در 30سال اخیر فلسفه پزشکی جایگاه خاصی یافته و بهعنوان رشتهای دانشگاهی جای پای خود را باز کرده است. آنچه درپی میآید کندوکاوی است در امکانات نظری و عملی این شاخه از فلسفه در ایران به قلم پزشکی که خود با داشتن دکترای تخصصی فلسفه تحلیلی عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه علوم و تحقیقات است.
در ابتدا اگر بخواهیم تعریفی کلی از فلسفه پزشکی ارائه دهیم تعریف زیر تا حدی کمککننده است: «فلسفه پزشکی دربرگیرنده مباحثی در معرفتشناسی، ارزششناسی، منطق، روششناسی و متافیزیک است که یا بهوسیله دانش پزشکی ایجاد میشوند و یا به آن مربوطند».
درآغاز عمده کار فیلسوفان پزشکی، تحلیل و تبیین مباحث اخلاقی بود اما بهتدریج فیلسوفان پزشکی به مفهوم پزشکی و موضوعات آن در قالبهای معرفتشناسی تمایل یافتند و به تحلیل مفاهیم سلامت و بیماری، از منظر هستیشناسی (ontology) و معرفتشناسی (Epistemology) پرداختند. فلسفه پزشکی که بهصورت رشتهای آکادمیک در دهه1970 شکل گرفت، مدیون تلاش متفکرانی است که در 30سال اخیر در رشد و تثبیت این رشته فلسفی نقش بسزایی داشتند.
در کشور ما در این چند سال اخیر تا حدی اهمیت این مباحث مورد توجه قرار گرفته و مقالات و کتابهایی نیز در این زمینه منتشر شده است. با این حال هنوز رشته فلسفه پزشکی در کشور ما در مراحل نوزادی خویش است و تا رسیدن به جایگاهی آکادمیک و تدریس این رشته در دانشگاههای علوم پزشکی نیازمند گسترش بیش از پیش این مباحث است. البته مباحث اخلاق پزشکی در کشور ما سابقه بیشتری دارد و در واقع آنچه در کشور ما مورد توجه بسیاری قرار گرفته مباحث اخلاق پزشکی است تا مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی فلسفه پزشکی.
نیاز جامعه پزشکی به مباحث فلسفه پزشکی یک نیاز حیاتی است. وقتی به مراکز آموزشی نظام سلامت مراجعه و عملکرد پزشکان را از نزدیک مشاهده میکنیم، متوجه میشویم آشنایی با منطق تشخیص در پزشکی و چگونگی کاربرد آن چگونه میتواند پزشکان را در تشخیص صحیح و به تبع آن درمان مناسب یاری رساند. مباحث فلسفه پزشکی خصوصا مباحث فلسفه احتمالات و منطق استقرا، دید پزشک را نسبت به تحقیقات بازتر میکند و باعث میشود با نگاهی نقادانه به تحقیقات منتشر شده بنگرد.
همچنین نگاه کلان پزشک به انسان و دید یکپارچه به مکانیسمهای بدن و چگونگی رابطه نفس و بدن، پزشک را از شناخت تونلی و تخصصی محض بیرون میآورد و باعث میشود انسان به مثابه انسان نگریسته شود نه انسان به مثابه ارگانها. دستاوردهای فلسفه پزشکی بیش از این است که در این مقال بگنجد. فلسفه پزشکی به پزشکان دیدی فراتر از آمارهای ارائه شده در کتب پزشکی میدهد؛ آمارهایی که گاه با عنوان علمی بودن راه نقادی را میبندند اما همین شناخت علمیبودن یا نبودن یک فرضیه، نیازمند تحلیل فلسفی است. در ادامه دلایلی را بیان میکنم که بهنظر میرسد باعث عدمتوفیق فلسفه پزشکی در ایران شده است:
یکی از دلایل عدمتوفیق فلسفه پزشکی در ایران عدمشناخت فیلسوفان و جامعه پزشکی از این رشته و دستاوردهای آن است. برخلاف دیگر رشتههای فلسفه، این رشته با عمل پزشکی ربط وثیقی داشته و تأثیرات بسیاری بر نگاه پزشکان در شناخت ماهیت بیماری و منطق تشخیص دارد. بهدلیل این ارتباط تنگاتنگ با خود علم پزشکی، جامعه فلسفی چندان با این رشته میانهای ندارد و پزشکان هم بهدلیل ماهیت فلسفیاش از آن رویگردان هستند. متأسفانه به دلیل نبود افراد متخصص در این رشته، هنوز جایگاه مناسبی در کشور ما پیدا نکرده است و به جز انتشار مقالات محدود و تنها انتشار 2 کتاب در این رشته در فضای آکادمیک کشور ما، شناخت جامعه پزشکی و جامعه فلسفی از این رشته بسیار کم است. قطعا وجود مجلهای تخصصی و کنفرانسها و سخنرانیهایی در این حوزه به شناخت این رشته کمک زیادی خواهد کرد که نتیجه آن تأثیر این مباحث در نگاه کلان وزارت بهداشت به حوزه سلامت خواهد بود. بدینمنظور تربیت افراد متخصص در این رشته از اولویتهای فضای آکادمیک است تا در تصمیمگیریهای کلان مربوط به حوزه سلامت چه اقتصادی و چه علمی و فرهنگی شاهد تأثیرات آن باشیم.
یکی دیگر از آسیبهای جدی فلسفه پزشکی در ایران مشخصنبودن جایگاه آکادمیک این رشته است. رشته فلسفه پزشکی شاید از معدود رشتههایی باشد که باید هم پزشکی را آکادمیک دانست هم فلسفه را. در این رشته باید در 2 حوزه پزشکی و فلسفه متبحر بود. بدین دلیل دقیقا مشخص نیست که در سطح آکادمیک متولی این رشته وزارت علوم است یا وزارت بهداشت. البته وزارت بهداشت با توجه به تشکیل دورههای دکتری اخلاق پزشکی، خواهان اجرای دکتری فلسفه پزشکی نیز هست ولی این حوزه برای آنها بهنظر میرسد مقبولیت ندارد؛ چون باید فلسفه آکادمیک به اضافه دروس منطق در این رشته تدریس شود که جامعه پزشکی چندان با این مباحث میانهای ندارد. در واقع یکی از مشکلات اصلی نیز نگاه دستورالعملی (guideline) در نظام پزشکی است. در پزشکی، پزشکان به دنبال دستورالعملهای هدایتکننده برای درمان، اداره(management) و تشخیص بیماری هستند اما در حوزههای اخلاق پزشکی و فلسفه پزشکی نگاه دستورالعملی نداریم بلکه با استدلال سروکار داریم و نیازمند بحث و فلسفیدن است؛ در نتیجه در حال حاضر در کشور ما اخلاق پزشکی نیز اخلاق پزشکی نیست بلکه اخلاق پزشکان است. اخلاق پزشکی یعنی تأملات فلسفی درباره موضوعات پزشکی که چنین امری دستورالعملپذیر نیست اما اخلاق پزشکان مباحث اخلاق حرفهای درباره حرفه پزشکی است و به راحتی میتوان آنها را تحت الگوریتمهایی ارائه کرد.
یکی دیگر از معضلات رشته فلسفه پزشکی در ایران تفکیک این رشته از اخلاق پزشکی است. اخلاق پزشکی جزئی از فلسفه پزشکی است و با مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی پزشکی گره خورده است. متأسفانه تشکیل دوره دکتری اخلاقپزشکی در وزارت بهداشت اقدامی اشتباه بود چون در سرفصلهای این رشته مباحث عمیق هستیشناسی و معرفتشناسی پزشکی لحاظ نشده است. در واقع تفکیک فلسفه پزشکی از اخلاق پزشکی سودمند نیست بلکه باید بهصورت آمیخته با هم بهعنوان فلسفه و اخلاق پزشکی رشتهای تاسیس شود تا شاهد اثرات سودمند آن باشیم.
با این حال اگر بخواهیم هنوز بر این تفکیک تأکید داشته باشیم بهتر است رشته فلسفه پزشکی با عنوان فلسفه و تاریخ پزشکی از اخلاق پزشکی بهطور خاص جدا شود. بدینمنظور باید در رشته فلسفه و تاریخ پزشکی مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی پزشکی مدنظر و بار فلسفی رشته سنگینتر باشد. در این صورت مشکل بعدی این است که درصورت تاسیس چنین رشتهای متولی آن کدام وزارتخانه است؟
با توجه بهعنوان فلسفه و تاریخ پزشکی در نگاه اول بهنظر میرسد متولی آن وزارت بهداشت است اما حضور وزارت بهداشت در تاسیس این رشته از ماهیت فلسفی و منطقی آن میکاهد و آن را صرفا به یکی از رشتههای پزشکی تقلیل میدهد. اما فلسفه پزشکی به لحاظ ماهیت آن کاملا از دیگر رشتههای علم پزشکی جداست. بنابراین بهنظر میرسد متولی اصلی رشته فلسفهپزشکی باید وزارت علوم باشد و دانشجویان این رشته الزاما پزشک باشند. حضور دانشجویان رشتههای غیرپزشکی در این رشته مشکلساز خواهد بود چون باید واحدهای پیشنیاز زیادی مربوط به پزشکی گنجانده شود که طبعا با توجه به محدودیت دوره دکتری از مباحث اصلی فلسفه دور میشویم. این راهکاری مناسب برای بسط و گسترش این رشته در کشور و تشکیل جامعهای از فیلسوف-پزشکان این حوزه است تا با مباحث خود در ساختارهای کلان سلامت در کشور مؤثر باشند.
گامهای تازه
متأسفانه در کشور ما مباحث هستیشناسی و معرفتشناسی فلسفه پزشکی اصلا مورد توجه نبوده است. این مباحث بهصورتی جذاب برای پزشکان نخستین بار در کتابی به نام «درآمدی به فلسفه پزشکی» بیان شد که توسط هنری وولف (فیلسوف) با همکاری یک متخصص گوارش و یک روانپزشک نوشته شده است. خوشبختانه این کتاب با عنوان درآمدی به فلسفه طب توسط دکتر همایون مصلحی به زبان فارسی ترجمه شده و انتشارات طرح نو آن را منتشر کرده است. بهتازگی نیز دکتر سیدمحمد ابطحی کتابی با عنوان آشنایی با فلسفه پزشکی تالیف کرده که توسط انتشارات علومپزشکی اصفهان منتشر شده است. این کتاب در توصیف فلسفه پزشکی کتابی مناسب برای تمام دانشجویان گروه پزشکی است. این دوکتاب تاکنون تنها کتابهایی بودهاند که در حوزه فلسفه پزشکی در ایران منتشر شدهاند. البته چند سال قبل نیز نشریه سروش اندیشه ویژهنامهای مربوط به فلسفه پزشکی منتشر کرده بود که در آن ویژهنامه تعدادی از مقالات آکادمیک این حوزه ترجمه شده بود. این اقدام نخستین کار جدی و آکادمیک در حوزه فلسفه پزشکی (مباحث معرفتشناسی و هستیشناسی و حتی سمانتیک پزشکی) بود که متأسفانه چندان مورد توجه واقع نشد.