ساعت 15 هفدهم فروردین ماه، بازپرس حسین اصغرزاده درجریان جنایتی خونین درمنطقه نظام آباد تهران قرارگرفت، مقتول پسر جوانی به نام امیر بود که با ضربات چاقو به قتل رسیده و جسدش در یکی از کوچه ها رها شده بود.
با آغاز تحقیقات درباره این جنایت، بازپرس جنایی به بازجویی از شاهدان حادثه و تحقیق درباره عامل این جنایت پرداخت و سرانجام ساعاتی بعد سرنخهایی از عامل جنایت که پسر جوانی به نام میثم بود به دست آمد.
با مشخص شدن هویت ضارب، دستگیری وی در دستور کار کارآگاهان پلیس پایتخت قرار گرفت و به این ترتیب خانه وی به محاصره پلیس درآمد ولی مرد جوان لحظاتی قبل از رسیدن پلیس از خانه متواری شده بود.
با فرار مرد جوان ردگیریهای گسترده پلیسی برای یافتن سرنخی از وی آغاز شد و سرانجام پس از گذشت 11 روز از زمان جنایت، وقتی میثم برای تهیه پول به خانه یکی ازآشنایانش رفته بود در محاصره کارگاهان قرار گرفته و بازداشت شد.ژ
مشروب قاتل بود
میثم در شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران مقابل بازپرس اصغرزاده قرار گرفت ودر حالیکه در تمام مدت جلسه میگریست در توضیح ماجرای جنایت گفت: روز حادثه امیر سوار بر خودرو پژوی خود به جلوی مغازه ما آمد، از آنجایی که منزلشان نزدیک مغازه امان بود او را از قبل میشناختم.
او مدعی بود که روز قبل چند نفر از دوستانم، مزاحم دختر جوانی شدهاند و او میخواهد آنها را ادب کند تا دیگر مزاحمش نشوند، برای همین از من خواست در شناساییشان به او کمک کنم ولی او هیچ مشخصهای از پسران جوان نداشت.
با اصرار او، در حالیکه در اثر مصرف مشروبات الکلی کاملا مست بودم به همراه 2 نفر از دوستانم سوار موتور شده و به پارکی که پاتوق جوانهای محل بودم رفتیم ولی امیر در آنجا هم نتوانست پسران مزاحم را پیدا کند.
میثم با صورتی اشک آلود ادامه داد از امیر خواستم بی خیال ماجرا بشود ، ولی او مرا تهدید کرد اگر پسران مورد نظر وی راپیدا نکنم مرا به جای آنان تنبیه خواهد کرد.
او ادامه داد: باور کنید آن روز مصرف مشروبات الکلی باعث شده بود عقلم درست کار نکند، در یک لحظه کنترلم را ازدست دادم و با چاقویی که همراه آورده بودم به او حمله کردم، نمیدانم چاقو رابه کدام نقطه بدنش فرو کردم ولی وقتی به خود آمدم که او غرق خون برروی زمین افتاده بود.
در آن حالت فقط فهمیدم یکی از دوستانم به سویم آمد و با کمک وی سوار موتورسیکلتش شده و از محل گریختیم، اما من فکر نمی کردم امیرجان بسپارد، بعد از فرار به سمت خودرو او که کمی جلوتر پارک شده بود رفتم و سوار بر آن از آنجا فرار کردیم، اما در بین راه متوجه شدیم امیر جان باختهاست.
مرد جوان در ادامه گفت: من قصد جنایت نداشتم، هر وقت صحنه قتل یادم می آید تمام بدنم می لرزد و دیوانه میشوم. اما باور کنید مصرف مشروبات الکلی باعث شد از خود بیخود شده و این جنایت تلخ را مرتکب شوم.