خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: آیت الله جوادی آملی در بخشی از تفسیر آیه 155 تا 157 سوره بقره﴿و لنبلونکم بشئ من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرین* الذین اذا أصابتهم مصیبة قالوا انا لله و انا الیه راجعون* اولٰئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولٰئک هم المهتدون﴾ که به ویژگی های صابران در برابر حوادث اشاره دارد، پرداخته و می گوید: ...انسانها دو قسماند: یک عده در برابر این حوادث میدانند همه امتحان الهی است لذا در هنگام رویدادهای ملایم شاکرند و در هنگام حوادث ناگوار صابرند؛ عدهای که موحّد نیستند در هنگام حوادث ملایم میگویند: این از ماست، آنگاه فرح و فخور خواهند بود و در هنگام رویداد حوادث ناملایم کفران میورزند. و آیه کریمه فرمود: صابرین را بشارت بدهید؛ آنهایی که این حوادث را به عنوان امتحان الهی میدانند و از عهده این امتحان هم به خوبی برمیآیند.
کفاره خاطره طیره، توکل است/ باور به بدشگونی امور و عدم اعتقاد به خدا، انسان را به خرافات میکشد
وی در تشریح منطق غیرموحدان در برابر حوادث یادآور می شود: در مقابل صابرین گروهیاند که اگر نعمتی به آنها برسد، خود را ولیِّ نعمت میشمارند یا اگر نقمتی به آنها برسد، فوراً گرفتار انحراف فکری خواهند شد که ﴿إن أصابَتهَ فتنة انقَلَبَ علی وَجهِه﴾... در سوره اعراف آیه 131 این است که ﴿فإذا جاءتهم الحسنة قالوا لنا هذه و إن تصبهم سیئة یطَّیَّروا بموسی و من معه ألا إنّما طائرهم عند الله ولکنّ أکثرهم لا یعلمون﴾؛ اگر نیکی و خیر به آنها برسد، خود را شایسته این خیر میپنداشتند، میگفتند: این مالِ ماست و در اثر لیاقت و استحقاق ما نصیب ما شده است و اگر سیئهای به اینها اصابت کند، به عنوان تطیر و بدقدمی و شئامت، موسای کلیم(ع) و همراهان او را به بدقدمی متهم میکنند. بدقدمی جزء خرافات است (شانس بد و شانس خوب) جزء اوهام و خرافات است.
وی تأکید می کند: اگر کسی به قضا و قدر معتقد نبود و به خدای سبحان معتقد نبود، قهراً به خرافات تن در میدهد. تطیر و طیره و امثال ذلک جزء اوهام و خرافاتی است که کفّاره دارد و در روایات هم آمده است که «کفارة الطیره التوکل». اگر کسی در قلبش این حادثه خطور کرد که فلان شخص بدقدم است یا فلان حادثه مشئوم بود و باعث بدی بود و مانند آن، باید از این خاطره کفاره بدهد و کفاره خاطره طیره و مانند آن، توکل بر خدای سبحان است. آل فرعون به جای اینکه حسنه و سیئه را آزمون الهی بدانند، هنگام برخورد حسنه آن را به خود نسبت میدادند و هنگام برخورد سیئه آن را به عنوان طیره به موسای کلیم(ع) و همراهانش نسبت میدادند، غافل از اینکه هردو آزمون الهی است.
بشارت الهی شامل نعم دنیوی و اخروی است
این مفسر قرآن به نکاتی در این آیات اشاره کرده و می گوید: یکی اینکه این صابرین وقتی که در آیه معنا شدند به عنوان صاحبان یک ملکه و یک وصف مستقر معنا شدند؛ نه یک وصف حال. مطلب بعدی آن است که این گروهی که صابرند از بشارت الهی برخوردارند.
بشارت الهی مخصوص بهشت و نجات از جهنم در آخرت نیست، هم نعم دنیایی را شامل میشود، هم نعم اخروی را؛ خیلی از نعم است که به عنوان بشارت خدای سبحان مرحمت میکند. آن ملکات فاضله را به عنوان نعمت خدای سبحان در دنیا اعطا میکند.
بخشی از آنها البته مربوط به آخرت است. مطلب بعدی آن است که صلوات خدا و رحمت خدا توضیح داده شود که به چه معیار و چه معنا خواهد بود و آخرین مطلب آن است که خدای سبحان اهتدای صابرین را امضا میکند که صابر مهتدی است؛ چون در بعضی از قسمتها خدا وعده داد، فرمود: اگر اطاعت کردید، مهتدی میشوید. در این آیه راجع به صابرین صحه گذاشت فرمود: اینها مهتدیاند.
صابر کسی است که جزء «عزم الامور» ها را محقق کرد
آیت الله جوادی آملی بر عزم الأمور بودن صبر تأکید کرده و می گوید:... «عزم الامور» یعنی اموری که اگر بخواهد محقق بشود باید صاحبش تصمیم بگیرد، جزم پیدا کند و در لابهلای این اراده وهن راه پیدا نکند، او بشود مصمَّم تا این کار را انجام بدهد. آن سنگی که در آن خُلَل و فُرَجی نیست آن سنگ مستحکم را میگویند: صخرهٴ صمّاء. آن دوستی که در دوستی او خللی نیست، میگویند: دوستِ صمیمی. صمیم آن درونْ پر است؛ انسانی که بخواهد مصمّم بشود باید در محدودهْ اراده او، بی میلی، انزجار، کراهت و تردید راه پیدا نکند، تا این محدوده درونْ پر نشد، نمیگویند تصمیم، آن ارادهای که به اندک حادثهای عوض میشود، آن تصمیم نیست، پر نیست؛ لذا خدای سبحان فرمود: صبر جزء عزمالامور است یا لقمان وقتی به فرزندش وصیت میکند آیه 17 سوره لقمان میفرماید: صابر باش ﴿یا بنی أقم الصلاة وأْمُرْ بالمعروف و انْهَ عن المنکر واصبر علی ما أَصٰابک إنَّ ذلک من عزم الامور﴾؛ صبر نظیر کارهای عادی نیست که انسان بدون تصمیم بتواند، صبر کند؛ چون هر لحظه انسان باید زمام نفس را بکشد که مبادا از یک طرف شک، از یک طرف تردید، از یک طرف کراهت، از یک طرف انزجار، از یک طرف وهن راه پیدا کند و این مرکز تصمیم گیری را موهون کند، فرمود: ﴿ان ذلک من عزم الامور﴾ خب اگر چنانچه کسی مصمم شد و مهمترین عمل هم که اراده و عزم است برای او پیدا شد، خدای سبحان یک چنین انسانی را بشارت میدهد، فرمود: ﴿و بَشِّر الصّابرین﴾؛ صابر کسی است که جزء « عزم الامور»ها را محقق کرد.
بهره مندی صابران از صلوات مستمر الهی
وی با با اشاره به به بشارت الهی بر صابران، تصریح می کند: ... بشارت خدای سبحان، هم مربوط به دنیا هم مربوط به آخرت است. آنگاه فرمود به اینکه بشارتش به این است که ما میگوییم: ﴿اولٰئک علیهم صلواتٌ من ربهم و رحمةٌ و اولٰئک هم المهتدون﴾.
خدایِ متعال درباره مؤمنین فرمود: بر مومنین صلوات میفرستد. در سوره مبارکه احزاب فرمود: خدا و ملائکه بر شما صلوات میفرستند تا شما را نورانی کنند، اما درباره صابرین به عنوان جمله اسمیه تثبیت کرد و فرمود: صلوات الهی دائماً بر صابرین تنزّل میکند.
این مدرس عالی حوزه به آیه 43 احزاب﴿ هو الّذی یُصَلّی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظّلمات الی النّور و کان بالمؤمنین رحیماً﴾ یادآور می شود: فرمود: خدای سبحان بر شما مؤمنین صلوات میفرستد، ملائکه خدا هم بر شما صلوات میفرستند، تا شما را نورانی کنند، تا شما را از این تیرگی بیرون بیاورند و از ظلمت برهانند.
اگر ملائکه صلوات میفرستند، در حقیقت به فرمان خداست و اگر کاری هم از این صلوات ملائکه ساخته است، به امر خداست؛ لذا در هنگام جزا، فعل را مفرد آورد فرمود به اینکه خدا و ملائکه بر شما صلوات میفرستند، تا خدا شما را نورانی کند: ﴿هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمات الی النور و کان بالمؤمنین رحیماً﴾ که این رحمتِ خاصه است.
نورانیت صابران
وی تصریح می کند: ولی درباره صابرین فرمود (به عنوان جمله اسمیه) ﴿اولٰئک علیهم صلواتٌ من ربهم﴾ یعنی بر صابرین خدای سبحان صلوات فراوانی و کرامتهای فراوانی تنزل میکند.
خب، پس صلوات برای نورانی کردن است. اگر صلوات برای نورانی کردن است و خدای سبحان بر صابرین صلوات میفرستد یعنی صابرین نورانی خواهند بود، دیگر فرض ندارد صلوات برای نورانی کردن باشد و خدای سبحان بر صابرین صلوات بفرستد و افراد صابر نورانی نباشند. ﴿طوبی لهم وحسن مآب﴾، ﴿اولئک علیهم صلواتٌ من ربهم﴾؛ اگر کسی واقعا صابر شد نوری در درون او هست:﴿اولئک علیهم صلواتٌ من ربهم و رحمةٌ﴾ این رحمت، یک رحمت خاصه است در برابر آن صلوات.
آیت الله جوادی آملی با تأکید بر اینکه صلوات، فیض خاص است، یادآور می شود: صلوات از ناحیه خدای سبحان کرامت است؛ فیض خاص را میگویند صلوات، آن روشنی که انسان در درون خود احساس میکند صلوات الهی است وگ رنه لفظ در کار نیست «انّما کلامه سبحانه فعلٌ منه» همین که انسان در دل خودش یک صفایی احساس میکند که نسبت به اطاعت و امتثال فرمان خدا علاقه دارد، نسبت به گناه انزجار دارد، از جهنم میترسد، به بهشت دل میبندد، به سخنان اهل بیت دل میبندد، وقتی سخنان اهل بیت را میشنود قلبش باز میشود، اینها را به عنوان موالیان الهی در جان خود جا داده است، این نورانیت است، اینها برکات همان صلوات است وگرنه گفتار خدا همان فعل خداست. این رحمتی که در کنار صلوات آمده است یک رحمت خاصه است...
پیدایش سکینت و آرامش در پرتو صلوات انسان کامل
وی با اشاره به اینکه صلوات رسول خدا (ص) باعث تسکین و پیدایش سکینه و سکونتِ در نفس است، یادآور می شود: اینکه میبینید یک کسی قلبش آرمیده است با اینکه حوادث زیاد است، هیچ تپشی در قلب او نیست این به برکت صلوات وجود مبارک پیغمبر است. فرمود: ﴿خذ من أموالهم صدقة تُطَهِّرهم و تزکیهم بها و صلّ علیهم إنّ صلاٰتک سکن لهم﴾ الآن هم ولی عصر (ارواحنا فداه) بر مؤمنین صلوات میفرستد. اینکه شما میبینید همه خطرها هست یک عده اصلاً مثل اینکه در این کشور خطری نیست، آرمیدهاند به برکت همان دعاهاست.
فرمود: صلات انسان کامل باعث آرامش دلهاست: ﴿ان صلاٰتک سکن لهم﴾ نه یعنی تو بگو «اللهم صلّ علی زید»، این لفظ کافی نیست، تشکر، دعا مسئله دیگر است. تو مجرای فیض باش تو واسطه باش که بر قلب اینها سکینت و وقار تنزل کند. صلوات پیغمبر این اثر را دارد. لازم نیست در حضور انسان بگوید. هم اکنون هم حضرت حجت (عج) بر مؤمنین صلوات میفرستد. اینکه میبینید عدهای تا بوی خطر به مشامشان رسید، قلبشان میطپند عدهای در خط مقدم جبهه آراماند به برکت همان صلوات است، ﴿وَصلّ علیهم ان صلاٰتک سکن لهم).
هدایت برتر صابران
این مدرس عالی حوزه با اشاره به هدایت برتر صابران یادآور می شود: ... هدایت با اهتدا فرق دارد؛ نظیر قدرت و اقتدار، و قرب و اقتراب. در این کریمه فرمود: اینها که صابرند در موارد امتحان، ﴿اولئک هم المهتدون﴾ یعنی ما به اینها وعده دادیم، فرمود که به اینها گفتیم: اگر شما مطیع خدا و پیغمبر باشید، مهتدی میشوید، ولی درباره صابرین اینها که از عهده امتحان به در آمدند ما بر اهتدای آنها صحه گذاشتیم، گفتیم؛ ﴿وَاولئک هم المهتدون﴾.
در سوره نور اصل وعده را ذکر کرد آیه 54 سوره نور این است که ﴿قل اطیعوا الله و أطیعوا الرسول فإن تُولّوا فإنّما علیه ما حمّل و علیکم ما حمّلتم و إن تطیعوه تهتدوا﴾؛ اگر شما مطیع پیغمبر باشید، به اهتدا میرسید نه یعنی هدایت میشوید، خب انسان تا هدایت نشود که حرف خدا و پیغمبر را گوش نمیدهد و همین اطاعت مصداق هدایت است در این کریمه آن هدایتِ برتر را میگوید، میفرماید: اگر شما مطیع پیغمبر بودید، مهتدی خواهید شد. حالا یا به معنای ایصال مطلوب است یا هدایت تکوینی است.
آیت الله جوادی آملی در پایان این بخش از تفسیر سوره بقره، تأکید می کند: علیای حال هدایت تشریعی و هدایت ابتدایی نیست؛ چون اگر کسی به هدایت تشریعی و هدایت ابتدایی مهتدی نباشد که مطیع نیست، فرمود اگر خدا و پیغمبر را اطاعت کردید مهتدی خواهید شد، ولی در این آیه محل بحث به آن وعده وفا کرده انجاز کرده صحه گذاشت، فرمود: ﴿وَاولئک هم المهتدون﴾ ؛ مثل اینکه در سوره انعام آیه 82، درباره اهتدایِ بعضی هم صحه گذاشت و فرمود: ﴿الذین آمنوا و لم یلبسوا إیمانهم بظلم أولٰئک لهم الأمن و هم مهتدون﴾؛ آنها که مؤمن شدند و دامنه ایمانشان را به ستم آلوده نکردند و در أمن بودند، و دیگران هم از آنها در امان بودند اینها از أمن الهی برخوردارند و اینها هستند که مهتدیاند.تفاوتی که آیه محل بحث با آیه سوره انعام دارد این است که در آیه محل بحث کلمه « الف و لام» هم آمده که فرمود: ﴿واولئک هم المهتدون﴾ که نشانه از کمال اهتداست.