به گزارش خبرگزاری مهر، حجت الاسلام والمسلمین احمدعابدی از اساتید خارج فقه حوزه علمیه و رئیس دانشکده علوم و معارف قرآن در نوزدهمین جلسه درس خویش پیرامون نقد و بررسی عرفانهای نوظهور به موضوع «یوگا» پرداخته است که متن آن از طریق «ویکی فقه» در دسترس علاقمندان قرار گرفته است که به شرح ذیل تقدیم میشود:
جلسه قبلی نکاتی را درباره ی عرفان اوشو مطرح کردیم، یک عرفانی که از اوشو خیلی بیشتر در ایران رایج است عرفانی است که به آن می گویند یوگا و برخلاف این عرفانهای دیگر که اینها تقریباً در سده اخیر و صد سال اخیر درست شده اند، یوگا تقریباً مربوط به قرن چهارم و پنجم قبل از میلاد است.
یعنی 2500 سال سابقه دارد. حتماً دیده اید که ورزشگاههای زیادی در کشور است که ورزش یوگا را تبلیغ میکنند یا مثلاً کتابهایی که کتابهای هنری است(شکل ها و عکس های ورزشی) کتاب یوگای هنری، یعنی ورزش یوگا را تبلیغ میکند. در تهران موسسات تند خوانی زیاد است، این موسسات تند خوانی برای سرعت مطالعه است و بعضی هایشان علاوه بر سرعت مطالعه، تقویت حافظه هم میباشد، بعضی ها علاوه بر تقویت حافظه کنترل ذهن هم درونشان است، آنهایی که نوشته تندخوانی و کنترل ذهن، اینها همین یوگاست.
این علامتی هم که مثلاً علامت هیتلر داشته است، علامت یهودیها ستاره شش ضلعی است (دو مثلت توی هم) یعنی الان کنیسه یهودی ها هیج نشانه ای ندارد غیر از یک ستاره، برخلاف یک کلیسا که شکل و ساختمانش نشان میدهد کلیسا است، ولی کنیسه یهودی ها فقط دو مثلث توی هم است یعنی یک ستاره شش ضلعی. ستاره پنج ضلعی جزء اسم اعظم است و ستاره شش ضلعی را می گویند «ستاره داود» و نشانه یهودی بودن است. هیتلر یک علامتی داشت به عنوان مبارزه با یهود که دیده اید، این دقیقاً نشانه یوگاست، بعضیها به عنوان طرفداری هیتلر و بعضیها به عنوان نشانه یوگا استفاده می کنند.
به هرحال یوگا یک نوع ورزش است اما در این ورزش ادعا میشود که عرفان وجود دارد و مسائل عرفانی. و مهم ترین مسئله ای هم که در این ورزش یوگا است که به عنوان مسئله عرفانی مطرح میشود عبارت است از کنترل خیال، کنترل ذهن، کنترل فکر یعنی اینها می خواهند با ورزش به این برسند، حالا بعضی از نمونه های ورزش یوگا را عرض خواهم کرد.
متاسفانه در ایران خیلی کتاب در این باره نوشته شده است که بیایند بگویند این یوگا با عرفان اسلامی یکی است، خیلی کتاب اینطوری نوشته شده است و متاسفانه اینقدر در ایران یوگا زیاد شده است، شاید مثلاً پایان نامه های فوق لیسانس و دکتری که در کشور درباره یوگا است به هفتصد، هشتصد پایان نامه می رسد، این نشان می دهد که چقدر درباره یوگا کار شده است که غالباً تائید است. یک بنده خدایی نامه ای نوشته خدمت مقام معظم رهبری و نامه اش پخش شده، در نامهاش نوشته است که اسلام چیزی غیر از یوگا نیست و عرفان اسلامی همان یوگا است و امثال این کفریات.
در یوگا ادعا میشود که اولاً ما باید به وحدت برسیم، وحدتی هم که میگویند مقصودشان نیروانا است. من در تهران دیدهام که نوشته است ساندویچی نیروانا، مثلاً شرکت نیراوانا، این نیروانا یعنی وحدتی که در یوگا گفته میشود و اصل این وحدتی که در یوگا گفته می شود براساس کتاب گیتا است، کتاب گیتا مرادش از نیروانا یعنی اتحاد انسان با شیوا، شیوا، اسم یک بت است، در یوگا میگوید کسی که با شیوا متحد شد از دست ارجونا (که اسم بت دیگری است و اسم بت شری است) رهایی پیدا میکند و شیوا، او را می رساند به سیتا و رام و امثال این چیزها. یعنی اصل اینکه یوگا میخواهد به کجا برسد میخواهد اتحاد و پیوند انسانی را با یک بت اثبات کند و به این می گویند عرفان. و این اتحاد یا رسیدن به نیروانا یک مرتبه از راه علم حاصل می شود و یک مرتبه از راه عشق حاصل میشود و عشقی که در یوگا میگویند با عشقی که در دالای لاما گفته میشود یا عشقی که در اوشو گفته میشود، فرق دارد.
آنها وقتی میگویند عشق، مرادشان عشق شهوانی است عشق جنسی را میخواهند بگویند، اما یوگا وقتی میگوید عشق، مقصودش از عشق، دوری کردن از شهوت و رسیدن به حب خدا و ذکر خدا و یاد خدا و اینطور چیزها مرادشان است، میگویند که انسان به وحدت یک مرتبه از راه علم میرسد یک مرتبه از راه عشق و یک مرتبه از راه مسائل اخلاقی. مثلاً خیلی طرفدار زهد و طرفدار قناعت و ریاضت و امثال این چیزها هستند و خیلی به این مسائل اهتمام میورزند،
یوگا ابتدا با ورزش شروع می شود و ورزشش با یک ریاضتهای خاصی است، بعضی ها هم خواسته اند که بگویند این ورزشها یا ریاضت ها با دین اسلام سازگار است، ولی واقعیت اش این است که اگر کسی یوگا را دیده باشد یا بداند می داند که هیچ کدام از اینها با دین سازگار نیست.
خیلی از این ورزشها را نمی شود اینجا گفت، ورزش های زشتی است و خلاف اخلاق است، و توضیح دادنش درست نیست، ولی بعضی از ورزشهایش مثلاً تمرینهایی مثل اینکه اگر یک کسی بتواند اینطور که آدم چهارزانو مینشیند و بقیه بدن سربالاست برعکس انجام دهد، بجای پاها که چهار زانو است، دستانش اینطور باشد و کله اش و پاها مستقیم بالا باشد. یعنی وزن میآید روی گردن، یعنی بجای پاها که چهارزانو میزند دستها قرار بگیرد و بین دستها سر قرار بگیرد و شکم و پا صاف بالا برود. رسیدن به اینجور ورزش چند شرط دارد، حتماً باید مسائل شهوانی و جنسی اصلاً نداشته باشد یا بسیار بسیار کم، و خیلیها هم فریب اینها را می خورند و تصور میکنند که اینها شرعی است. نمونه های دیگر را نمیشود گفت.
این در ورزششان، غیر از ورزش اینها تاکید دارند بر کنترل ذهن و کنترل خیال و نفی خواطر ، یعنی آدم بتواند ذهنش را کنترل کند تا هر فکری به ذهنش نیاید. برایشان خیلی مهم است و تقریباً قرن دوم قبل از میلاد، یک کسی یک کتاب نوشته است در این باره به عنوان یوگا که چطور انسان نفی خواطر کند، کتاب یوگای نفی خواطر که حالا اصل کتاب برای پاتانچل است که شرح حال و تاریخی از او در دسترس نیست، ایشان در آن کتاب برای نفی خواطر میگوید برای نفی خواطر هیچ چیز بهتر از تمرین نیست، آدم مواظب باشد که فلان فکر به ذهنش نیاید، صحنههای مختلف را نبیند، تا میتواند مدتی در جای خلوت قرار بگیرد، فرض کنید یک کسی جایی بنشیند و دایرهای مثل دایره وسط قالی، دایره ای بکشد و چهل روز وسط این دایره زندگی کند و از اینجا خارج نشود، از اینجور کارها انجام می دهند تا به نفی خواطر برسند. حالا بعد اعتقادات و آداب و رسومشان را میگویم.
ما در دین خودمان نفی خواطر و یا کنترل ذهن را داریم و راه های مختلفی هم دارد، مثلاً قرآن فرموده است:إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ این آیه شریفه درباره نفی خواطر است، وقتی یک شیطانی میخواهد دور قلبشان طواف کند، متذکر می شوند تا نگذارند شیطان وارد دلشان بشود، یا مثلاً چیزهایی که برای نفی خواطر در دین ماست. عبادت همراه با حضور قلب یا همراه با فکر. یا مثلاً فرض کنید تلطیف سر که از چند راه حاصل میشود: لطافت دل باشعر خواندن، یا با احادیثی که ان هذه القلوب تمل فبتغوا لها طرائف الحکم اینطور احادیث، شعر یا احادیثی که درباره ی حکمت باشد، یا مثلاً فکر کردن درباره عبادات غیر از حضور قلب است، و یکی دیگر هم «ذکر خفی» یک وقت کسی به زبان می گوید لا اله الا الله ، یک وقتی کسی در دلش و طوری که به زبان نیاید میگوید لا اله الا الله ، اینجور چیزها را میگویند اموری که باعث میشوند انسان تلطیف سر پیدا کند و تلطیف سر باعث نفی خواطر میشود. و این چیزهایی که در یوگا میگویند که آدم از صحنههای خاصی بپرهیزد، صحنه شهوت آمیز را نگاه نکند، با آدمهای شهوت آمیز نشست و برخاست نکند و گفتگو نکند، در کتابهای اخلاق ما نیز وجود دارد. یعنی این مطالبش درست است، اما اینکه این ریاضت هایی که در یوگا است و با آن ریاضتها به اینها میرسند اینها خلاف شرع است.
مثلاً برهنه شدن دربرابر نامحرم، یا مثلاً فرض کنید اینطور تمرینی که کسی برود درجایی که شهوت است و به فکر شهوت نباشد، اینطور ریاضتها در یوگا خیلی زیاد است و لذا اینها میآیند ریاضتهای اینطوری که ورزش دختر و پسر را باهم می گذارند و بسیار کنترل میکنند که یک وقت نگاه بدبینانه به هم نکنند، این در یوگا است ولی از نظر ما خلاف شرع است و نفس همین کار، چه فکر بد بکنند، یا نکنند، یا فکر بد داشته باشند، یا نداشته باشند، نفس نگاه را میگوییم حرام است. پس بعضی از مواردشان درست است و بعضی از مواردشان نادرست است.
یکی دیگر از چیزها که دریوگا است این است که یوگا میگوید همیشه عقل سالم در بدن سالم است، و اگر کسی میخواهد عقل سالم و روح سالم داشته باشد باید حتماً بدنش سالم باشد و با بدن معیوب نمیشود رسید به آن مراتب بالای عرفان یوگا. این جوابش این است که باید فرق بگذارید بین عقل و عشق. عقل سالم در بدن سالم است اما عرفان سالم یا عرفان متعالی ضرورتاً لازم نیست در بدن سالم باشد، ممکن است که من بگویم کسی که بدنش سالم نیست در ریاضیات و هندسه به درجه بالا نمیرسد چون این عقل است. اما کسی که بدنش سالم نیست در عرفان به درجه بالا میرسد یعنی ایندو در یوگا خلط شده است. شرط عرفان این نیست که در بدن سالم، ولی عقل چرا، و باید فرق گذاشت بین کسی که مادرزاد معیوب است و کسی که معیوب شده است، در کتابهای فقهی خودمان است که در شرح لمعه میگوید کسی که میخواهد امام جماعت بشود، میگوید آنکه فلان عیب را دارد لطف خدا به او کمتر و یا بیشتر است، و اینطور مسائل . پس فرق بگذاریم بین عقل و عرفان و یوگا چون مدعی عرفان است ، عرفان را نمیشود بگویید حتماً باید بدنش سالم باشد، ممکن است کسی بدنش نحیف و لاغر و مردنی باشد و قدرت روحش نیز از همه بیشتر باشد و این شدنی است.