناشدنی از سالهایی که بساط مشق بهراه بود و تختههای گچی کلاس پر از مسئلههای ریاضی، نقاشی هم روی آنها کشیده میشد به ندرت. ژول، ژولی، پاسکال کفاش، آقا معلم و مرد آرایشگر هم نقاشی میکشند. اصلا خودشان نقاشی هستند در این نمایش؛ از دل همان تختههای گچی برمیخیزند، قصهشان را میگویند، گاهی زیادی حرف میزنند و همدیگر را دور میزنند. آنها بستری هستند برای مفاهیمی اخلاقی که بیانشان خالی از لطف نیست. شخصیتهای این نمایش در زرورقهای فانتزی پیچیده شدهاند.
این نمایش یک اثر معناگرایانه است در قالب کمدی؛ به این معنا که یک اتفاق ساده، دستمایهای میشود برای اینکه مضامین مهمی را در چارچوب آن مطرح کنیم. میتوان جیرجیر کفشها را بهانه کوچکی بدانیم برای طرح قصهای که پیامی جهانی دارد؛ دوست داشتن و دوست داشته شدن؛ آدمهایی که فکر میکنیم خیر ما را میخواهند اما درست در لحظههای حساس و بحرانی تنهایمان میگذارند. جالب است که در این نمایش تصویری منفی از این افراد نمایش داده نمیشود. اساسا هیچکدام از شخصیتها منفی نیستند. آنها بر سر مسئلهای جزئی و بیاهمیت با هم بحث میکنند، درگیر میشوند و بهزودی فراموش میکنند. معلم هم دلسوز است، برای شاگردی که فهمش بسته به یکسری قاعدههای از پیش تعریف شده است. خانواده شاگرد هم برای معلم احترام قائلنداما نسبت به خواستهاش بیتوجهند؛ خواستهای که هیچگاه مطرح نمیشود یا بهتر بگویم مجال مطرح شدن پیدا نمیکند.
نمایش شیش و هشت را نباید از نامش قضاوت کرد. بدانید که با یک اثر موسیقایی یا موزیکال روبهرو نیستید. اگرچه فضای کلی نمایش سراسر خیال است و ماهیتی فانتزی دارد اما در قالب آن ترس از عقوبت گفتن است. معلم خواستهای دارد و حرفهای زیادی برای گفتن که ترس از بیان آنها عاقبتی ناخواسته را برایش بهدنبال دارد.
معلم شیش و هشت با تنهاییاش تنهاتر میشود. حجم تنهاییاش او را به دنیای ساده تدریس سوق میدهد و او میماند و رشته ناتمامی که سر دراز دارد. منتظرتان هستیم؛هر شب ساعت 18:30 در تماشاخانه ایرانشهر.
* بازیگر تئاتر