محمدرضا گلزار ستاره سینمای ایران، آخرین میهمانی بود که روی صندلی برنامه «شب شیشهای» نشست. حضور او بدون اعلام قبلی و غافلگیر کننده بود؛ هم برای مخاطبان «شب شیشهای» که از آمدن این ستاره ناامید شده بودند، هم برای سازندگان برنامه که گمان نمیکردند آخرین برنامه «شب شیشهای» یکی از پربینندهترین آنها باشد و آمار مخاطبان برنامه را بالا ببرد.
دعوت از محمدرضا گلزار و ستارههایی مثل بهرام رادان و حضور آنها در تلویزیون نشان داد که تلویزیون میتواند برنامههایی جذاب تولید کند، میتواند دست از گفتوگوهای کلیشهای، تکراری و خنثی بردارد.
میتواند از جذابیتهای سینما به نفع خود استفاده کند و در عین حال به سینمای ایران هم کمک کند. حمایت از سینمای ایران، اتفاقی است که معمولاً کمتر در تلویزیون اتفاق میافتد. اما با تولید برنامههایی مثل «شب شیشهای» میتوان این انتظار را داشت که پیوند سینما و تلویزیون، مستحکمتر از قبل باشد.
مسئولان تلویزیون بهخوبی به این نکته آگاهی دارند که برای رقابت با رسانههای جذاب رقیب، باید برنامههای متنوع و مختلفی تولید کرد، باید ذائقه مخاطب را شناخت، به آن توجه کرد و البته و مهمتر از همه آن را ارتقا داد. تولید برنامههایی مثل «شب شیشهای» در سایه همین شناخت و سیاستگذاریهای تازه صورت میگیرد و اتفاقاً با استقبال ویژه هم روبهرو میشود.
به نظر میرسید پیش از این، تولید برنامهای شبیه به «شب شیشهای» و دعوت از بازیگران سرشناس و مطرح سینما که کمتر در تلویزیون دیده میشوند، تبلیغ برای این ستارهها محسوب و از آن پرهیز میشد. این در حالی است که رسانه ملی در همه بخشها مشغول تبلیغ برای کالاها، خدمات و ... است.
جدا از حجم وسیع آگهیها که محصولات خارجی را هم در بر میگیرد، در این سالها شبکههای تلویزیون تعداد زیادی از فیلمهای روز سینمای جهان را پخش کردهاند. اگر حضور یکساعته یا کمی کمتر و بیشتر بازیگران محبوب سینمای ایران در برنامههای تلویزیونی برای آنها تبلیغ محسوب میشود، پخش فیلمهای جدید از تام کروز، نیکول کیدمن، جودلا، آمیتابباچان و... تبلیغ سینمای کشورهای آمریکا و هند است.
مسئولان رسانه ملی خوب میدانند که قواعد بازی حکم میکند آنها برای جلب مخاطب، در کنار پخش فیلمهای ایرانی، فیلمهای آمریکایی، اروپایی و هندی را روی آنتن بفرستند.
همین قاعده بازی حکم میکند که به ستارگان سینمای ایران و بازیگران شاخص فرصت داده شود تا در مقابل دوربینهای تلویزیون بنشینند و به سؤالاتی پاسخ دهند که پیش از این هرگز گمان نمیکردیم در یکی از شبکههای داخلی بشنویم! تجربه کم و بیش موفق «شب شیشهای» خوشبختانه باعث کاهش حساسیتها در مورد چنین برنامههایی میشود.
مخالفان چنین پروژههایی میبینند که با پخش چند ماهه این برنامه و حضور مداوم بازیگران شاخص، اتفاق خاصی رخ نمیدهد جز اینکه میزان مخاطبان تلویزیون بالا میرود و رسانه ملی به عنوان یک رسانه جذاب و مفرح، میلیونها ایرانی را پای گیرندهها مینشاند.«شب شیشهای» آغاز یک حرکت تازه است.
برنامه نقاط ضعف و قوت زیادی داشت که طبیعی است و در قالب اولین تجربه با اغماض پذیرفتنی. اما اهمیت تاریخی «شب شیشهای» در این است که توانست تعداد قابل توجهی از بازیگران گریزان از گفتوگوهای مطبوعاتی را به تلویزیون دعوت کند و از امتیاز مخاطب انبوه به بهترین شکل بهره بگیرد.