این روزها داغ ترین مباحث مربوط به شبکههای اجتماعی در ایران اختصاص دارد به ایجاد صفحات برخی از وزرای کلیدی دولت تدبیر و امید.
این دولتمردان جهاندیده ما قدرت رسانه های اجتماعی و تکنولوژیهای نوین ارتباطی را میدانند، با ظرفیتها، قابلیتها و مزیتهای آن آشنا هستند و میدانند تهدیدها و معایب آن در برابر فرصتهایی که پیش روی ما میگذارد بسیار ناچیز است و از این فرصت برای دستیابی به اهداف خود و برقراری ارتباط با مردم استفاده میکنند.
گرچه پیش از این کسان دیگری از دولتمردان بودند که روزنامه نگاری شهروندی را در فضای مجازی تجربه کرده بودند اما شاید تاکنون کسی در قامت وزارت آن هم در وزارت امورخارجه یا وزارت نفت و یا حتی معاون اول رئیس جمهوری نداشتیم که شخصا به تولید محتوا در شبکه اجتماعی بپردازند.
پیشگام این حرکت در شبکههای اجتماعی آقای دکتر ظریف است. او قدرت این رسانه ها را در دیپلماسی به خوبی میداند. از چند سال پیش اصطلاحاتی هم در این حوزه پدید آمد تحت عنوان دیپلماسی دو، دیپلماسی شبکههای اجتماعی، دیپلماسی فیس بوکی، دیپلماسی توییتری و... که همگی نشان میدهد شبکه های اجتماعی میتواند ابزار کارآمدی برای دیپلماسی باشد.
اما چیزی که در ایران اکنون شاهد آن هستیم که در رسانههای جهان نیز به آن می پردازند دیپلماسی هوشمندانه و ظریف وزیر امور خارجه کشورمان است که به محض انتشار مطلبی از سوی وی، در اولین زمان موضوع خبری رسانهها می شود.
فرصت ها و مزیت هااین شبکههای اجتماعی فرصتها و مزیتهایی دارد که می توان برخی از این مزیتها را خصوصا برای مقامات و مسئولین این گونه برشمرد:
اطلاع رسانی مستقیم و بدون واسطه که عیناً نقل خودشان است.
دیدگاه ها و اندیشه های آنها برای مردم تبیین می شود و مردم احساس صمیمت و دوستی و فاصله کمتری با آن مقام مسئول می کنند.
تعامل و اجتماع سازی که از فضاسازی در محیط شبکه های اجتماعی خصوصا در فیس بوک می شود، ایجاد همبستگی ملی را به دنبال خواهد داشت.
حضور دولت و دولتمردان ایرانی در شبکه های اجتماعی موجب می شود در یک فضایی که بیش از یک میلیارد نفر عضو آن هستند نقش سازمانها و دولت کشورمان پر رنگ تر از قبل شود و کاربران ایرانی همانند سایر مردم جهان، دولت را از جنس خودشان بدانند که در آن فضا که امروزه حضور در آن از الزامات شده است.
اطلاع رسانی و پاسخگویی صادقانه و شفاف این افراد در شبکههای اجتماعی موجب میشود تا سایر دستگاههای مربوطه بدانند باید پاسخگوی مردم باشند.
اثرات و بازتاب مطالب منتشر شده در صفحه شخصی شبکه اجتماعی یک مقام عالی رتبه در جامعه بیشتر از رسانههای جمعی است.
معایب و تهدیدهاعلی رغم این فرصت ها، البته معایب و تهدیدهایی هم وجود دارد که امری بدیهی است چرا که در زندگی روزمره ما نیز این تهدیدها وجود دارد و ممکن است در اینجا شکل آن فرق داشته باشد. در اینجا چند نمونه از معایب و تهدیدهای آن را میآوریم: به هر حال در فضای مجازی همچون فضای فیزیکی ممکن است جرائمی اتفاق بیفتد. بنابراین در این فضا با برخی از ناهنجاریها و یا به اصطلاح مصادیق مجرمانه مواجه هستیم.
کامنتها و نظراتی که برخی از افراد در شبکههای اجتماعی میگذارند و بعضا با اسم و عکس مستعار مینویسند ممکن است توهین آمیز و دور از شان فرهنگ ایرانی- اسلامی ما باشد.
ساخت صفحات جعلی برای افراد خصوصا افراد مهم و معتبر یکی دیگر از مشکلات موجود فعلی است.
به واسطه فیلترینگ در این فضا دولت و دولتمردان و سازمان ها و مردم کشورمان کمتر حضور پیدا کردند.
و نهایتا مباحث حقوقی عضویت و استفاده از این فضا کماکان پابرجاست که امیدوارم زودتر رفع فیلتر شود.
در مطلبی از جعفر محمدی سردبیر سایت عصر ایران می خواندم که البته یک راهکار حقوقی به حساب می آید. او نوشته بود: یک قاعده حقوقی وجود دارد که می گوید: "اذن در شی ء ، اذن در لوازم آن است." یعنی اگر مثلاً یک باغبان به شما اجازه دهد که سیبی از درخت وسط باغ بچینید، در واقع ، به شما اجازه ورود به باغ را نیز داده است و نمیتواند بگوید "تو میتوانی آن سیب را بچینی ولی حق ورود به باغ را نداری!". اینجا هم چنین است. نمیشود گفت که شما میتوانید در فیس بوک صفحه داشته باشید ولی حق ندارید فیلترینگ را دور بزنید و وارد آن شوید!
این خصلت اینترنت است که هم در آن مطالب خوب وجود دارد و هم زشت و ناپسند. پس فقط محدود به شبکههای اجتماعی نمیشود. اینکه از اساس یک رسانه اجتماعی مانند فیس بوک یا یوتیوپ یا توییتر فیلتر شود دردی را دوا نمیکند فقط کسانی که به صورت حرفهای و تخصصی و علمی از این رسانهها برای امور تجاری، اقتصادی، فرهنگی، هنری، بازاریابی و... استفاده میکنند را بیشتر دچار مشکل میکند.
حضور دولتمردان کابینه تدبیر و امید و استقبال بسیار خوب اعضای شبکه اجتماعی از مطالب و نوشتههای آنها اکنون در حال پدید آوردن دو فرهنگ در جامعه شبکهای است. اول اینکه مردم در کامنت گذاری دقت بیشتری دارند و از شوخیهای نابجا و الفاظ رکیک دوری می جویند که اگر این کار را هم نکنند از سوی شبکه وندان طرد می شوند و فرهنگ دوم که در پی این می تواند به وجود بیاید تحولی است که میتواند در فضای فیس بوک فارسی زبانان یافت و آن جدی گرفتن فضای اطلاع رسانی و فرهنگ جامعه شبکهای است. سبک و روش دکتر ظریف یک کلاس درس است و با این اقدام به مدیر، کارمند و کاربر و... درس میدهد که چگونه میتوان از فیس بوک و توییتر برای امور کاری و زندگی روزمره نیز به صورت بهینه استفاده کرد.
در همایش روز رسانههای اجتماعی که تیرماه امسال در تهران برگزار شد به این نکته اشاره کردم که امروزه دولتها برای حضور سازمانهای خود در رسانههای اجتماعی الزام ایجاد کرده و برای انجام این کار دستورالعمل نوشتهاند.
دولتها از سازمانها خواستهاند ارتباط خودشان با شهروندان و شبکهوندان را در رسانههای اجتماعی دنبال کنند و از رسانههای اجتماعی برای اطلاع رسانی، مشاوره، تعامل، پاسخگویی، جلب نظرات و مشارکتهای مردمی در پیشبرد برنامههای سازمان استفاده کنند ولی ما هنوز در فیلتر بودن و رفع فیلتر آن سخن میگوییم.
فراموش نکنیم حضور مسئولین در فیس بوک بدون مردم بیمعنی است. بگذارید فیلترینگ شبکههای اجتماعی برداشته شود ببینید لایکهای دولتمردان چندین برابر هم خواهد شد. این راهی است که دولت مردمیتر هم باقی خواهد ماند. فرصتی بدهید که ایرانیان و فارسی زبانان در فیس بوک و توییتر تمرین دموکراسی کنند و این تحریم خودساخته داخلی را برداریم و اجازه دهیم فرهنگ استفاده صحیح و بهینه آن در جامعه و سازمانها تسری پیدا کند.
امروزه حق نشر مطلب و پاسخگو بودن سازمان ها و مسئولین در شبکههای اجتماعی جزیی از حقوق شهروندی شده است. بگذاریم مردم ایران خصوصا کسانی که علاقه به نوشتن در فضای مجازی دارند ولی ابزار دور زدن فیلترینگ را ندارند فرصت رساندن پیام صلح طلبی ایرانیان را به جهانیان داشته باشند. آن هم از نوع دیپلماسی ظریف شبکههای اجتماعی.
منبع: کاوشگران روابط عمومی