کارشناسان محیطزیست میگویند وقتی حال حیات وحش خوب باشد یعنی محیطزیست از وضعیت مناسبی برخوردار است و هنگامی که محیطزیست وضعیت مناسبی داشته باشد حال مردم خوب است. بنا به اعلام مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست، جمعیت علفخواران حیات وحش کشور به کمتر از 120هزار راس کاهش یافته. شمار پلنگهایمان با خوشبینی به 500قلاده میرسد و جمعیت یوزپلنگ آسیایی که مدتهاست علاقهمندان به حیاتوحش آن را یوزپلنگ ایرانی مینامند حدود 50قلاده برآورد میشود. کل جمعیت گوزنهای زردمان هم از 380راس تجاوز نمیکند. همین آمارها نشان میدهد که نه حال حیات وحش ما خوب است و نه محیطزیست وضعیت مناسبی دارد.
چه عواملی باعث وضعیت اسفبار حیات وحش شده است؟ علیرضا جورابچیان که 36سال در سازمان حفاظت محیطزیست و در حوزه حیات وحش فعالیت کرده است در پاسخ به این پرسش میگوید: «مهمترین معضل حیات وحش کشور ما ضعف مدیریت است.»
او برای توضیح این ادعا مثالی ذکر میکند: «برای نمونه حفظ زیستگاهها و بهطور کلی مناطق حفاظت شده مهمترین عاملی است که میتواند مانع انقراض گونههای حیات وحش شود. بدیهی است که حفظ این مناطق در گروی مدیریت است. اگر مدیریت منطقه حفاظت شده و سازمان حفاظت محیطزیست بخواهند این عرصهها را حفظ کنند به اعتقاد من این کار دشواری نیست. مشکلات دیگری هم که وجود دارد به مدیریت مربوط میشود؛ مثلا اگر مدیریت خوب عمل کند شکار قابلکنترل میشود. همچنانکه معضل دام که اکنون یکی از تهدیدات اصلی زیستگاههاست ناشی از سوءمدیریت در ردههای مختلف سازمان محیطزیست است. ما یک محیطبان علاقهمند داریم که منطقه را حفظ میکند چون عاشق محیطزیست است اما در منطقه دیگر میبینیم با وجود آنکه تعداد محیطبانان بیشتر است نمیتوانند منطقه را حفظ کنند.»
جورابچیان که زمانی مدیریت پروژه بینالمللی حفاظت از یوزپلنگآسیایی (بخوانید ایرانی) را برعهده داشته، معتقد است که مدیریت با حفظ حیاتوحش رابطه مستقیم دارد؛ سوءمدیریت است که حیاتوحش کشور را به این روز اسفبار مبتلا کرده است. معضلاتی دیگر مثل شکار غیرمجاز، توسعه مغایر با معیارهای زیستمحیطی نظیر جادهکشی، معدنکاری و شخم در اراضی مرتعی همه و همه در نبود مدیریت درست و کارآمد اتفاق میافتد.
کشتار حیات وحش
کشتار 12قلاده پلنگ طی 11ماه درسالجاری، شلیک به گوزن زرد در پارک پردیسان و مثله کردن برخی گونههای حیات وحش در نقاط مختلف کشور پرسشهایی است که پاسخ آن نیاز به بررسی و تامل فراوان دارد. پرسشهایی که تاکنون مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست پاسخ قانعکنندهای بدان ندادهاند. در واقع هر گاه مسئولی در مقابل تریبونی ناگزیر به پاسخگویی شده بنا به منطق خود به این پرسشها پاسخ داده است. جورابچیان اما در پاسخ به این پرسشها میگوید که اگر جواب این پرسش را از کارکنان باسابقه محیطزیست یا محیطبانان باتجربه که عمری را صرف حفاظت از حیات وحش کردهاند، جویا شوید آنها در پاسخ به شما خواهند گفت که عاملان این کشتارهای بیرحمانه در تقابل با سوءمدیریت مسئولان سازمان حفاظت محیطزیست دست به چنین اقدامات مغرضانهای میزنند. این افراد از تصمیمات کلان و مدیران سازمان دلخورند و متأسفانه دلخوری و نارضایتی خود را با این شیوه نشان میدهند.
این کارشناس باسابقه حیات وحش میگوید: نباید فراموش کنیم که در همه دنیا شکارچیان از محیطبانان قویتر هستند. کشور ما هم از این قاعده مستثنی نیست. براین اساس، تعامل با شکارچیان یک اصل است. برای حفظ طبیعت باید از شکارچیان کمک بگیریم. برخورد با شکارچیان نه به نفع طبیعت است نه به نفع حیات وحش. زمانی که در کشور ما مناطق حفاظت شده از ضریب حفاظت بسیار خوبی برخوردار بود همان زمانی بود که بهترین شکارچیان، لباس محیطبانی پوشیده بودند و به خدمت سازمان درآمده بودند. مشکلی که وجود دارد این است که مدیران فعلی سازمان حفاظت محیطزیست، شکارچیان را قبول ندارند.
جورابچیان میگوید: درنظر داشته باشید وقتی از شکار و شکارچی صحبت میکنیم منظور شکارچی قانونمند و شکار پایدار است. حساب شکارکشان (شکارچیان متخلفی که بدون هیچ ضابطهای دست به اسلحه میبرند و حیاتوحش را هدف میگیرند) از شکارچیان قانونمندی که با مجوز شکار میکنند کاملا جداست. شکارچیان قانونمند عاشق طبیعت و حیاتوحش هستند. تمام کوچهپسکوچههای طبیعت را میشناسند و میدانند چگونه با طبیعت و حیاتوحش رفتار کنند. بگذارید مثالی بزنم؛ همه کارشناسان محیطزیست بیهیچ تردیدی برای اسکندر فیروز- نخستین رئیس سازمان حفاظت محیطزیست- احترام بسیاری قائلند. تقریبا اکثر کارشناسان وی را بهترین رئیس سازمان محیطزیست از آغاز شکلگیری این سازمان تا امروز میدانند. خوب است بدانید که ایشان یکی از بهترین شکارچیان وقت بود که تفنگ را آویخت و دوربین عکاسی از طبیعت را جایگزین آن کرد.در عین حال جورابچیان یکی از عوامل اثرگذار در تخریب محیطزیست و نابودی حیات وحش را استخدام و بهکارگیری محیطبانان تحصیلکردهای میداند که نه با حیات وحش آشنایی داشتند و نه بومی منطقه بودند. او معتقد است که اگر بومیان و افرادی که از طبیعت سررشته دارند برای محیطبانی بهکار گرفته شوند این امر میتواند در ارتقای حفاظت از حیات وحش بسیار مؤثر باشد.
شکارچیان واقعی مدافعان حیات وحشاند
هوشنگضیایی،مدرس حیاتوحش، گفتههای خود را با تعریفی از شکارچی آغاز کرد و گفت: شکارچی کسی است که طرفدار محیطزیست است. او طبق معیارهای زیستمحیطی بهطور قانونمند شکار میکند. کسی است که وقتی مشکلی برای طبیعت پیش میآید غصه میخورد ولی الان بسیاری از کسانی که تفنگ دارند با زیرپا گذاشتن اصول شکار در فصل شکارممنوع به شکار میروند؛ این یک فاجعه است. این افراد هر حیوانی را که ببینند هدف میگیرند و به آن شلیک میکنند.
ضیایی درباره شکارهای غیرمتعارف نظیر شلیک به گوزنزرد در پردیسان هم گفت که این اتفاقات چندان بیسابقه نیست. پیش از این هم ما شاهد وقایع مشابه بودیم؛ برای نمونه در همین پردیسان یک راس کل بزرگ را سر بریدند یا یک راکون را که از شمال به این پارک منتقل شده بود دزدیدند. 10راس از 16راس گوزن زردی که به پردیسان آورده شده بود از بین رفتند اما صدای این مسائل را درنیاوردند. تشکلها هم نبودند که به این مسائل واکنش نشان بدهند، مردم هم حساس نبودند اما الان فضای دیگری ایجاد شده است. الان مرگومیر حیوانات را گزارش میدهند. مدیران ادارات کل بهخاطر فضایی که ایجاد شده پردهپوشی نمیکنند و ترس آن را ندارند که با برملا شدن مواردی از این دست، پستشان را از دست بدهند.
درعین حال وی معتقد است سازمان حفاظت محیطزیست به تنهایی توان مقابله با شکارچیان متخلف را ندارد. این استاد دانشگاه تأکید میکند که بسیج و سپاه ، وزارت اطلاعات و همه مردم باید به سازمان محیطزیست کمک کنند تا کسی توان تخلف نداشته باشد.
ضیایی در پایان، یادآور میشود که مخالف شکار نیست زیرا به اعتقاد وی، شکارچیان واقعی، حافظان اصلی طبیعت هستند. او میگوید که ما میتوانیم مازاد جمعیت حیاتوحش را برداشت کنیم اما این برداشت زمانی امکان پذیر است که جمعیت مناسب باشد. آنچه مسلم است در حال حاضر، در حدی نیستیم که بتوانیم برداشت کنیم. جمعیت حیات وحش به اندازهای تنزل کرده که نیاز به آیش داریم؛ یعنی باید 3تا 5 سال هرگونه شکار و برداشت از حیات وحش را ممنوع و بعد از آن اجازه شکار صادر کنیم.
مسئولان با محیطزیست غریبهاند
هوشنگ ضیایی، استاد حیات وحش، عامل اصلی کاهش جمعیت حیاتوحش را شکار بیرویه و تخریب زیستگاهها میداند. او عدمآگاهی قشرهای مختلف مردم نسبت به اهمیت حیاتوحش و نداشتن انگیزه برای حفاظت از آنها را از دیگر عواملی میداند که باعث وضعیت اسفبار کنونی حیاتوحش کشور شده است. ضیایی معتقد است نهتنها مردم عادی که برخی از دولتمردان و حتی افرادی که در سازمان حفاظت محیطزیست فعال هستند با محیطزیست و حیاتوحش آشنا نیستند و علاقهای به حفظ طبیعت و محیطزیست ندارند و در نتیجه میبینیم که جادهها از قلب زیستگاهها و مناطق حفاظت شده عبور میکنند، سدها ساخته میشوند، معدنکاران در مناطق حفاظت شده دست به اکتشاف و استخراج میزنند و در این میان، تنها چیزی که اهمیت ندارد حفظ محیطزیست است. تا آنجا که زمانی میخواستند سازمان محیطزیست را منحل کنند. الان هم بهنظر میرسد این سازمان یک سازمان زاید است و مسئولان هیچ توجهی به آن ندارند. تعداد محیطبانان در حال حاضر برابر با قبل از انقلاب است درصورتی که از آن زمان تاکنون جادههای متعددی در مناطق حفاظت شده ساخته شده است، جمعیت بهشدت افزایش یافته و بیش از یک میلیون تفنگ در دست مردم است اما شمار محیطبانان فرقی نکرده است.
این نشان میدهد که ما هنوز به ارزش محیطزیست پی نبردهایم و در نتیجه اهمیتی برای آن قائل نیستیم. عدمآموزش و بدجلوه دادن حیاتوحش از دیگر نکاتی است که ضیایی به آنها اشاره میکند. او میگوید که از قدیم در داستانهای ما، آدمهای بد را به حیوانات تشبیه میکردند. در واقع در برخی داستانها، تصویر بدی از حیات وحش ارائه شده و این تصویر در ذهن مردم نقش بسته است. سازمان محیطزیست هم که متولی حفاظت و صیانت از حیاتوحش است طی سالهای اخیر هیچ اقدامی برای نشان دادن ارزشهای حیاتوحش انجام نداده است. به همین دلیل، مردم نسبت به محیطزیست چندان توجهی ندارند. درست است که در مواردی تشکلهای مردم نهاد نسبت به تخریبهای محیطزیست اعتراض میکنند اما کسی به آنها توجه نمیکند. بدیهی است وقتی سازمان محیطزیست پشتوانه مردمی نداشته باشد نمیتواند در زمینه حفاظت موفق باشد.