شنبه ۱۱ آبان ۱۳۹۲ - ۰۷:۲۶
۰ نفر

ترجمه- وحیدرضا نعیمی: از زمان آغاز تحولات سیاسی اخیر و ناآرامی‌ها در کشورهای عرب خاورمیانه، کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس و در رأس آنها عربستان‌سعودی و قطر در پی آن بوده‌اند که همزمان با تلاش برای حفظ موجود در کشورشان، بر تحولات کشورهای دیگر به‌خصوص لیبی، مصر، سوریه و بحرین تأثیر بگذارند.

اوباما در سال ۲۰۰۹ در مزرعه ای در حومه ریاض با شاه عربستان دیدار کرد  اما روابط دو کشور اکنون تیره و

 قطر از ابتدا می‌کوشید به سیر تحولات سرعت دهد اما عربستان سیاستی دوگانه را در پیش گرفت که تا به حال ادامه یافته است؛ در کشورهایی همچون مصر و بحرین، به‌شدت مخالف هرگونه تغییر در حاکمیت بود اما در سوریه به‌طور آشکار از گروه‌های سلفی در جنگ با دولت سوریه حمایت می‌کند. در زمان مبارک، مخالف انقلاب مصر بود و به خاندان حاکم آل خلیفه در بحرین کمک کرد تا حرکات آزادیخواهانه مردم این کشور را سرکوب کند اما در دوره کوتاه ریاست‌جمهوری مرسی در مصر، انقلاب را تشویق می‌کرد. طبعاً‌ این دوگانگی در سیاست باعث تناقض‌هایی در سیاست خارجی عربستان سعودی شده که بازتاب برخی واقعیت‌های داخلی این کشور است. اخیراً نیز ریاض با انتقاد از آنچه دوگانگی در شورای امنیت سازمان ملل خواند، اعلام کرد که کرسی جدید خود را در شورای امنیت در اختیار نخواهد گرفت. تحلیلگران معتقدند این امر نشان‌دهنده شدت خشم عربستان از ناکامی در رسیدن به اهداف خود و آغاز تنش‌زدایی در روابط تهران و واشنگتن است. در مطلبی که در پی می‌آید، تناقض سیاست خارجی عربستان در حمایت از گروه‌های افراط‌گرا در سوریه و مخالفت با آنها در مصر و نقش بندربن‌سلطان سفیر سابق ریاض در واشنگتن و رئیس فعلی سازمان امنیت عربستان در پیشبرد سیاست منطقه‌ای آن به اجمال بررسی می‌شود.

عربستان سعودی بخش اعظم دوران موسوم به بهار عرب را برخلاف افکار عمومی جهان سپری کرده است. در سال 2011 که دیگر کشورهای جهان با شادی شاهد سرنگونی حسنی مبارک رئیس‌جمهور مصر و متحد منطقه‌ای آن بودند، دلخور بود و در بحرین، انگیزه سرکوب خشن تظاهرات‌کنندگان ضددولتی را ایجاد کرد که باعث انتقاد شدید حتی نزدیک‌ترین هم‌پیمانان غربی خود شد. در داخل، ریاض هرگونه حق اعتراض را هر چند مسالمت‌آمیز رد می‌کند و آن را نقض ارزش‌های اسلامی می‌داند اما عربستان سعودی ظاهراً در خلال سال گذشته شور انقلابی پیدا کرده و از میلیون‌ها نفری که برای برکناری محمد مرسی رئیس‌جمهور برکنار شده مصر به خیابان‌ها آمدند حمایت کرد و در رأس تلاش‌ها برای حمایت از شورشیانی قرار گرفت که می‌کوشند بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه را بر کنار کنند. آیا امیر عبدالله پادشاه عربستان به قدرت مردم علاقه پیدا کرده است؟ اصلاً. بدبینی عربستان سعودی نسبت به دمکراسی در خاورمیانه به قوت همیشه باقی است اما وقتی دید که واشنگتن به اسم دمکراسی فراگیرتر، از مبارک دست شست، مجبور شد شگرد جدیدی به‌کار گیرد.

چاس فریمن سفیر آمریکا در عربستان از سال‌ 1989تا 1993در این‌باره می‌گوید: آمریکا در قبال مبارک مردد بود و بعد وی را رها کرد. سعودی‌ها بر این باورند که واشنگتن دیگر حافظ قابل اتکای منافع آنان نیست. نگرانی آنها فقط این نیست که آمریکا دیگر بدون قید و شرط از هم‌پیمانان غیردمکراتیک خود در خاورمیانه حمایت نمی‌کند بلکه از این جهت است که اراده واشنگتن نسبت به این مفهوم که نباید به اسلام سیاسی اجازه داد که قدرت بگیرد، متزلزل شده است. فریمن می‌گوید: به‌نظر می‌رسد تلاش آمریکا برای دمکراتیزه کردن سبب تولید دولت‌های اسلامگرایی شده که این پادشاهی از آن منزجر است.

بازگشت بندر

با توجه به اینکه حکومت آل سعود تحقیقاً‌ محافظه‌کارترین حکومت اسلامی جهان است، بیم سعودی‌ها از اسلامگرایان شاید متناقض به‌نظر برسد اما اشتیاق آل‌سعود برای حذف اخوان‌المسلمین در مصر از تمایل به ریشه‌کن کردن شاخه‌ای از اسلام ریشه می‌گیرد که سعودی‌ها نگران هستند که اگر اجازه یابد، بیرون یا در داخل مرزهای آن شکوفا شود، برای مردم این کشور جذاب باشد و به‌عنوان جایگزینی برای خاندان پادشاهی مطرح شود. علاوه بر این، احزاب اسلامگرای دمکراتیک و مردمی مانند اخوان و گروه فلسطینی حماس از پذیرفتن مشروعیت پادشاهی‌های اسلامی مانند عربستان سعودی سر باز می‌زنند که در آن رهبری ظاهراً‌ روشنفکر مسئول ایجاد اجماع از طریق شوراست. به گفته فریمن، چنین اختلافی بر سر ماهیت حاکمیت پادشاهی اساساً برای عربستان غیرقابل رفع است.

اکنون که آمریکا از این اندیشه حمایت می‌کند که اگر احزاب اسلامگرا از دمکراسی حمایت کنند، باید به آنها اجازه داد مشارکت سیاسی کنند، سعودی‌ها اصلی‌ترین حامی خود را در راه تلاش برای محدود کردن اسلام‌ سیاسی از دست داده‌اند. توجه به احساس آسیب‌پذیری عربستان از این وضع می‌تواند ظهور مجدد بندر بن سلطان را توضیح دهد. وی سفیر سابق عربستان در آمریکاست که به حاشیه‌نشین کردن اسلامگرایان پایبند است و در هنر بند‌وبست‌های جهانی که اکنون برای حل‌کردن موضوع مناقشه‌های مصر و سوریه حیاتی است، مهارت دارد؛ هرچند که نتیجه این زد و بندها تشدید تنش‌ها با واشنگتن باشد. بندر سال گذشته به‌طور غیرمنتظره به ریاست سازمان اطلاعات سعودی ارتقا یافت که یکی از قدرتمندترین مناصب در این کشور است. وی جانشین شاهزاده مغرن شد که به‌خاطر تمرکز نداشتن بر راه انداختن برنامه سری عربستان سعودی در خاورمیانه در حال تغییر، به سرعت از کار بر کنار شد.

از زمان انتصاب، بندر به‌طور پنهانی منافع سعودی‌ها را پیش می‌برد. ظاهراً‌ بندر در دیدار اخیرش با پوتین در مسکو در قبال همکاری بیشتر در زمینه اولویت‌های عربستان سعودی در مصر، سوریه و ایران، یک رشته مشوق ارائه کرده است، همچون همکاری در بازارهای نفت و گاز که اساساً نمی‌تواند خیلی معتبر باشد. وی حتی ظاهراً تهدیدهای غیرمستقیمی هم مطرح کرده و گفته است که عربستان سعودی پیکارجویان چچنی را کنترل می‌کند و اگر مسکو همکاری کند، این کشور تضمین می‌کند که آنان در بازی‌های سال آینده المپیک زمستانی در شهر سوچی اخلال ایجاد نکنند.

براساس گزارش‌ها، در این دیدار بندر کوشیده است موضع پیچیده سعودی را دایر بر تلاش برای نابودکردن اسلامگرایان در مصر همزمان با حمایت کردن از آنان در سوریه و جاهای دیگر اینگونه توضیح دهد: ما طرفدار حکومت‌های دینی افراطی نیستیم و مایل هستیم حکومت‌های میانه‌رو در منطقه تأسیس کنیم، اما همچنان از گروه‌های اسلامگرایی که امید چندانی برای قدرت گرفتن ندارند، در جنگ‌هایشان حمایت می‌کنیم. ظاهراً پوتین در پاسخ گفته است: این حمایت کاملاً با اهداف مشترک مبارزه‌کردن با تروریسم جهانی که ذکر کردید، ناسازگار است.

بازی کردن با آتش

گزافه‌گویی بندر درباره نفوذ در چچن منطبق بر بدبینی‌های عمیق روسیه است و شاید آنچه بندر واقعا در دیداربا پوتین گفته است، اغراق کرده باشد. اما سال‌هاست که ریاض به روشنی گفته است که می‌تواند با یک دست اسلامگرایان را زیر نفوذ خود قرار دهد و با دست دیگر سعی کند جلوه‌های ویرانگرتر محلی آن را سرکوب کند. با وجود اینکه جنگ ریاض با القاعده در خلال یک دهه گذشته ظاهراً‌ این کشور را محتاط‌تر کرده است، پول دادن به برخی گروه‌های منتخب شورشیان سوریه نشان می‌دهد عربستان کاملاً‌ دست از این سیاست برنداشته است. باید این نکته را درنظر داشت که القاعده همان گروهی است که عربستان در دهه 1980از آن در افغانستان در برابر ارتش شوروی حمایت می‌کرد. پاسخ پوتین هماهنگ با ناخرسندی بسیاری از بازیگران منطقه خاورمیانه از سیاست خارجی عربستان است که با دلارهای نفتی به پیش رانده می‌شود. منتقدان می‌گویند سیاست خارجی عربستان قدرت بیش از اندازه‌ای به جنبش‌های پیکارجوی سنی داده است.

سیاست منطقه‌ای عربستان سعودی که‌به‌طور فزاینده‌ای صریح بیان می‌شود، به موازات دسیسه‌چینی‌های پشت پرده بندر، مخاطراتی را داخل کشور به همراه دارد. با وجود اینکه خاندان حاکم آل سعود سلفی نیست، این جنبش از حمایت فراوانی در میان محافظه‌کارترین اقشار سعودی‌ها برخوردار است که به‌طور تاریخی بزرگ‌ترین تهدید را متوجه ثبات در این کشور کرده‌اند؛ حتی پیش از ظهور القاعده. توبی جونز استاد تاریخ دانشگاه راتگرز و مفسر روابط سعودی و آمریکا، بندر را مرد خالی‌بند و اهل اجرای نمایش دیپلماتیک می‌خواند و می‌گوید: هیچ کدام از این کارها فرجام خوشی برای عربستان سعودی ندارد. آنان درگیر بازی کوتاه‌مدتی در جهت پیگیری امتیاز در توازن قدرت منطقه هستند. آنان علاقه‌ای به توانمندکردن مردم، ساختن نظم ماندگار سیاسی یا حتی ثبات بخشیدن به سوریه ندارند. هدف از همه این کارها شکست دادن ایران و تضعیف‌کردن قطر است. این اتهامی جدی است، اما اگر عربستان سعودی همچنان حضور خود را در نبردهای در هم پیچیده فرقه‌ای و بین اسلامگرایان و سکولارها که خاورمیانه را در برگرفته است، افزایش دهد، به‌طور فزاینده‌ای با آن روبه‌رو خواهد شد.

سیاست های بندر

دیپلماسی زورمدارانه بندر بر پایه مختل کردن حکومت اسلامگرایان است. مدتی پیش معلوم شد که وی با ولادیمیر پوتین رئیس‌جمهور روسیه دیدار کرده است. پوتین مایل به‌دست برداشتن از حمایت کشورش از اسد نبود اما براساس گزارش‌ها، بندر روسیه را تشویق کرده حمایت خود را از دولت مصر که ارتش از آن پشتیبانی می‌کند، تقویت کند. براساس متن صورتجلسه‌ای که از این دیدار به بیرون درز کرد، بندر گفته است ارزش‌ها و اهداف مشترک زیادی وجود دارد که ما را به هم پیوند می‌دهد، مانند مبارزه با تروریسم و افراط‌گرایی. به گفته وی، تهدید تروریسم به‌دلیل پدیده‌هایی که انقلاب در کشورهای عربی ایجاد کرده، در حال رشد است.

سایت اطلاعات انرژی

کد خبر 237197

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز