حالا سالها از آن روزها میگذرد و این پیشبینی به حقیقت پیوسته است. تشکر همه تجربههای بازیگری خود را به سینما و تلویزیون آورد و موفق شد به همراه فیزیک و صدای مناسبش نقشهایی دوستداشتنی خلق کند. این روزها او دوباره به تئاتر برگشته و در نقش اندی نمایش «دختر یانکی» به کارگردانی بهرام تشکر و نمایشنامه نیل سایمن در سالن خلیجفارس فرهنگسرای نیاوران حضور دارد. از تشکر فیلم سینمایی «رستاخیز» به کارگردانی احمدرضا درویش در بخش مسابقه سینمای ایران سی و دومین جشنواره فیلم فجر به نمایش درمیآید ضمن اینکه او همزمان بازی در مجموعه تلویزیونی «هفتسنگ» به کارگردانی علیرضا بذرافشان را هم پشت سر میگذارد تا برای پخش در سال آینده آماده شود.
- نمایش دختر یانکی چگونه پیش میرود؟
قبل از اینکه کار شروع بشود، نشستم در سالن خالی و دکور آن را تماشا کردم. احساس خوبی داشتم. بعد از تمرینها و شروع کار هم فهمیدم نمایش دارد بهخودش راه میدهد. از معدود کارهایی است که من واقعا دوستش دارم و حین بازی کردن در آن حالم خوب است. بعد از 11سال دوری از صحنه تئاتر، وقتی بازی در این نمایش به من پیشنهاد شد بلافاصله قبول کردم.
- بازخوردی که توقع داشتید از مخــاطبان گرفتهاید؟
کمی بیش از آنچه انتظار داشتم از حضور من در این نمایش و خود نمایش استقبال شد. خدا را شکر. خودِ تئاتر گرفته است. همهچیز خوب است؛ پشت صحنه، جلوی صحنه و استقبال مخاطبان. همهچیز به بهترین شکل دارد پیش میرود.
- حتما شنیدهاید که از قدیم گفتهاند با دوست و آشنا معامله نکن؟
(بلند میخندد)
- این رابطه خانوادگی بین برادران چگونه در کار اتفاق افتاده است؟
بهرام فامیل من نیست، برادر من است. از فامیل خیلیخیلی نزدیکتر است. هر وقت هم که کار داشته باشد، حتی اگر در آن کار نباشم، مشاورش خواهم بود. به هر حال او دارد کارگردانی میکند. حتی قبل از اینکه یکسری توضیح یا راهنمایی بخواهد بدهد، فکرش را میخوانم و متقابلا او هم فکر مرا میخواند. این خیلی مهم است و ما را رو به جلو میبرد. خدا را شکر رابطهمان هم خیلی خوب است.
- فکر میکنید اسم بهنام تشکر چقدر میتواند مخاطب را به سالنهای نمایش بکشاند؟
نمیدانم واقعا. بهنظرم اگر کار، کارِ خوبی باشد، تئاتر خودش راهش را پیدا خواهد کرد. الان اینگونه شده است که یک مقدار اسمها هم مهم شدهاند. قبلا اینگونه نبود. درهرحال، من بازمیگردم به اصول اولیه خودم؛ به اینکه تئاتر وقتی تئاتر خوبی باشد، مردم قطعا از آن استقبال خواهند کرد. لطف مردم هم مثل همیشه شامل حال من شده است.
- قبول دارید که حضورتان در تلویزیون، بهویژه بعد از ساختمان پزشکان، شما را به چهره شاخص بازیگری تبدیل کرد؟
بهنظرم تأثیر آن زیاد بوده است. من قبل از اینکه ساختمان پزشکان، دزد و پلیس، ساخت ایران و دودکش را بازی کنم، با 14کارگردان کار کردهام که همهشان حرفهای بودهاند. من عاشقانه کارم را دوست دارم و سر کارم عاشقانه حاضر میشوم. وقتی تئاتر کار میکنم، خیلی آرام میشوم و کلا آرامش خاصی دارم. شاید این حضور در تلویزیون که میگویید به بیشتر دیدهشدن کمک کرده است.
- شما هم مثل خیلی از بازیگران میگویید اول تئاتری بودهاید و بعد وارد حوزههای دیگر نمایشی شدهاید؟
(میخندد) نمیتوانم بگویم که تئاتر بوده یا مدیوم دیگری، ولی تئاتر را بیشتر دوست دارم و بهنظرم لذتش از همه بالاتر است. لذتی که در تئاتر هست در انتقام نیست! (میخندد)
- بازی در کارهای جدی را نوعی خطر کردن میدانید یا صرفا یک قابلیت برای خودتان؟
تمام تئاترهایی که قبلا کار کردهام، جدی بوده! غیر از لحظات کمیک اندکی که بوده، کاملا جدی بازی کردهام. نقشها یا قاتل بوده یا افسرده یا خشمگین و... . اتفاقا در همین نمایش دختر یانکی قرار بود من ابتدا نقش نُورمَن را بازی کنم. بعدا بهرام گفت تو اندی را بازی کنی بهتر است. شاید خودش میخواست نقش نورمن را بهدست آورد. (میخندد)
- درباره بازی یکتا ناصر، با توجه به اینکه نخستین بار است بازی روی صحنه تئاتر را تجربه میکند، چه نظری دارید؟ کار کردن با او چگونه بود؟
همین الان که با ماشین داشتیم میآمدیم، سر پیچ نیاوران، بهرام گفت بازی یکتا ناصر خوب است بهنظرت؟ و من گفتم: بله بهنظرم بازیگر خوبی است و از پس نقش برآمده. بهنظر من او ریسک بزرگی کرده است که البته موفق هم از آب درآمده. من بهعنوان همبازی او از این امر خیلیخیلی خوشحالم. من به تلاش او احترام میگذارم. خانم ناصر بازیگری است که عشق بازیگری دارد و این خیلی مهم است.
- قبل از اینکه بازیگر بشوید، در انزلی فوتبال بازی میکردید؟
بله. هافبک راست بازی میکردم در ملوان. البته بیشتر در دوران تابستان بازی میکردیم. خیلی سخت بود اما در عین سختی، بسیار خوب بود. اتفاقا آن یکی برادرم هم دروازهبان بود. بعد از آن دیگر پیاش را نگرفتیم. الان پسر همان برادرم هم دروازهبان است.
- چه شد که ادامه ندادید؟
راستش در درسهایم اخلال ایجاد میکرد و یک مقدار هم مسائل خانوادگی.
- در جشنواره امسال فقط با فیلم رستاخیز حضور دارید؟
بله فقط همان است.
- امسال جشنواره را دنبال میکنید؟
اگر فرصت کنم، صد درصد. فکر میکنم امسال جشنواره متفاوتی داشته باشیم.
- سختتـرین و شیرینتـرین روزهای بازیگریتان چه روزهایی بوده است؟
یکی از شیرینترین روزهای زندگیام، انتخاب شدن بهعنوان بازیگر برتر طنز در شبکههای جامجم بود که ایرانیان خارج از کشور رأی داده بودند. سال 89بود.
- و سختترین؟
سختترین... بازی در فیلم رستاخیز بود.
- واقعا؛ چرا؟
اتفاقهای ناگواری برایم افتاد. آسیبدیدگی کمرم و بیتوجهی پس از آن.
- چطور؟
از اسب افتادم و بعد اسب افتاد روی من. خود آقای درویش و عوامل فیلم مرا در آمبولانس گذاشتند تا به بیمارستان ببرند. بعد از لحظاتی، عجیب بود که آمبولانس به جای اینکه مرا ببرد بیمارستان، به هتل برد.
- دلیلش چه بود؟
چرایاش را باید از گروه تولید این فیلم پرسید. من 10روز در اتاقم بودم و یکی از اعضای گروه تولید هم به من سر نزد. چرا؟ چون من هنوز ساختمان پزشکان بازی نکرده بودم چون هنوز دزد و پلیس بازی نکرده بودم. متوجه منظورم میشوید؟ 10روز کسی به من سر نزد و من هر شب با فرهاد قائمیان بودم. پس از 10تا 12روز دوباره مرا آفیش کردند و من با آن حالم شمشیر میزدم و داشتم از حرص به این سینما میخندیدم؛ سینمایی که این اواخر هم باز دوباره دچار این دردسرها شد. ما سر رستاخیز یک کشته هم دادیم. از بالای برج، ساعت 2 نیمهشب، فردی افتاد پایین و پس از 2روز در کما بودن تمام کرد؛ به همین راحتی و البته با کلی ناراحتی! واقعا این چه نگاهی است که به تولید در سینمای ایران وجود دارد؟ انگار اصلا هیچچیز مهم نیست. من بابت آن قضایا بعد از 3- 2 سال توانستم خودم را ببخشم. با آقای درویش صحبت کردم و آقای درویش هم از ماجراها خبر نداشت. گروه تولید هیچ خبری به ایشان نداده بود. فقط میتوانم بگویم که متأسفم برای یکسری از اتفاقهایی که برای این سینما میافتد و این یادگاری در کمر من خواهد ماند، تا آخر عمرم.
- تصمیمی بوده است که برخلاف میلتان گرفته و بعد پشیمان شده باشید؟
تصمیم که نه اما پشیمان شدن در واقع همین وقایعی بود که گفتم. از پشت پرده رستاخیز پشیمانم. البته جلوی صحنه و حساب آقای درویش جداست. بعد از آن ماجراها، دیگر میدانم چگونه با پشت صحنه سینما برخورد کنم. خود سینما متأسفانه چگونگی برخورد را به من نشان داده است.