در تابستان داغ یا زمستان سرد، تعداد آنها کم میشود یا دیگر اثری از آنها روی نیمکتها نیست. این جمعشدنهای کوچک که هر روز هم بر تعداد آنها اضافه میشود، نشان از یک نیاز بزرگ در جامعه شهری کنونی ما دارد؛ در واقع نمایانگر مسئله بزرگی است به نام سالمندان، تنهایی و نیازهای آنها.
در قدیم که اغلب خانوادهها تا چندین نسل در کنار یکدیگر و شاید زیر یک سقف زندگی میکردند، معضلی به نام پدر و مادر سالخورده و پدر بزرگها و مادر بزرگها وجود نداشت. اگر مادربزرگی از کارافتاده میشد یا دچار کمی فراموشی، فرزندان و نوهها در یک بافت طبیعی خانوادگی ازاو مراقبت میکردند. هسته خانواده در بافت طبیعی خود، بهسادگی چندین نسل را در زیر یک سقف جا میداد، بچهها نهفقط در کنار پدر و مادر بزرگ میشدند بلکه پدربزرگها و مادربزرگها در نگهداری آنها سهم بزرگی داشتند. تجربیات و محبت آنها چتر اضافیای بود که همه خانواده در پناه آن بودند. در عوض، همه اعضای خانواده هنگام ناتوانی سالمندان خانواده، آنها را کمک کرده و از آنها مراقبت میکردند.
اما بهدلیل ازبینرفتن سنت و پدیدارشدن زندگی مدرن، مهاجرتها و بزرگشدن جوامع شهری و کوچکشدن فضاها و عوامل اقتصادی، هر واحد فامیلی به پدر و مادر و فرزندان محدود شده است. فرزندان به محض بزرگشدن و تشکیل خانواده، از والدین جدا شده، صاحب زندگی کاملا مستقل خود میشوند که یکی از نتایج آن، تنها ماندن پدرها و مادرها هنگام پیری و ناتوانی است.
ما اکنون بسیار سالمندانی سراغ داریم که در دوران کهولت و ناتوانی، تنها زندگی میکنند و حتی در تنهایی امور روزمره زندگی را اداره میکنند ولی مسئله تنهایی روحی و نیاز به همنشینی با دیگران (که از نیازهای بنیادی بشری است) آنها را رنج میدهد. همصحبتی و معاشرت روزانه، یکی از مسائل اصلی دوران تنهایی و ضعف سالمندان ماست. فرزندان بهدلیل ساختار پیچیده اجتماعی و اقتصادی فعلی جوامع شهری حداکثر میتوانند با مکالمه تلفنی کوتاه، وظیفه سراغگرفتن از پدر یا مادر سالمند و تنهای خود را انجام دهند. بسیار اتفاق میافتد که فرزندان نمیتوانند حتی دیدار هفتگی از مادر یا پدر تنها و سالمند خود داشته باشند.
در جوامع غربی که این تقسیم خانوادههای بزرگ به خانوادههای کوچکتر طی 2قرن اتفاق افتاده، همزمان راهحل و علاجی برای این پدیده اجتماعی جوامع صنعتی و جدید بهآرامی شکل گرفته و پدیدهای به نام فضاها و خانههای سالمندان یا دوران بازنشستگی پیدا شده است. سالمندان از سالهای60 و 70سالگی میتوانند به این مکانها جابهجا شده، در کنار همسالان خود، به دور از تنهایی در یک آپارتمان یا یک اتاق، دوران کهولت، ضعف و تنهاماندگی را بگذرانند. مفهوم خانه سالمندان و بازنشستگی در غرب، با آنچه در ایران به این نام اتفاق افتاده بسیار فرق میکند. در ایران آنچه به خانه سالمندان معروف است، در واقع مکانی است برای سالخوردگان و معلولینی که از لحاظ ذهنی یا بدنی و یا هردو، کاملا ازکارافتادهاند؛ میتوان گفت با معنای مرکز نگهداری معلولان بیشتر نزدیک است تا خانهای برای استراحت سالمندان. کمتر سالمند سالمی را میبینیم که به میل خود فقط برای رهایی از تنهایی و خستگی این دوران به خانه سالمندان آمده باشد. بیشتر ازکارافتادگان ذهنی و بدنی توسط نزدیکان به این مکانها آورده میشوند.
مفهوم فضاها و خانههایی برای بازنشستگان و سالمندان در غرب بسیار وسیعتر از این حرفها و دارای طبقهبندیها و ردههای مختلفی است. در وهله نخست اینکه خانههای سالمندان به این منظور و برای این طیف از انسانها طراحی و ساخته میشود. از آپارتمانهای سوئیتمانند تا یک اتاقخوابه تا خانههای استودیومانند یک یا 2 اتاقخوابه که در فضاهای سبز و وسیع (با در نظر گرفتن احتیاجات سالمندی) طراحی و ساخته میشوند، همه آنها دارای بخش سرویسهای غذایی و طبی خود هستند و در همه آنها بخشهای عمومی برای جمعشدن، همصحبتی و بخشهای ورزشی و تفریحی مخصوص این سن پیشبینی میشود. خانههای سالمندان با در نظر گرفتن توان و طبقات اقتصادی متفاوت، توسط بخش خصوصی ساخته میشوند؛ برای کسانی با درآمد محدود بازنشستگی یا کسانی که درآمد بیشتری دارند. البته خانههای سالمندان با کمک بخش دولتی نیز بسیارند که برای کسانی هستند که درآمدی ندارند و البته امکانات آنها نیز محدود است.
علاوه براین بخش بزرگی از امکانات و سرویسها وجود دارد که برای سکنی و زندگی دائم سالمندان نیستند بلکه با داشتن امکانات محدود تفریحی یا فقط فضاهایی به منظور جمعشدن روزانه، برای سالمندانی هستندکه تنها زندگی میکنند و نیاز به همصحبتی، معاشرت و فرار از تنهایی خود دارند و با مراجعه به این فضاها مشکل تنهایی خود را برطرف میکنند. بسیاری از این فضاها را خیریهها در اختیار سالمندان میگذارند یا مکانهایی که با کمک شهرداریهای هر منطقه ساخته میشود که امکانات ورزشی و تفریحی محدود و مخصوص برای سالمندان را دارند. بسیارند کسانی که داوطلبانه و رایگان در این مکانها برای کمک به سالمندان حضور بههم میرسانند.
در سالهای اخیر در مملکت ما بهدلیل رشد جمعیت مسن، توجهی به نگهداری از سالمندان پیدا شده است. البته میتوان گفت تمامی این بخش توسط بخش خصوصی راهاندازی شده است. خانههای سالمندان در مقیاس محدود (یک دستگاه آپارتمان یک یا چند طبقه که برای این کار ساخته نشدهاند) مثل قارچ، اینجا و آنجا بهوجود آمدهاند که کلا یا اغلب عملا برای ازکارافتادگان ذهنی و بدنی هستند. این نهادهای خصوصی بر مبنای حداقل امکانات راهاندازی میشوند و اغلب تفاوت آنها نه در برداشت کلی و نوع سرویسدهی بلکه بر مبنای نوع دکوراسیون و لباس پرستاران است که قیمتهای نجومی طلب میکنند. برای یک تخت و 3 وعده غذا و کمی پرستاری گاهی تا چندین میلیون تومان ماهانه از سالمندان درخواست میکنند و اغلب تا میتوانند تخت بیشتری در اتاقها و فضاها جا میدهند، تا حداکثر منفعت را از فضای موجود در یک آپارتمان چنداتاقه بهدست آورند. ولی تقریبا هیچکدام برای سالمندان سالمی که درد آنها صرفا خستگی و تنهایی است، فضای مناسبی نیست. به هرحال وجود این نهادها حداقل بخشی از نیاز رو به ازدیاد سالمندان ازکارافتاده را برآورده میکند. شاید بتوان گفت آسایشگاه کهریزک تنها نهاد موفق نگهداری از سالمندان در تهران است که توسط نیکوکاران راهاندازی شده و با کمک خیرخواهانه مردم گسترش پیدا کرده و اداره میشود.
میشود پیشنهاد داد در فضاهایی که شهرداریها بهعنوان سرای محله ایجاد کردهاند و در آن کلاسهای متعدد از کلاس زبان و آشپزی گرفته تا کلاسهای گرافیک برگزار میکنند عنایتی به سالمندان سالمی که تنها زندگی میکنند و تنها مکانی که از آن استفاده میکنند، نیمکتهای پارکها و کنار خیابانهاست، داشته باشند. حتی فضایی بهعنوان اتاق تلویزیون برای سالمندان پیشبینی شود که آنها به این بهانه در فضایی سربسته، محفوظ و تمیز جمعشده و حداقل معاشرتی داشته باشند تا روزهای سخت تنهایی خود را کمی قابلتحملتر کنند.
ما با جامعهای روبهرو هستیم که بهدلیل رعایت بهداشت و امکانات پزشکی این عصر، دارای بخش بزرگی از سالمندان سالم و ازکارافتاده میشود و همانطور که ذکر شد (بهدلیل تغییر ساختار خانواده) این سالمندان مجبور به زندگی جداگانه و تنها هستند. این واقعیتی است که شعارهای معمول برگشت به خانوادههای سنتی، عملا دردی را نمیتواند دوا کند. وظیفه بخشهایی از دولت است که این معضل را در وهله اول بهعنوان یک مشکل بشناسند و سپس برای حل آنها به برنامهریزی و سرمایهگذاری بپردازند.
ایجاد فضاهایی برای جمعشدن روزانه این قشر و امکانات کوچک تفریحی مثل نشاندادن فیلم یا بازیهای دستهجمعی و یا تورهای روزانه شهری برای آنها میتواند به آنان کمک کند و در وهله دوم به برنامهریزی جدی برای مسائل اقامتی و نگهداری سالمندان سالم تنها دست زنند.این وظیفهای است انسانی و دینی که فعلا تنها از عهده بخش خصوصی بر نمیآید.