همشهری آنلاین- هلن صدیق بنای: پنج شنبه ۱۰ بهمن ماه سال جاری تهران شاهد برگزاری اولین المپیاد ورزشی بیماران بهبود یافته سرطانی، موسسه خیریه سمر بود.

المپیاد ورزشی

اولین المپیاد ورزشی ویژه بهبود یافتگان بیماری سرطان با همکاری کمیته ملی المپیک، فدراسیون ورزش‌های همگانی، آکادمی ملی المپیک و همت موسسه خیریه سمر برگزار شد.

گزارش ویژه همشهری آنلاین از اولین المپیاد ورزشی بیماران سرطانی را بخوانید:

100 نفر از مردان و زنان بهبود یافته سرطان، بالای 14 سال در اولین المپیاد ورزشی بیماران سرطانی شرکت کرده و در رشته‌های مختلف با هم رقابت کردند.

این رقابت‌ها در دو گروه بانوان و آقایان و به دو صورت انفرادی و تیمی برگزار شد و در پایان از سوی فدراسیون ورزش‌های همگانی به نفرات اول تا سوم حکم قهرمانی، مدال و جام اهدا شد.

این ورزشکاران بهبود یافته سرطانی در رشته‌های ورزشی چون؛ بسکتبال، دارت، یوگا، دو و میدانی، برای تونیک، تعادل، لیوان چینی و فوتبال دستی روپایی رقابت کردند.  واقعا هم با دل و جان رقابت کردند. آن‌ها تشویق کننده زیادی نداشتند، بلکه خودشان، خود و دوستانشان را تشویق می‌کردند. اینان قهرمانان عرصه زندگی خود هستند. با بازگشتی دوباره به زندگی یعنی شکست بیماریی چون سرطان در مبارزه بسیار سخت و سنگین حکمی به جز قهرمانی نخواهد داشت.

بانی و مجری این المپیاد موسسه خیریه سمر بود. سالن پر بود از بیماران بهبود یافته‌ای با تن پوش‌هایی به رنگ‌ زرد که بر روی آنها نام این موسسه چاپ شده بود. آنها میان تشویق‌های دوستان خود در حال رقابت بودند. مردان و زنان هر یک تلاش می‌کردند در نوع خود بهترین باشد. شنیدم؛ یکی از شرکت کنندگان با هیجان می‌گفت؛ من باید برنده شوم و من... شرکت کننده دیگری به میان صحبت‌های او دوید گفت؛ من و تو نماینده سمر هستیم، اگر ما برنده شویم، یعنی سمر سر بلند و برنده شده است. یعنی سپاس و قدردانی از موسسه و افرادی که در روزهای سخت ما را حمایت، دلگرم، امیدوار و پشتیبانی کرده‌اند...

در میان هیاهوی سالن ورزشی آکادمی ملی المپیک، رنگ زرد طلایی، برنز و نقره‌ایی مدال‌ها، جام‌ها و حکم‌های قهرمانی این عزیران چشم‌ها را خیره می‌کرد و در گوشه‌ای دیگر عزیران حمایت‌گر، مجریان برنامه، دست‌اندرکاران این المپیاد؛ سرکار خانم شهزاد ایرم موسس و بانی موسسه سمر و برگزار کننده این المپیاد، آقای عباس مغاری دبیر المپیاد، آقای علی پاکزادیان مدیر عامل شرکت مبنا مدیران میعاد، پشتیبان مالی این المپیاد و... نشسته بودند.

سر و صدا و احساسات پر شور شرکت‌کنندگان این المپیاد، سایر ورزشکاران آکادمی ملی المپیک را برای ورود و تماشای این رقابت‌ها کنجکاو می‌کرد و گروه گروه برای تماشا وارد سالن شده و خارج می‌شدند.

در این میان کارکنان و داوطلبان موسسه و آکادمی ملی المپیک در تکاپو و رفت و امد‌های بسیار تلاش می‌کردند، برنامه این عزیزان به بهترین وجه اجرا شود.

المپیاد ورزشی

آنان شاد هستند چرا که مورد توجه قرار گرفته‌اند

المپیاد ورزشی

تو ای انسان نیکوکار می‌توانی شادی چهره‌های آنان را نظاره کنی.

برای کسب اطلاعات بیشتر در باره این المپیاد ورزشی به سراغ شرکت کنندگان، بانیان و برگزار کننده‌کنندگان آن رفتیم...

با خود فکر کردم آیا باید حتما بیمار سرطانی باشی تا دنیای پراز ترس، اضطراب، ناامیدی و خشم آنان را درک و لمس کنی؟ دنیای پر از انتظار و قدرت تحمل بی پایان آنها به من این جرات را می‌دهد تا خود را برای طرح گفتگوی دوستانه‌ با آنان نزدیک کنم.

گفتگو با عزیزان سرطانی و بهبود یافته

  • بچه‌ها دوست دارید در باره این المپیاد ورزشی صحبت کنید؟

نفر اول می‌خوای اسممون رو بنویسی؟

  • - اگه دوست ندارید، نمی‌نویسم.

نه دوست نداریم. ما ترحم نمی‌خواهیم. ما حمایت و رفتار‌های معمول رو می‌خواهیم.

- نفر بعدی به میان حرف او می‌پرد و می‌گوید، هر چی بگیم می‌نویسی.

  • من می‌نویسم ولی این به عهده سردبیر است که اجازه چاپ بده یا نه؟ حالا چی می‌خواهی بگی؟

- بنویس یک ساله که مبتلا شدم. نمی‌دونم چرا؟  دو تا بچه دارم در کرج مستاجر هستم. جور کردن هزینه‌های عادی زندگی هم برامون سنگینه چه برسه به درمان این بیماری سخت و پر هزینه. خدا می‌دونه چه کشیدم...همسرم تند خو و عصبی است و بیشتر اوقات با من بد رفتاری می‌کند، من که نخواستم سرطان بگیرم. جلوی بچه‌ها سرم داد می‌زنه و میگه برو سرطانی... کنترل زندگی از دستم در اومده بود. نمی‌دونستم چکار باید بکنم... تا اینکه یکی از دوستان موسسه خیریه سمر رو به من معرفی کرد. تازه شروع کردم ولی خیلی خوبه و...دلم می‌خواد بتونم روی پای خودم بایستم. نمی‌خوام محتاج دوستان و فامیل باشم. می‌خوام خانوادم رو حفظ کنم. ولی چه‌جوری؟ هیچ حمایتی ندارم...

یکی در این میان او را دلداری می‌دهد؛ غصه نخور ما اگه تونستیم سرطان رو شکست بدیم از عهده بقیه مسائل هم برمیایم...خدا با ماست.

بعد خودش اینگونه ادامه می‌دهد: اگه جای من باشی چی میگی! همسرم تا فهمید بیمار هستم، منو طلاق داد و با یک دختر مدرسه‌ای به خونه مادر پیر و بیمارم فرستاد. مادری که هزینه‌های زندگی، بیماری و نگهداریش رو خواهر و برادرهام می‌دن. من و دخترم هم شدیم باری بر دوش اونها...دخترم درس می‌خواند و هزینه مدرسه و... هزینه دوبار جراحی، شیمی درمانی و دارو‌ها؛ منم که هیچ پس‌اندازی نداشتم...فکرش رو بکن... من از همه نظر؛ عاطفی، روحی، مالی خوار   شدم. الان داغونم، داغون...

یکی دیگر از هم قطاران او را دلداری داد بسیار زیبا بود با اینکه همه آنها دردمند و درمانده به نظر می‌رسیدند، اما همدیگر را حمایت کلامی و دلداری می‌دادند!

او گفت؛ درست میشه. غم نخور. من شش ماه که توی کلاس‌‌های درمانی سمر شرکت می‌کنم. خیلی راضیم. من حتی خوشحالم که سرطان گرفتم. نگران نباش، خدا ماها رو خیلی دوست داره و این لطف خداست تا ما درس خودمون رو توی این دنیا بگیریم. من الان نگاهم به زندگی با این کلاس‌ها خیلی فرق کرده. منم مثل شما اول همش از زمین و زمان شاکی بودم ولی الان اوضاع برام فرق کرده. من دارم، برای خواسته‌ها و اهدافم برنامه‌ریزی می‌کنم و... من قبلا نمی‌دونستم کسی به نام من... هم تو دنیا وجود داره... اصلا خودمو نمی‌دیدم. اما الان خیلی تغییر کردم. الان همه چیز رو اول از خدا و بعد از خودم انتظار دارم. اعتماد به نفسم 100 شده. شما هم اگه خودتون بخواین به اینجا می‌رسین...پزشکان، متخصصان و مددکاران به ما خیلی کمک می‌کنند خدا خیرشون بده. خدا خانوم آیرم رو حفظ کنه...الان هرچی داریم از اون دارم  و همه تایید می‌کنند...

المپیاد ورزشی

انان بهبود یافتگان هستند

نفر بعدی در ادامه صحبت‌ها آهسته گفت؛ منم یه چیز بگم.

  • بگو جانم

- بچه‌هایی که تازه وارد گروه درمانی موسسه شدند. چیز‌هایی رو یاد می‌گیرند که تا حالا جایی یاد نگرفتن. ببنیید بچه‌ها خدا می‌خواد یه چیزی به منو تو بگه و ما اینقدر سرمون با خانه، خانواده، کار، فامیل، بچه و... شلوغه که نمی‌شنویم...خب چکار می‌کنه؟ چون دوستمون داره محکم تکانمان میده تا بیدار بشیم. ما بنده‌های خاص خدا هستیم که به ما توجه داره. اون می‌خواد ما درسمون رو از این سرطان بگیریم. وگرنه خوب ما رو می کشت، دیگه... برای چه گذاشته به قول خودمون اینقدر زجر بکشیم... البته اینا زجر نیست، شکایت نکنیم و نگران هم نباشیم. وقتی ما بیدار شدیم و درسمون رو از این سرطان گرفتیم همه چیز تموم میشه میره پی کارش. ما باید خودمون کمک حال خودمون باشیم. الحمدالله ، موسسه‌های خیریه مثل سمر، سپاس و ... هم که دارن خالصانه به ما کمک می‌کنند...

دنیای بیماران بی‌بضاعت سرطانی دنیایی سرشار از نیاز‌های عاطفی، روحی، مالی و... است. زنان و مردان مبتلا به این بیماری درد‌ دل‌ها در سینه دارند که شنیدنشان دردناک و نوشتن‌شان سنگین و رنج‌اور است. دنیایی پر از کمبود‌ها چه مالی، چه دارویی، چه امکانات، چه از کادر پزشکان مجرب و.. آنان بیشتر از رفتار کادر درمان، پزشکان و آنکولوژی‌ها (سرطان شناسان) گله مند بودند. اینکه چرا که آنان زمان برای توضیح و ارائه اطلاعات کافی و به زبان ساده در اختیار آن‌ها نمی‌گذارند.

 بعضی از دوستان رفتار بیشتر آنان را توهین آمیز، خصمانه و بدون هیچ رحم و شفقتی توصیف می‌کنند. آنها می‌گویند؛ این حق ماست که در مورد بیماری خود اطلاعات داشته باشیم و توضیحات کافی از پزشک خود دریافت کنیم. نه اینکه وقتی با درماندگی و ناامیدی سوال می‌کنیم، این را بشنویم که خانم یا آقا، سوال نکنید! من وقت جواب دادن ندارم! کلی بیمار سرم ریخته و...

افرادی هم بودند که در این میان از کادر درمان خود و بعضی از دکترها تعریف کرده و  دعایی هم نثارش می‌کردند. بسیاری از مصرف کنندگان دارو از قیمت‌های بسیار آنها شکایت داشتند و آرزو داشتند که کاش دولت یا ارگانی در این زمینه کاری برای آن‌ها می‌کرد. 

وقتی حدود قیمت دارو‌ها رو پرسیدم؟

- گفتند؛ بین 2 تا 4 میلیون برای 50 روز

آه از نهادم برآمد، به راستی چه باید کرد؟ موسسه‌های خیریه به افرادی که تحت حمایت آنها است بخش اندکی از هزینه‌ها را پرداخت می‌کنند.

  • بقیه هزینه‌ها را چه می‌کنید؟

افراد خیر‌خواه و خانوادها‌مون جور ما را می‌کشند. ولی دوستانی هم داریم که به دلیل عدم حمایت مالی بی‌خیال درمان شده‌اند...

از این جمع دور می‌شوم. یکی دوان دوان به دنبالم می‌اید:

- ببین، راستی راستی حرف‌های ما رو منتشر می‌کنی.

  • انشاالله...

اگه منتشر کنی شاید به ما کمک کنند، نه؟

  • انشاالله...

به سراغ بانیان و دست‌اندرکاران المپیاد ورزشی می‌روم. اولین فرد سرکار خانم شهزاد آیرم موسس، خیریه سمر و بانی این المپیاد که با روی خوش پذیرایم می‌شود.

المپیاد ورزشی

بانیان و دست‌اندرکاران اولین المپیاد ورزشی

  • ایده و اهداف این المپیاد صحبت می‌کنید؟

من به دلیل گذراندن این دوره بیماری (سرطان) به گونه‌ای خود را هم‌راز و همراه این افراد می‌دانم. (او خود سرطان روده را پشت سر گذاشته است و به دلیل کمبود‌هایی که خود در آن زمان تجربه کرده است، موسسه سمر را دایر می‌کند تا حمایت همه جانبه از آن‌ها به انجام برساند.) من خود را مادر این افراد می‌دانم و می‌خواهم آن عشق و محبتی را که آنها در این دوران نیازمند هستند و به گونه‌ای از آنها دریغ شده‌  نثارشان کنم.

المپیاد ورزشی

او همچنان از عشق و محبت می‌گوید...

  • برای کمک به درمان آن‌ها روی چه مواردی باید تمرکز کرد؟

درمان سرطان باید همراه با درمان جسمی، روحی، روانی و تغذیه‌ای باشد. این تجربه شخصی من است. به همین خاطر اساس موسسه سمر را بر این موارد راه اندازی کردم. من در این کار کیفیت را در نظر گرفتم نه کمیت را...برای همین از بهترین پزشکان، متخصصان، و کارشناسان برای فرزندان سمر استفاده می‌کنم. بله آنها فرزندان من هستند. ما با درمان یک دوره 6 ماهه آنها را مجدد به زندگی امیدوار و با آموز‌ش‌هایی که می‌بینند روی پای خود می‌ایستند و مستقل می‌شوند. البته به خواست خدا و خواست درونی شخص بیمار... نتیجه کار ما هم با این آمار باید گفت موفقیت آمیز است. ما با پذیرش و حمایت دوازده هزار بیمار سرطانی، تنها 40 تن از آنان فوت کرده‌اند. و این آمار مورد توجه‌ای است. ما تلاش می‌کنیم تا حد امکان دغدغه‌های ذهنی و مالی این افراد را کاهش دهیم و از لحاظ روحی و تغذیه‌ای آنها را قوی و توانمند سازیم. چون معتقد هستم، همانطور که باید از نظر روحی بیمار را توانمند ساخت، باید از نظر جسمی هم انها را با تغذیه‌های سالم و ارگانیک، سبزیجات و... قوی و مقاوم کرد تا این بیماری سخت را پشت سر بگذارند. ما نه تنها بر روی شخص بیمار کار می‌کنیم، بلکه برای افراد خانواده آنها هم برنامه‌هایی داریم. چرا که معتقد هستیم. وقتی بیماری از این قبیل (سرطان) دریک خانواده قرارمی‌گیرد، کل خانواده درگیر می‌کند و به گونه‌ای خانواده متزلزل و افسرده می‌شود. تمام افراد خانواده به گونه‌ای خشمگین، بی‌طاقت و نامید هستند. به همین خاطر ما بر آن شدیم که آموزش‌هایی هم برای افراد خانواده و در صورت نیاز کاری برای حمایت از فرزندان این عزیزان در نظر بگیریم. یعنی این رابطه‌ها را به نوعی حفظ کنیم و تراپی‌های فردی به آنها ارائه دهیم.

المپیاد ورزشی

ایرم واژه‌ای ترکی به معنی" جدا شدن یا جدا کردن" و او فردی مصمم است که از ناامیدی و سرطان جدا شده و می‌خواهد  مبتلایان به این درد هم خیلی زود از آن جدا شوند

  • منظورتان از تراپی‌های فردی چیست؟

منظورم مشاوره‌های فردی است. ما تلاش می‌کنیم کمی از بار سنگین این افراد را از دوش خانواده‌ها برداریم و به آنها عشق و محبت بدهیم. به نظر من تنها با محبت است که آنها به زندگی باز می‌گردند. من خودم اینگونه بودم. در آن دوران شدیدا به عشق و محبت نیاز داشتم. شما نمی‌توانید تصور کنید، وقتی فرد افتاده‌ای را دست به سویش دراز می‌کنید و بلندش کرده و گرد و خاک زمین را از لباسش پاک می‌کنید و با زبان بی‌زبانی به او می‌گوئید وجود داری. مورد توجهی و... من این احساس را لمس کرده‌ام، می‌دانم چه می‌گویم. به نظرم هیچ کس نباید این لذت را از خودش بگیرد.

  • چه باید کرد؟

هیچ، سخت نیست... این مشکل همه جا هست و مخصوص یک فرد، شهر یا کشور هم نیست. تنها باید همه کمک کنیم تا این مشکل را حل کنیم. اگر احساس و همت کمک کردن همه گیر شود می‌توان به این بیماری کمک کرد. فرد نیکوکار تنها به پرداخت مقداری هزینه بسنده نکند، بلکه باید عشق و محبت خود را هم به این بیماران ارائه دهد. من همیشه به کارکنان موسسه  می‌گویم من از شما کار خالی و تنها از روی وظیفه نمی‌خواهم. من از شما می‌خواهم با عشق و محبت و با دلتان به این افرادی که به اینجا روی آورده‌اند محبت بی‌دریغ و ارامش بدهید، تا احساس تنهایی نکرده و احساس امنیت و اعتماد کنند. بدون عشق موسسه خیریه معنا ندارد. تنها آن زمان است که ما نتیجه خواهیم گرفت. من فقط مدیر عامل و موسس این خیریه نیستم بلکه من مادر و پناهگاه این افراد هم هستم.

  • تبلیغات، کمک‌های مردمی و ارگان‌ها به موسسه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

تبلیغات آن کم است بیشتر با معرفی اشخاص به یکدیگر به اینجا مراجعه می‌کنند. ما از هیچ ارگان دولتی کمک مالی دریافت نمی‌کنیم و کمک‌های ما تنها از طریق مردم و قلک‌های سمر است. با این وجود بیماران بسیاری به اینجا مراجعه می‌کنند که گاها برای شرکت در کلاس‌ها باید در انتظار بمانند. من به کمک پروردگار تمام تلاشم را می‌کنم تا بهترین خدمات را با بهترین کیفیت و بهترین پزشکان و متخصصان به این بیماران ارائه دهم. به امید روزی که سرطان به یک بیماری ساده چون سرماخوردگی تبدیل شود. به امید خدا هیچ بیمار و انسانی درمانده، تنها، مضطرب و درمانده نباشد. آمین

  • آخرین نکته؛ برنامه‌های بعدی شما چیست؟

برنامه بعدی ما، به امید خدا گسترش این خدمات به تک تک شهرهای ایران و همچنین گشایش و راه‌اندازی دهکده سلامتی (درمان سرطان) است.

بعد از خداحافظی با این بانوی مدیر و مصمم به سوی جوانی رفتم که گفته می‌شد تمام هزینه‌های اولین المپیاد ورزشی بیماران سرطانی را به عهده گرفته است.

آقای علی پاکزادیان موسس و مدیر عامل شرکت مبنا مدیران میعاد؛ جوانی ورزشکار و تحصیلکرده است. وقتی از خواستم چند کلمه‌ای در این باره صحبت کند؟ گفت:

قرار نبود اسمی از من برده شود ولی اگر صحبت‌های من باعث کمک بیشتری به این عزیزان می‌شود من در خدمتم.

از او خواستم از نحوه آشنایی او با این موسسه سمر و هدف به برگزاری این ایده برای ما بگوید؟

پاکزادیان گفت؛ من مربی بین‌المللی تنیس هستم و دو سال است که شرکت مبنا را تاسیس کردم. کار ما در این شرکت ارائه مشاوره‌هایی در زمینه مدیریت بحران، مدیریت هزینه‌های شرکت، مدیریت صحیح پرسنل، کاهش هزینه‌ها در زمان رکود اقتصادی و... به شرکت‌های دولتی، تیمه دولتی و بخش خصوصی خدمات می‌دهیم. این شرکت به نوبه خود در ایران بسیار موفق بوده است. به همین خاطر بر آن شدیم که بخشی از در‌امد خود را به موسسه‌های خیریه اختصاص دهیم.

المپیاد ورزشی

  • چطور این موسسه را انتخاب کردید؟

ما بعد از کمی جستجو و تحقیق با موسسه‌های چون؛ بنیاد کودک، محک، موسسه سمر و سایر موسسه آشنا شدیم که از این میان تعدادی را برای کمک انتخاب کردیم. من وقتی پیشنهاد برگزاری المپیاد ورزشی را از طرف این موسسه دریافت کردم و چون رشته اصلی خودم هم ورزش است، علاقمند شدم که اسپانسر این برنامه شوم.

  • غیر از این برنامه، موارد دیگری هم بوده که حمایت کرده باشید؟

بله ما یکبار رقابت‌های تنیس کشور را به نوعی حمایت کردیم  و در این رقابت‌ها که در کیش برگزار شد، ایران رده سوم را کسب کرد.

  • برنامه اینده شما در زمینه کارهای نیکوکاری چیست؟

ما آخر هر سال 12 اسفند ماه، جشنواره در زمینه برند‌های برتر سال برگزار می‌کنیم و درآمد قابل توجهی از این چشنواره را به موسسه‌های خیریه اختصاص می‌دهیم و همچنین در چند مورد اسپانسر بازیکن ورزشی شده‌ و خواهیم شد و برنامه و هدف در حال حاضر راه‌اندازی یک دهکده ورزشی برای کودکان بدسرپرست و بی سرپرست است. انشاالله.

کد خبر 247923
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز