در این میان خیلی چیزها عامل این اتفاق بودند؛ از کوچکتر شدن دهکده جهانی و سرعت گسترش اتفاقات و تبدیل شدن دانستن به یکی از نیازهای اصلی تا سیاست بلندپروازانه بیل گیتس برای آنکه هر نفر در دنیا یک کامپیوتر شخصی داشته باشد.
دنیای مجازی به موازات دنیای حقیقی بهسرعت در حال تشکیل شدن بود و اعضای جدید ماتریکس به سرعت افزایش پیدا میکردند. برخلاف فیلم ماتریکس، این بار شبکه بود که آدمهایش را از دنیای واقعی انتخاب میکرد و به آنها نشان میداد که سوراخ لانه خرگوش تا چه عمقی پیش میرود.
شاید بتوان تخته اعلان، روزنامه دیواری، دفترچه خاطرات و رسانههای خصوصی را از اجداد اولیه وبلاگ دانست. شروع ماجرا از گسترش شبکه اینترنت و بهوجود آمدن جامعههای مجازیای بود که افراد در آنها نظراتشان را ثبت میکردند.
در فاصله سالهای 1983 تا 1990 در شبکه اینترنت - که همچنان محدود عمل میکرد – گروههای خبری تشکیل شد که به اعضای خود اخبار جدید را اطلاع میداد. یک آمریکایی به اسم «ردمن» سایتی به وجود آورد که در آن اخباری که ممکن بود از چشم مخاطبان دور بماند گردآوری شده بود. سایت داشت به سمت محبوب شدن پیش میرفت اما بعد از 8 ماه به دلایل نامشخص متوقف شد.
از سال1994 به بعد بود که بهتدریج پای کسانی به شبکه اینترنت باز شد که خود را یادداشتنویس قلمداد میکردند. سایتهایی که آنها در آن مینوشتند دیگر تقریباً شبیه یک دفترچه یادداشت خصوصی شده بود.
یادداشتها بیشتر جنبه شخصی پیدا کرده بودند و هنوز محتوایشان نگاه به سایتهای اینترنتی دیگر بود.
اولین بار واژه وبلاگ در 17دسامبر 1997 توسط یکی از این نویسندهها به کار رفت که تلفیقی از کلمه «وب» به معنی شبکه و «لاگ» به معنی گزارش بود. به فاصله کوتاهی ترکیب بلاگ (blog) از شوخی با کلمه اصلی ساخته شد اما محبوبیت بیشتری پیدا کرد.
بلاگ اگر چه در زبان فارسی کاربرد چندانی ندارد، اما در زبان محاوره انگلیسی آنقدر کارکرد پیدا کرده است که به صورت اسم و فعل به کار رود و «بلاگ کردن» معانی مختلفی پیدا کند.
دنیای آدمهای تنها
موج دوم وبلاگ نویسی در سال1997 بهوجود آمد. سطح جدیدی از ارتباطات در دهکده جهانی در حال شکل گرفتن بود و یک دنیای مجازی با شخصیتهای مجازی در دنیای وبلاگها تشکیل شد.
قابلیت یادداشت نوشتن و خاطرهنویسی در صفحات شخصی، قابلیت لینک دادن به وبلاگهای مختلف و انتقال آزادانهتر و راحت خبرها از جمله این خدمات بودند. این مسئله باعث ارتباط بین افراد مختلف با روحیههای مشابه و علایق مشترک شده بود. وبلاگهای شبیه، به هم لینک میدادند و اخبار را به هم منتقل میکردند.
به نوعی وبلاگها، دنیای آدمهای تنها شده بودند. کسانی که به خاطر زندگی ماشینی، هجوم اطلاعات و رسانهها یا روحیه انزواطلبانه و محافظهکارانه خود نمیتوانستند به راحتی حرفهایشان را بزنند یا تریبونی برای آن حرفها نداشتند، وبلاگ را بهترین سنگ صبور دیدند. با گسترش وبلاگها روحیات خاص و درونیات خیلی از این کاربران هم توانایی عرضه پیدا کرده بود.
یک پدیده به فروش میرسد
سال 2001 دوران بلوغ وبلاگ بود . پدیده وبلاگ آنقدر جای خود را در بین کاربران باز کرده بود که در دانشگاههای ارتباطات و روزنامهنگاری، واحدی را هم به این پدیده اختصاص دهند.
در سال2002 اما، وبلاگ کارکرد جدید خود را پیدا کرد؛ جریانسازی، ایجاد موج، پرداختن دستهجمعی به ماجرایی خاص و جلوی چشم آوردن آن. ماجرای دعوای 2 سناتور دموکرات و جمهوریخواه در سنای آمریکا خبری بود که رسانههای دولتی آمریکا به دلیل مصالح کشور از آن بهآرامی رد شدند اما یکی از وبلاگنویسها با فهمیدن ماجرا، شروع به سروصدا کرد و بقیه وبلاگنویسها هم دنبالش را گرفتند.
اطلاعات کلیدیای که از این ماجرا پخش شد، اهمیت وبلاگ را برای خود وبلاگنویسها هم مشخص کرد. وبلاگ مسیرش را پیدا کرده بود و دیگر بهتدریج داشت از یک خاطرهنویسی ساده یا خاله زنکبازی سیاسی و استفاده از اخبار دست دو جدا میشد و هویتی جدید پیدا میکرد. اگر چه هنوز هم در آمریکا به وبلاگها «همهمهساز» گفته میشود؛ رسانههایی که فقط سروصدای جمعی مردم را منتقل میکنند و جریانسازی نمیکنند.
دیوار نوشتههای ماتریکس
طبق آمار سایت «تکنوراتی» که یک موتور جستوجوی معروف در وبلاگها محسوب میشود هر روز 120 هزار وبلاگ جدید ایجاد میشود؛ یعنی 4/1 وبلاگ در هر ثانیه. آمار تعداد وبلاگها این روزها با سرعت بیشتری افزایش مییابد و از 50 میلیون در سال 2005 به 71میلیون در ابتدای سال 2007 رسیده است.
طبق بررسیهای تکنوراتی، در بحرانهای خاص جهانی، میزان وبلاگهای جدید، افزایش بیشتری پیدا میکند؛ مثلا در تابستان گذشته و بحران جنگ 33 روزه لبنان تعداد وبلاگهای جدید، رشد جهشی پیدا کرده بود.
به گزارش این سایت، در سال گذشته 22 وبلاگ در جمع 100 سایت برتر اینترنتی حضور داشتند و این خود جذابیت این پدیده را نشان میدهد.
اسلحه جدید
از سال2004 به بعد دیگر تقریبا اکثر روزنامهنگارهای معروف و بدنه اصلی ژورنالیسم، برای خود یک وبلاگ هم تشکیل داده بودند. فرار از سانسور و نیاز به فضایی برای جدایی از ساختار سفت و سخت روزنامهها، چیزی بود که این افراد را به سمت وبلاگ میکشید. اما در این سال اتفاقی افتاد که کارکرد جدیدی از وبلاگ را به کاربران اینترنت و دیگر رسانهها نشان داد؛ وبلاگ به عنوان یک اسلحه سیاسی.
در سال 2004 اولین بار یک عضو حزب کارگر انگلیس برای خود یک وبلاگ ساخت و در آن خارج از قید و بندهای سیاسی، نظراتش را مطرح کرد. مدت کوتاهی بعد، محبوبیت این عضو حزب در بین کاربران و در بین کسانی که مستقیما با وبلاگ ارتباط نداشتند افزایش یافت.
چیزی نگذشت که در آمریکا و بقیه دنیا، مشاوران سیاسی، اعضای کنگره، سیاستمداران و کاندیداهای انتخابات مختلف برای خود وبلاگ راه انداختند.
در آمریکا در سال1995 اولین بار یک عضو پارلمان برای خود یک سایت تشکیل داد و حالا همه اعضای پارلمان سایت اختصاصی دارند. بعد از وبلاگنویسی 2 عضو پارلمان در سال2003، پیشبینی میشود به تدریج بقیه اعضای پارلمان هم وبلاگنویس شوند.
رقابت وبلاگها در ماجرای انتخابات ریاستجمهوری 2008 آمریکا از چند وقت قبل شروع شده است و سایت هیلاری کلینتون و وبلاگش توانستهاند نظر خیلیها را به خود جلب کنند؛ به همین دلیل بقیه کاندیداها هم به فکر گسترش سایت و وبلاگ خود افتادند.
طبق نظرسنجیها، عدة زیادی از هواداران کلینتون، از روی سایت و وبلاگ او با برنامهها و حرفهایش ارتباط برقرار میکنند؛ به همین دلیل گروههای انتخاباتی، سرمایهگذاری ویژهای برای این اسلحه در نظر گرفتهاند.
شبکه زنده است
وبلاگ مدتهاست که یک پدیده است؛ پدیدهای که مثل یک ویروس ناشناخته مدام تکثیر میشود و تغییر شکل میدهد؛ ویروسی که میتواند هم مفید باشد و هم خطرناک.
جدیدترین چهره این پدیده، «بلاگ همزمان» است که به گزارش همزمان وقایع میپردازد.
بعد از ماجرای جنگ عراق و آن وبلاگنویس ناشناس عراقی که اخبار و تصاویر جنگ را از دل جنگ گزارش میکرد و بعد از آنکه سربازان آمریکایی در عراق هم برای خود وبلاگ راه انداخته بودند، وبلاگنویسی همزمان، جای خود را در بین خوانندهها پیدا کرد.
جنگ عراق بدون در نظر گرفتن دیدگاه دولتها، بدون سانسور و بهطور همزمان در وبلاگها در حال پخش شدن بود و دیدگاه جدیدی از حقایق جنگ را نشان میداد. دوری از اخبار دست دوم و کارشده از سوی رسانههای دیگر، امتیاز اصلی این روزنامهنگاری آنلاین بود.
شبکه، زنده شده بود. در ماجرای سونامی تایلند، در ماجرای جنگ 33روزه لبنان و در خیلی اتفاقات سیاسی و اجتماعی دیگر، میشد وبلاگنویسهایی را دید که بهطور زنده و همزمان و بدون سانسور گزارش میکنند؛ چیزی که به این آسانی نمیتوان در رسانههای دیگر به آن دست یافت. الان میشود در دنیای بلاگرها کسانی را دید که نوشتهاند«هی، الان ساعت22:40 است و من دارم راجع به حرفهای کاندی رایس مینویسم. رایس هنوز حرفهاش تموم نشده!».
بیش از 75میلیون وبلاگ در دنیا وجود دارد.
هر روز 120 هزار وبلاگ جدید ساخته میشود؛ یعنی 4/1 وبلاگ در هر ثانیه.
روزانه 5/1 میلیون پست جدید در وبلاگها نوشته میشود؛ یعنی 17 پست در هر ثانیه.
طی 320 روز تعداد وبلاگها از 35 میلیون به 75 میلیون رسید.
بیشترین پستهای جدید در روز، مربوط به وبلاگهای انگلیسی زبان است.
73 درصد کسانی که کامپیوتر شخصی (PC) دارند، وبلاگ دارند.
روزی 3 تا 7 هزار وبلاگ تبلیغاتی ساخته میشود؛ این مقدار در هنگام تعطیلات بیشتر است.
بین 100 سایت برتر دنیا و در کنار نامهایی مانند گوگل، یاهو و یوتیوب و MSN نام 22وبلاگ نیز قرار دارد.
ژاپنی، زبان اول در وبلاگنویسی است و انگلیسی و چینی، در رتبههای بعدی قرار دارند.
زبان فارسی که تا همین 4 ماه پیش جزو 10 زبان اول وبلاگنویسی بود، حالا با کنار زدن زبانهایی مثل فرانسوی، روسی و ایتالیایی، جزو 5 زبان اول وبلاگنویسی شده است.
قصه شب یلدا
وقتی آقای احمدینژاد هم بعد از رسیدن به ریاستجمهوری وبلاگ نوشت، مشخص شد که دیگر وبلاگ بخشی از بدنه رسانههای ایران شده است. سیاستمداران زیادی در ایران سایت شخصی و وبلاگ دارند. معروفترین این وبلاگنویسها معاون رئیسجمهور سابق است که تقریبا توی هر بحثی دربارة وبلاگهای فارسی زبان، اشارهای هم به آن میشود.
وبلاگهای تحلیلی و وبلاگهای طنز در ایران طرفداران بیشتری دارند و از وبلاگهای خبری بیشتر به همان دلیلی که ذکر شد استقبال چندانی نمیشود. نکته جالبی که در مورد وبلاگهای ایرانی وجود دارد، ارتباط گسترده بین این کاربرهاست.
اکثر این نویسندهها در دنیای مجازی با هم ارتباط دارند و اوج این ماجرا بازی شب یلدا بود؛ سلسله اعترافات زنجیرهای که هر فرد باید 5 نفر را برای اعتراف دعوت میکرد. بعد از مدت کوتاهی از شب یلدا نتیجه جالبی بهدست آمد.
یکی از وبلاگها چارت این بازی را کشید و مشخص شد وبلاگها کاملا قاعده دنیای شبکه را رعایت کردهاند. زندگی در دنیای وبلاگ در ایران هم مثل بقیه دنیا تبدیل به یک اعتیاد شده است.
همکاران فردوسی
آخرین گزارش سایت تکنوراتی - معروفترین موتور جستوجوی وبلاگها در اینترنت - در ژوئن 2007 نشان از گسترش وبلاگهای ژاپنی و فارسیزبان دارد. در حالی که در انتهای سال میلادی گذشته، درصد وبلاگهای ژاپنی، 32درصد کل وبلاگهای جهان بود، در گزارش جدید، تعداد این وبلاگها به 37درصد کل وبلاگها رسیده.
همین طور تعداد وبلاگهای فارسیزبان 2 برابر شد و از یک درصد در انتهای سال2006 به 2درصد کل وبلاگها رسیده است. این درصد وقتی اهمیت پیدا میکند که بدانیم تعداد وبلاگهای فارسیزبان، معادل تعداد وبلاگهای به زبان پرتغالی است؛ زبانی که در پرتغال، برزیل و بخش وسیعی از آفریقا زبان رسمی است.
تحلیلی که نشریه معروف New Scientist از ا ین آمارها ارائه داده جالب است. این نشریه در یادداشتی اشاره کرده است که اگرچه این درصدها مطابق با تعداد گویندگان هر زبان در حال حاضر دنیا نیست، اما این رقمها نشاندهندة وضعیت زبانهای بشری در آینده است.
این نشریه به استناد همین اعداد پیشبینی کرده که زبان فرانسه به زودی در برابر زبان انگلیسی، رقابت همیشگی را واگذار کند و زبانی مثل فارسی، حداقل در فضای مجازی به یکی از زبانهای اصلی و فراگیر تبدیل شود. عنوان آن یادداشت هم این است « let us talk Farsi»