از وقتی که دبیرستان میرفتم، همیشه دنبال این ضربالمثلها میگشتم و دوست داشتم مفهوم آنها را بدانم اما در آن سالها به این ضربالمثل برنخورده بودم یا در کتابهای درسی ما نبود اما به هر حال ضربالمثل خوبی است و کاربرد وسیعی دارد، از جمله در مورد مقامات پرمدعا که یک دنیا حرف و وعده تحویل جماعت میدهند اما دست آخر، حتی یک دانه جو هم نصیب کسی نمیشود! مصداق دیگر و در واقع عینی این ضربالمثل راننده جوان یک آژانس تاکسی بود که به تازگی چشم من به جمال ایشان روشن شد و اما باقی قضایا را بخوانید:
همزمان با برفی که اخیرا خیابانهای تهران را سفیدپوش کرد، حسب ضرورت، آماده یک مسافرت کوتاه به یکی از روستاهای لواسان شدم. در آن شرایط پایانی روز و بارش برف که هر دم شدیدتر میشد، اولین چیزی که به ذهنم رسید این بود که از آژانس تاکسی که در همسایگی ما فعالیت دارد تقاضای ماشینی کنم، آن هم با رانندهای به اصطلاح کاربلد که بتواند در آن گیرودار بارش برف و مسیر کوهستانی سختی که در پیش داشتیم از عهده کار برآید. مسئول آژانس هم از باب آشنایی و سلام و علیکی که با هم داشتیم به گفته خودش یک ماشین سواری سفارشی با راننده جوان و قبراق و ماهر برای من فرستاد. راننده جوان به محض آمدن، با اشاره به ظاهر ماشین، اول از همه قالپاق چرخها را به من نشان داد و گفت، دستکم 2میلیون تومان پول اینها را دادهام! بعد هم صندوق عقب را گشود و 4 نوع قالپاق دیگر با مدلهای جورواجور آنجا بود، آنها را هم به رخ کشید و وقتی من و همراهم که توی ماشین نشستیم، با اشاره به صندلیها و تودوزی، تلویحا یادآور شد که در خانه خودمان هم این احساس راحتی را نمیتوانیم تجربه کنیم!
باری، راه افتادیم و هر چه به فضای کوهستانی در شمالشرقی تهران نزدیک میشدیم، برف هم سنگینتر میشد. از باب یادآوری و در آستانه ورود به جاده لشگرک، به راننده گفتم که آیا زنجیر چرخ به همراه دارد. او پوزخندی زد و گفت: اگر ماشینش بدون زنجیر چرخ از آن گردنه عبور نکند، همین فردا آن را زیر قیمت میفروشد. اما چشمتان روز بد نبیند که درست در کشاکش پیچها و در سربالایی، ماشین از حرکت بازماند و بخاری هم از کار افتاد. راننده که رجزخوانیهایش ته کشیده بود، با موبایلش تقلا میکرد تا کمکی بیاید. درست در لحظاتی که دست و پایمان از سرما بیحس شده بود، راننده مهربان و ماهر یک کامیون به دادمان رسید و یک زنجیر چرخ سواری برایمان آورد و توانستیم از گیرودار سرما و برف برهیم تا مقصد، ضربالمثل معروف و قدیمی پز عالی، جیب خالی را با خودم واگویه میکردم چون وصف حال ماشین پرزرق و برق اما بدون زنجیر چرخ ما بود!
خوشخیال