فیلمهایی که در باره موضوعی تاریخی و بیوگرافیک روایت میشوند، چه بزرگ باشند و چه کوچک عمده موفقیتشان بر مبنای فیلمنامه و گفتگوها هست. اگر موضوع تاریخی روایتی جهانشمول داشته باشد یعنی حتی از کفر ابلیس هم مشهور تر باشد کار دو چندان سخت می شود.
موضوع فیلم 12 سال بردگی همچنان که از اسمش بر میآید در باره گوشه ای از تاریخ برده داری در آمریکااست. دورهای که
سینمای آمریکا سالها در باره اش بارها و بارها فیلم ساخته و دوره ای که تقریبا همه آمریکای ها نیز این دوره را بشدت تقبیح میکنند و سمبل وحشیگری غرب در آن دوران می دانند. حالا چگونه است که همین آمریکایی ها نه برای همه فیلم های مشابه (فیلم خوش ساخت خدمتکار محصول 2011 ) اما برای فیلمهایی خاص (مثل همین فیلم) که در باره این افشاگری که نه، بیرون آوردن نماد رسوایی از زیر خروارها خاک است سر و دست میشکنند؟آشنایی با سینمای آمریکا/ آشنایی با مجلهی سینمای کشورها
داستان اینجا است که آنها نمیتوانند از زیر بار ننگ تاریخی این اقدامشان فرار نمایند. از سویی نمیتوانند از ساخت و سازها جلوگیری کنند برای همین از فیلمهای ضعیف که زود هم فراموش میشوند و بنیهای ندارند استقبال میکنند. استیو مک کوئین انگلیسی تبار که خود رنگین پوست است با ساخت 12 سال بردگی و با زیرکی دل منتقدان آمریکایی را نرم و نظر آنها را جلب کرد اما اعضای آکادمی چطور؟ بنظر میرسد آنها نیز تقریبا مثل منتقدان عمل کردهاند.روایت آزار و اذیت سیاهپوستان در شعر و ادبیات و سینما هرگز کهنه نمی شود چرا که یک حقیقت است و هنر محفل فوران حقیقت است.با این همه 12 سال بردگی واجد شرایط خاص برای اینهمه توجه نیست.
اگر خاطراتان باشد 3 سال پیش فیلمی با همین مضمون اکران شد و غوغا کرد و نامزد اسکار بهترین فیلم نیز گردید.
با اینهمه خدمتکار اگرچه فیلمنامهای بکر و عالی داشت و بازیها نیز بسیار خوب بودند اما یک کارگردان بسیار متوسط داشت. و نتیجه فیلم به هرحال به پشتوانهی سناریوی محکم و بی نقص؛ قابل قبول از کار درآمده بود.
با اینهمه دیالوگ ها در روند شکل گیری فیلم و داستانک هایش موثر بود.در 12 سال سال بردگی گفتگوها بشدت آزار دهنده و گاهی زائد هستند.و بد تر آنکه این دیالوگ ها را شخصیت فرعی فیلم ادا می کنند که حتی حضورشان در فیلمنامه نیز موجه نیست.
بدبختی اینجااست که در 12 سال بردگی جدای از بازیگران اصلی (مایکل فاسبیندر و چیوتل اجیفور) که دست برقضا برای اسکار نامزد شدهاند ،یک دو جین بازیگر عالی و صاحب اعتبار هم داریم که به یکباره به دل فیلم وارد می شوند.براد پیت در این میان زائد ترین آنهااست.
اگر فیلم را دیده باشید حتما گفتگوهای او را به یاد دارید. اصلا معلوم نیست وجهه مصلح و واعظگونه او برای چه باید در فیلم و در روند پیشبرد فیلم وجود داشته باشد؟ بندیکت کامبرباچ هم همین وضعیت را دارد.
در واقع وجود چنین بازیگرانی می تواند به همان تئوری جامعه عمل بپوشاند که استیو مک کوئین با هوش و درایتش ؛چون از فقر فیلمنامهاش بیش از هر کسی خبری داشته ؛ چند بازیگر با کلاس جهانی را از ناکجاآباد به میان قصهاش پرتاب کرده و نتیجه هم همین ولنگاری و لنگ زدن بیشتر داستان شده است.
وضع در 12 سال بردگی اما بسیار متفاوت است. اینجا یک فیلمنامه ضعیف داریم و سرشار از شعار و نماد و یک کارگردان کمی تا قسمتی خوب که توانسته یک تریلر متوسط روبه خوب ارائه دهد.
پیش از این فیلم شرم را از او دیده بودیم که اثری متوسط اما بشدت به نمادگرایی متکی بود، 12سال بردگی نیز سرشار از شعار و نماد گرایی است اما خوشبختانه از خودنمایی کارگردان کمتر در آن خبری هست.
12 سال بردگی
کارگردان: استیو مک کوئین
فیلمنامه: جان رایدلی
بازیگران: چیوتل اجیفور (سالومون نورتاپ) ؛ مایکل فاسبیندر (ادوین اپس)، بندیکت کامبرباچ (ویلیام فورد)
بودجه فیلم: 20 میلیون دلار
فروش: 37 میلیون دلار
زمان فیلم: 134 دقیقه
محصول: آمریکا و انگلستان