در اینجا نویسنده میخواهد وظیفهی ما را در برابر درختها یادآوری کند، منتها ترجیح داده اینکار را با استفاده از افعال معکوس انجام دهد تا بعضی از ما کمی، تند و تیزتر، متوجه زشتی کارهایی باشیم که ممکن است از ما هم سر بزند.
تا بهحال موقعی که در حال قدمزدن در پیاده رو بودهاید، درخت سیب دیدهاید؟ بهخصوص شکوفههایش را؟ یا در حال راهرفتن یکدفعه یک توت چاق و چله تالاپی افتاده جلوی پایتان که بعد سرتان را بالا کنید و هوس توت خوردن بکنید؟
چه تجربههای مسخرهای! این درختهای مزاحم!
بیایید دست به دست هم بدهیم و حال درختها را بگیریم.
در اینجا شش راهکار برای گرفتن حال درختها و کمکردن تعداد آنها نشان میدهیم:
۱. تا جایی که میتوانید به درختهای پیادهرو یا باغچهی کنار خانهتان آب ندهید. کود که اصلاً و ابداً! به شما چه مربوط؟ بگذارید خشک بشوند بروند پی کارشان.
۲. وقتی عصبانی میشوید، به یک درخت لگد بزنید. اینطوری خشمتان را تخلیه میکنید و آرام میشوید. بهخصوص جوری محکم لگد بزنید که درخت از جایش دربیاید، اینطوری آرامتر هم میشوید.
۳. وقتی خوشحال هستید و دوروبرتان هم پر از درخت است، این خوشحالی را روی یکی از درختها ثبت کنید. با چاقو یا پیچگوشتی به جان تنهاش بیفتید و مثلاً روی آن بنویسید: ۱۵ اسفند ۹۲. من چهقدر خوشحالم. همهچی آرومه!
۴. درخت کاشتن مسخرهترین کار دنیاست. اگر در روز درختکاری، جایی کسی را در حال درختکاری دیدید، مسخرهاش کنید و یک متلک هم به او بیندازید. مثلاً بگویید: «بیکاری هم بددردیه!» یا «دل خوش سیری چند؟»
۵. اگر دیدید افراد مشکوکی شبانه یا مخفیانه در حال قطعکردن درخت یا درختانی هستند، شانههایتان را بالا بیندازید و به هیچجا (نه شهرداری و نه پلیس) تلفن نزنید و اطلاع ندهید.
۶. آبهای دورریختنی را پای درختها خالی کنید. بهخصوص آبهایی که در آن مواد شیمیایی شوینده هست. مثلاً وقتی کار شستن ماشین تمام شد، سطل پر از کف و چرک را پای یک درخت خالی کنید. مواد شیمیایی زود جذب خاک میشوند و به خدمت ریشهی درخت میرسند!