بیشک عنوان «شادترین نمایش سال»، عبارت مناسبتری برای نمایش رضا شفیعیان است زیرا قسمت اعظم جذابیت نمایش بر هنرنمایی و شادیآفرینی گروه موسیقی و طبیعتا همراهی بازیگران با آهنگهاست و در چنین فضایی، بازگویی یا پیگیری داستان اصلی عملا از دست میرود و تماشاگر نیز از همان دقایق نخست، خود را با ریتم شاد و تند نمایش همراه و به آن دل خوش میکند.
استفاده از تکنیکهای اجرایی اصیل ایرانی نظیر نقالی و تختهحوضی و درآمیختن آنها با الفاظ و اطوار مدرن و امروزی که سبب ایجاد پارادوکسهای مضحک و خندهدار میشود، از نقاط قوت نمایش است. همچنین کاربرد موسیقیهای فولکلور و گوشآشنای نواحی و مناطق مختلف کشور، موجب همذات پنداری بیننده با محصول نهایی میشود. شفیعیان و گروه اجراییاش بهترین استفاده را از هرچه برای آفرینش موقعیتهای کمیک در اختیار داشتهاند، بردهاند؛ از آهنگهای سنتی و عهد عتیق بگیر تا شش و هشتهای مدرن که تنها ثمرهاش، سوت و تشویق مخاطبان است. اشارات کنایی، انتقادی، اجتماعی و بعضا سیاسی در متن نمایشنامه، کمک دوچندانی به خلق فضاهای عامهپسند کرده اما اشکال کار آنجاست که کارگردان نتوانسته بهدرستی متن و ریتم نمایش را در سطح مطلوب و مورد نیاز اثر حفظ کند.
از منظر داستانی، ماجرای ضحاک و مارهای آدمخوار بهانههای خوبیاند برای ربط منطقی میان او، آشپز و غذا ولی این ارتباط ضروری، با استفاده مکرر و حاشیهرفتنهای بیاهمیت، عملا کارکرد خود را از دست داده و قصه الکن و گنگ مانده. حتی آن نتیجهگیری زورکی پایان نمایش، کمکی به نجات نمایش از آشوبزدگی داستان نمیکند. از طرفی دوگانگی ریتم، ضربه بزرگتری به نمایش زده است؛ از آن جهت که تماشاگر با شروع نمایش، دستکم تا 40دقیقه آغازین کار، بیوقفه میخندد اما ناگهان ریتم نمایش دچار تلاطمهای نامتعادل میشود و مخاطب را گاه به فضایی بیخنده و شادی میکشاند و گاهی دوباره لبش را به خنده باز میکند. افت ریتم در سرآشپز... مهمترین مشکل نمایش است. از امتیازهای ویژه این اثر کمدیموزیکال، میتوان به چند بازی خوب و دیدنی و اجرای یک صحنه بهخاطرماندنی اشاره کرد.
از میان مجموعه بازیها، نقشآفرینی شفیعیان، الهه شه پرست، شهاب حسینپور و شهره رعایتی، بهترین است؛ بهخصوص استفادهای که شفیعیان از صدا و بیان و حسینپور از فیزیکش در صحنه خواب ضحاک کرده و بر ارتقای کیفی نمایش افزوده است. علاوه بر این، یکی از زیباترین و درستترین لحظههای نمایش، حلول روح جمشید بر ضحاک است. تکنیک نور و سایه و مهمتر از آن، اجرای خلاقه حسینپور و نحوه اجرای حرکات و ظرافتهایی مثل حرکات سریع انگشتان در تداعی بالها، ضمن تصویرسازیهای کمنظیر در نمایش، خندههای ناتمامی از تماشاگر میگیرد. سرآشپز... به لطف وجود انواع تکنیکها و شوخیها و ملودیها، به آش شلهقلمکاری میماند که هرچه بجویید در آن یافت میشود و هرسلیقهای را راضی میکند ولی فارغ از تمام کمبودها و ضعفهایش، از منظر بداعت در شیوه اجرای نمایشهای شاد و کمدی، میتوان آن را بهعنوان یک فستفود ایرانی جا زد و از چشیدن مزهاش لذت برد.