در که باز شد، صدای هقهق توی اتاق پیچید. در اتاق دیگری مردی بلندبلند گریه میکرد.
«جهان بدون خشونت و افراطیگری» عنوان قطعنامهای است که مجمع عمومی سازمان ملل متحد 27 آذر 92 به پیشنهاد جمهوری اسلامی ایران تصویب کرد. این پیشنهاد را حسن روحانی در سخنرانی مهرماهش در مجمع عمومی سازمان ملل طرح کرده بود. مرد اتاق کناری پس از آن بلندبلند گریه میکرد که تلفنش زنگ زده بود.
خبر این بود: دوست مستندسازت را تکفیریها کشتند. تکفیریها و افراطیهای امروز در حالی مخالفانشان را غیرمسلمان و غیرانسان میدانند و خود را پیرو پیامبر رحمت میپندارند که آن فرستاده خدا فرموده است: از ما نیست کسی که به سوی تعصب فراخواند و از ما نیست کسی که بر پایه تعصب نبرد کند. دوست مستندساز مردی که مثل ابر بهار گریه میکرد، آخرین بار 5روز پیش از مناطق درگیر در سوریه تماس گرفته و گفته بود: این هفته برمیگردم.
دو. صبح روز میلاد پیامبر رحمت، صبح روز عید، صبح روز تعطیل، یک کارگاه خیاطی در خیابان ابوریحان تهران در آتش فرو رفت. 2 زن که به امید نجات تا لبه پنجره آمده بودند، 2 زن که صبح روز عید، صبح روز تعطیل، رفته بودند تا نان حلال دربیاورند، از پنجره رها شدند و هرگز به خانه برنگشتند.
اینکه کارگاه چرا آتش گرفته، اینکه چرا باید تعطیلیها را هم کار بکنند، اینکه کارگاه کپسول آتشنشانی و حداقل پیشبینیهای ایمنی را داشته یا نداشته، اینکه بیمه بودهاند یا نه، اینکه از ترس از پنجره بیرون آمدهاند یا نردبان را که دیدهاند پا روی لبه سست نمای ساختمان گذاشتهاند، اینکه نردبان اول به پنجره رسیده یا نرسیده، اینکه تشک بادی نجات وجود داشته یا نداشته و... اینها همه پاسخ داشته باشد یا نداشته باشد، یا کسی را به پاسخ وادار کند یا نکند، دست کمش این است که همه میدانیم که این اتفاقها در یک سو بیشتر میافتد و در سوی دیگر خیلی کمتر؛ همچنین دستکم بر اثر بیتوجهی و غفلت.
شاید برای زنهای کارگر پیش از برخورد با زمین، فرشتهای بال خود را پهن کرده باشد تا زمین سخت، بیش از این آزارشان ندهد. این گمان را خود پیامبر رحمت در ما تقویت کرده، چون فرموده است: کسی که برای اداره خانوادهاش تلاش میکند مانند کسی است که در راه خدا جهاد میکند. با چنین توصیفی از چنان انسان کاملی، سزای کسی که در جهاد در راه خدا کشته میشود، چیست؟
سه. شب میلاد پیامبر رحمت، وقتی خانوادهها به هم تبریک عید میگفتند و شیرینی به خانه هم میبردند، مادری که چند ساعت از آخرین بوسهاش بر گونه فرزند دوسالهاش گذشته بود، بر خاک سرد او قرآن میخواند. آن شب نخستین شب آرمیدن نگار دوساله در خاک بود. نگار پیش از رفتن، درحالیکه پزشکان مرگمغزی او را اعلام کرده بودند، کلیهها، کبد و قلب خود را برای ادامه و آرامش حیات چند انسان دیگر هدیه کرده بود. نگار بر اثر ضرب و شتم دچار مرگ مغزی شده بود؛ ضرب و شتم پدرش.
ظلم، ظلم است و کسی چه میداند یک سیلی که به گوش کودکی نواخته میشود، یا غفلت از فراهم کردن ایمنی برای کسانی که در قبالشان مسئولیم، ظلم و خشونت کوچکتری باشد نسبت به کشتارهای وحشیانه نژادی یا جنایتهای مهیب. کسی چطور میتواند به قطع در اینباره بر خود آسان بگیرد وقتی فرستاده خدا و پیامبر رحمت در حدیثی قدسی نقل میکند که خداوند جهان فرمود: خشم من سخت است بر آن کسی که ظلم میکند بر کسی که غیراز من مددکاری ندارد.
* سیاره رنج عنوان فصلی از کتاب فتح خون به قلم شهید سید مرتضی آوینی است که ماجرای عاشورا را شرح میکند.