فضای مجازی با توجه به ویژگیهایی که دارد، امکان دسترسی آسان و سریع همه را به اطلاعات فراهم کرده است. با یک جستوجوی کوتاه میتوان اطلاعات بسیاری در حوزههای گوناگون علمی یافت. بنابراین امروزه در کنار کتاب، مجله و روزنامه میتوان از اینترنت بهعنوان یک منبع علمی نام برد. با این حال هماکنون بسیاری از روانشناسان و معرفتشناسان پرسشهایی را در پیوند با نحوه تأثیرگذاری این فضا بر آگاهی و معرفت انسانی به پیش نهادهاند. در همین پیوند، این نکته را هم نباید از یاد برد که گسترش فناوری اینترنتی بهخودی خود معرفتزا نیست. این مسئله بستگی تام با فرهنگ و سطح سواد و دانش عمومی هر جامعه دارد. مطلبی که در پی میآید، گفتوگویی است با دکتر محسنیانراد؛ پژوهشگر و متخصص حوزه رسانه. او در این گفتوگو بر نکتههای کلیدی و بنیادیای در ارتباط با گسترش فضای اینترنتی، بهویژه شبکههای اجتماعی مجازی و نحوه تأثیرگذاری آن بر آگاهی و دانش و معرفت جامعه، انگشت میگذارد.
- با توجه به اینکه جمعیت زیادی از جوانان ما در فضای مجازی فعالیت میکنند، بهنظر شما نسبت میان فضای مجازی و دانایی و معرفت چیست؛ بهعبارت دیگر آیا با وارد شدن جوانان به فضای مجازی و گذران وقت در این فضا بر دانایی و معرفت آنها افزوده میشود؟
اول اینکه شک دارم فرض اول شما در این سؤال، یعنی اینکه جمعیت زیادی از جوانان ما در فضای مجازی فعالیت میکنند، درست باشد. میتوان تصور کرد که در میان نزدیک به 80میلیون جمعیت ایران، بسیاری از جوانان ایرانی فضای مجازی را حتی برای یکبار هم، تجربه نکردهاند. این مسئله، پیش از آن نگرانیهایی است که شما در ارتباط با رابطه دانایی و حضور در فضای مجازی مطرح میکنید. بهنظرم مشکل اساسی که اکنون در ایران وجود دارد نوعی شکاف سنگین در مورد دسترسی به این فضا و توانایی استفاده از آن بین پایتخت و شهرهای بزرگ و همچنین بهاصطلاح بالاشهریها و پایینشهریهاست. تعداد بالایی از جوانان در شهرهای متوسط و کوچک که به دانشگاه راه نیافتهاند و اصلا شغلشان ربطی به چنین فضایی ندارد، حتی ممکن است برای یکبار همچنین فضایی را تجربه نکرده باشند. متأسفانه چنین تفاوت و شکافی در این زمینه وجود دارد.
- بهنظر شما این وضعیت چه پیامدهایی دارد؟
2سال پیش در کنفرانسی در بنگلور هند مقالهای ارائه دادم که نشان میداد در کشورهای جهان سوم مثل کشور ما 3 نسل شبکه اجتماعی وجود دارد که در کنار هم و با هم زندگی میکنند؛ یکی نسل اول است؛ یعنی روستاهایی که در آنها تلفن و حتی صندوقپست هم وجود ندارد. تعداد این روستاها هم کم نیست و شاید 7-6هزار روستا چنین وضعی داشته باشند. ساکنین این روستاها هنوز دارند در دوره ماقبل تلفن زندگی میکنند. نسل دوم، نسلی است که تلفن و پست دارد اما عملا ابزارهای شخصی و امکانات دسترسی به اینترنت ندارد. درست است که با موبایل پیامک میزند و از فناوری جدیدی مثل تلفن همراه استفاده میکند اما عملا مصرفکننده اینترنت نیست، اگر هم یکبار وارد کافینت شود برای این است که فرم یارانهاش را پر کند. عمل او با اینترنت متفاوت با شخصی است که در آن طرف کره زمین بهطور مستمر ایمیل میزند و چت میکند. گروه سوم نیز آنانی هستند که با اینترنت پرسرعت در حال جستوجو و ارتباط هستند. بنابراین سه نسل از شبکه اجتماعی با هم در ایران حضور دارند. آن روز در آن کنفرانس، یکی از استادان هندی ارتباطات که سخنران بعدی بود، به مقاله من اشاره کرد و گفت که متأسفانه در هند همچنین وضعیتی وجود دارد ، درحالیکه در غرب اینگونه نیست. بنابراین باید بگوییم بخشی از جوانان ایران به این فضای مجازی روی آوردند نه همه جوانان ما.
- این در حالی است که حدود 2سال پیش در رادیو شنیدم که کارشناسی میگفت حدود 25میلیون نفر هندی از طریق اینترنت در خانههای خود برای شرکتهای اروپایی و آمریکایی کار میکنند. بهنظر میرسد که هند از این نظر توسعهیافتهتر باشد.
کاملا درست است، هند کشور عجیبی است. در هند 100میلیون نفر مثل اروپاییها زندگی میکنند. 25میلیون نفر از طریق اینترنت برای شرکتهای اروپایی و آمریکایی کار میکنند. اما اینها چند درصد از جمعیت این کشور است؟ کشور هند بیش از یکمیلیارد نفر جمعیت دارد. درست مثل این است که شما به من بگویید در ایران یکونیممیلیون نفر در خانههایشان برای شرکتهای اروپایی و آمریکایی کار میکنند. هند را باید با درصد نگاه کنید. اگر با درصد نگاه کنید میبینید که 900میلیون نفر آن وضعیتی را که از رادیو شنیدید ندارند.
- به سؤال اول خودمان برگردیم بهنظر شما بهصورت کلی چه رابطهای میان خرد و دانایی و حضور در فضای مجازی وجود دارد؟
به بستر معرفت فردی که با این دستگاه کار میکند بستگی دارد؛ یعنی اینکه کسی که بستر معرفتی لازم را دارد میتواند از این فضا در ارتقای معرفتش استفاده کند. با ذکر مثالی توضیح میدهم که منظورم چیست- بنده بستر معرفتی غنیای ندارم ولی این تجربه 2 روز پیش من بود- داشتم مطلب جدیدی مینوشتم، زمینه موضوع در ذهنم بود اما به اطلاعات دقیق احتیاج داشتم. در اینترنت جستوجو کردم و دیدم این دو واقعه در یک مقطع تاریخی در دنیا اتفاق افتاده و فهمیدم حدسم درست است. در ذهنم بود که این دو پدیده با هم اتفاق افتاده ولی از طریق فضای مجازی، سالهای وقوعش را وارسی کردم. اگر این امکانات در اختیارم نبود ممکن نبود به راحتی به این اطلاعات دست پیدا کنم. اطلاعاتی نبود که در هر دایرهالمعارف کاغذی پیدا شود.
- بهنظر شما حضور در فضای مجازی چه تأثیری میتواند بر خردورزی و تکاپوی علمی جامعه داشته باشد؟ اگر همان زمانی را که صرف جستوجو در فضای مجازی میکنیم، به خواندن کتاب و استفاده از مقالات و مطالب مفیدتر بگذرانیم، آیا میتواند تأثیر بیشتری داشته باشد؟
اولا همانگونه که در مثال قبل توضیح دادم، استفاده از فضای مجازی برای ارتقای اطلاعات و دانش به یک بستر معرفتی حداقلی احتیاج دارد. کسی که این بستر را دارد میتواند از آن به نحو مطلوب استفاده کند. در غیر این صورت، خیر. ثانیا این مسئله مستلزم دسترسی به امکانات کافی است. بهعنوان مثال زمانی که در بسیاری از شهرهای ایران تلفن کاریر یا بدون امکان شمارهگیری وجود داشت و روستاهای ایران تلفن نداشتند، وضعیت در کشورهای پیشرفته بهگونه دیگری بود؛ در آن موقع، سالها بود که بسیاری از روستاهای ایالات متحده تلفن داشتند یا وقتی که در ایران در دهه1330 بهخاطر نبود شبکه وسیع پستی ممکن بود هر نفر در طول سال بهطور میانگین یکی دو نامه در صندوقپست بیندازد، در یک کشور پیشرفته هر نفر بهطور میانگین 43نامه در طول سال در پست میانداخت. حالا فرض کنید جامعهای که همه امکانات نسل سوم شبکههای اجتماعی را داشته باشد اما میانگین سطح تحصیلات باسوادهای جامعه، حدود چهارم ابتدایی باشد چون اکثریت جامعه بستر معرفتی لازم و امکانات سختافزاری را ندارند نمیتوانند از این سیستم برای دانشاندوزی استفاده کنند. اما اگر میانگین سطح تحصیلات کل جامعه 14سال باشد آن وقت این مسئله خودبهخود افزایش خرد را فراهم میکند. در سال1996 مطالعهای انجام میدادم. در آنجا دیدم که میانگین سطح تحصیلات باسوادهای ایران چهارم ابتدایی است و میانگین سطح باسوادهای آلمان، حدود دیپلم است؛ بنابراین نمیتوان بهصورت قاطع رأی داد که حضور در فضای مجازی میتواند بر خردورزی و تولید علمی اثر مثبت بگذارد یا نه. همه اینها برمیگردد به فرهنگی که ما داریم و البته سرعتی که اینترنت ما دارد. البته زبان هم خیلی مهم است. میدانید که فارسی جزو آن دسته از زبانهای ریز و درشت آسیایی است که میتوان اصطلاح زبان جزیرهای را برای آنها بهکار برد. مثلا کتابهایی که نویسندگان ما منتشر میکنند علاوه بر داخل کشور، فقط درصد کوچکی ممکن است به افغانستان و تاجیکستان صادر شود. این وضعیت زبانی فرق میکند با زبانی مانند انگلیسی که زبان بینالمللی و پرمخاطب است و میتواند در فضای مجازی بهصورت انبوه و با سرعت بالا بچرخد. موضوع پیچیده است. هیچ کدام از اینها بر دیگری برتری ندارد. این ما هستیم که هر چقدر امکانات و بستر عقلانی ما بالاتر باشد میتوانیم از اینها بهموقع استفاده کنیم و درک و خرد خودمان را بالا ببریم.
- امروزه بشر با تکنولوژیهای ارتباطی مختلفی روبهروست. ترجیح هر کدام از اینها به چه عاملی بستگی دارد و چه تأثیری بر معرفت و خرد و دانایی ما میگذارد؟
همه اینها یک دسته امکاناتی است که اگر بستر آن فراهم باشد و از این امکانات درست استفاده شود، میتواند تأثیرگذار باشد؛ اما اگر بستر فراهم نباشد استفادهها درست نخواهد بود و بنابراین تأثیری منفی خواهد گذاشت.اگر شما بعد از این صحبت به سایت سازمان ملل بروید میتوانید ببینید در نروژ یا فنلاند مردم چقدر روزنامه میخوانند، چقدر تلویزیون تماشا میکنند، چقدر کتاب میخوانند یا چقدر از اینترنت استفاده میکنند. میبینید که مردم این کشورها از همه اینها استفاده میکنند اما سفره تغذیه رسانهای در کشورهای عقبمانده و در حال توسعه اغلب تکغذایی است؛ مثلا از رادیو بیشتر استفاده میکنند و بعد از آن تلویزیون و روزنامهها در انتها قرار دارند. ملاحظه کردید که اخیرا معاون مطبوعاتی وزیر ارشاد فاش کردند که مجموع تیراژ مطبوعات ایران فقط یک میلیون و 200هزارتاست. این حکایت از وجود بیماری رسانهای در ایران دارد؛ بنابراین ما بسترش را نداریم. مشکل ما این است که نه بستر معرفتیاش را داریم، نه امکاناتی چون سرعت بالا در اینترنت را داریم و در کنار آن نه دسترسی به مطبوعات متکثر را، نه توزیع امکاناتمان در شهر و روستا عادلانه است و نه زبان ما زبان بینالمللی است.