جمعه ۸ تیر ۱۳۸۶ - ۰۴:۴۳
۰ نفر

هادی معیری نژاد: گرچه برنامه‌های گفت‌وگومحور یکی از جذاب‌ترین برنامه‌های رسانه‌ای در سراسر دنیاست، اما تلویزیون ما تا چند سال قبل از این ظرفیت استفاده چندانی نمی‌کرد.

تا چند سال قبل این برنامه‌ها محدود به گفت‌وگو با چند چهره مشخص سیاسی- اجتماعی می‌شد و در ایامی چون نوروز برخی از هنرپیشه‌ها و ورزشکاران نیز مجال آن را می‌یافتند تا به صورت محدود و اکثراً به صورت غیرزنده در گفت‌وگو حضور یابند.

اما در سالیان اخیر این برنامه‌ها از لحاظ کمیت و کیفیت متحول شده‌اند و افراد بیشتری مجال آن را یافته‌اند تا در برنامه‌های گفت‌وگومحور آن هم به صورت زنده و روی آنتن به ارائه سخنان خود بپردازند.

سازندگان این برنامه‌ها که کلید آن باز هم با گفت‌وگوهای سیاسی در برنامه گفت‌وگوی خبری زده شد، با استفاده از جذابیت ذاتی گفت‌وگو برای ما ایرانیان می‌کوشند تا برنامه‌های موفقی ارائه دهند و شواهد حاکی از موفقیت نسبی آنها لااقل در جلب مخاطب نیز هست چرا که ما ایرانیان از شنیدن گفت‌وگو لذت می‌بریم.

زمینه‌های اجتماعی محبوبیت گفت‌وگو
برخی از ملل جهان به شدت وابسته به حس بینایی خود هستند. در این گونه از کشورها هنرهای بصری نظیر نقاشی، معماری و در ادامه آنها سینما و تلویزیون رشد بیشتری دارد چنان که فرهنگ مطالعه و توجه به تاریخ نیز در بین این ملت‌ها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است چرا که مطالعه نیز در راستای حس بینایی است، اما در برخی دیگر از کشورها و در بین برخی‌ از ملت‌ها حس شنوایی از اقبال بیشتری برخوردار است.

در بین این ملت‌ها فرهنگ شفاهی شعر ادبیات جوک و فکاهه شایعه و بالاخره میل به شنیدن حرف‌های دیگران رشد زیادی می‌یابد البته یک خط‌کش تاریخی بین ملل مختلف با این پیش‌فرض اشتباه بزرگی است اما به طور نسبی می‌توان به این نتیجه رسید که مثلاً ما ایرانیان بسیار بیشتر از دیگر ملل دنیا به حس شنوایی خود وابسته هستیم به همین نسبت بسیاری از ما دوست داریم برای کسب اطلاع از موضوعی خاص به جای مطالعه شخصی به حرف‌های فردی و یا به گفت‌وگوی افرادی گوش فرا دهیم و اطلاعات ارائه شده را بعد از عبور از مجرای سلایق خود و غربالگری ارزشی شخصی به عنوان حقیقت بپذیریم و آن را به دیگران نیز منتقل کنیم.

گاهی خاطره یا لطیفه‌ای که خود چند روز قبل برای فردی تعریف کرده‌ایم به صورت کاملاً تحول یافته توسط همان فرد به عنوان خاطره شخصی به ما منتقل می‌شود و این نشانگر اهمیت ذاتی گفت‌وگو در نهادینه شدن اطلاعات اخذ شده از طریق گوش است. این عامل دلیل ساده جذابیت گفت‌وگو در بین ما ایرانیان است.

و اما برنامه‌های گفت‌وگومحور
چنانکه ذکر شد این برنامه‌ها که به تاک‌شو معروفند گرچه کمی دیر اما به خوبی جای خود را در تلویزیون ایران باز کردند و با اقبال عمومی نیز مواجه شدند. همین موضوع باعث شده است که نگاه ویژه‌ای به این‌گونه برنامه‌ها شود و از مصاحبه کننده و مصاحبه‌شونده انتظارات زیادی برود. به عنوان مثال در برنامه‌ای مثل شب شیشه‌ای کاملاً انتظارات مخاطب در روز بعد از پخش هر قسمت از این برنامه ملموس است.

معمولاً انتظارات برآورده نشده مخاطب از چند محور قابل بررسی است؛ محور اول نقش رسانه است. بسیاری از افراد که به رسانه‌ای اعتماد ندارند از آزادترین گفت‌وگوها نیز امتناع نمی‌شوند چرا که می‌پندارند در این‌گونه برنامه‌ها همه چیز از پیش تعیین شده است و سوالات نه در ذهن مصاحبه‌کننده بلکه پیش از آن در ذهن نویسنده برنامه شکل گرفته است. البته انتقاد این‌گونه مخاطب گاهی انتقاد بجایی است و در بعضی از این‌گونه برنامه حضور نامرئی و یا مرئی کنترل‌‌کننده احساس می‌شود.

محور دوم مصاحبه‌کننده است که تسلط وی تضمین‌کننده هر برنامه گفت‌وگومحور است. معمولاً در سالیان اخیر نام‌‌هایی مثل احمد نجفی، رضا رشیدپور، مرتضی حیدری، فرزاد حسنی، محمدرضا شهیدی‌فرد، کاردان و این اواخر بیژن بیرنگ با برنامه باز هم زندگی مطرح شده است. گرچه نجفی و کاردان از لحاظ سنی پیشکسوت شمرده می‌شوند، اما مرتضی حیدری اولین چالشگر تاک‌شوهای ایرانی است.

در بین افرادی که در سالیان اخیر به عنوان مصاحبه‌گر شناخته شده‌اند، برخی از امتیازات و ایرادات و توازن این دو در هر مصاحبه باعث می‌شود که مخاطب نسبت به نحوه اجرای این‌گونه افراد نظر دهد؛ نظراتی که اکثراً منتقدانه است و هر کدام حتی از منظر مخاطب عام بیانگر این موضوع است که تلویزیون ما هنوز تا کشف یک چالشگر ماهر و مصاحبه‌کننده حرفه‌ای که نه سیخ را بسوزاند و نه کباب را راه درازی در پیش دارد.

محور سوم این‌گونه برنامه‌ها میهمان برنامه است. تجربه نشان داده است که گمنام بودن میهمان حتی اگر از منظر رسانه وی فردی بسیار ارزشمندتر از دیگر افراد باشد باعث مرگ برنامه است چرا که اساساً این که این فرد گمنام به چه می‌اندیشد و ایده و آرمانش چیست، برای مخاطب مهم نیست که حالا به چالش نیز کشیده شود.

 برخی از قسمت‌های «صندلی داغ» و« باز هم زندگی» یا اکثر قسمت‌های برنامه‌ای مثل کوله‌پشتی دچار این معضل بزرگ می‌شوند؛ معضلی که گویا فعلاً نمی‌توان کاری برایش کرد.از طرف دیگر هنگامی که میهمان آشنایی به برنامه دعوت می‌شود گاه این‌قدر به برنامه‌های مختلف دعوت شده که از جذابیت تهی گشته و یا عدم توانایی مصاحبه‌گر در حرف کشیدن از وی، تمام جذابیت بالقوه مصاحبه را هرز می‌برد.

برای همین است وقتی یک جوان واکسی به برنامه «باز هم زندگی» دعوت می‌شود کیفیت برنامه به طور وحشتناکی با هنگامی که نجف دریابندری و فهیمه‌راستکار به برنامه دعوت می‌شوند متفاوت است.

و یا در برنامه‌ای مثل «شب شیشه‌ای» به دلیل سوگیری نامتعادل مصاحبه‌گر گاه برنامه غیرجذاب مریلازارعی را پدید می‌آورد و گاهی برنامه جالب توجه بهرام رادان را چرا که در یکی میهمان با گارد بسته جسمی و روحی تنها منتظر ضربه خوردن و دفاع کردن است و در دیگری میهمان با دستان باز مصاحبه‌گر را وارد یک فیلم چند دقیقه‌ای می‌کند و وی را بازی می‌دهد.

یک نکته
در برنامه «باز هم زندگی» معمولاً گزارش‌هایی نیز در خلال مصاحبه پخش می‌شود. شاید برای پوشاندن ضعف برنامه‌های گفت‌وگومحور در تلویزیون ما بد نباشد  چنین گزارش‌هایی در هنگامی که برنامه افت پیدا می‌کند پخش شود تا مخاطبی که از مصاحبه اقناع نشده است لااقل با دیدن یک گزارش هدایت شده از عوض کردن کانال منصرف شود چرا که برخی از این گزارش‌ها نظیر برنامه مربوط به نجف دریابندری در «باز هم زندگی» بسیار جالب و کارآمد به نظر می‌رسد.

کد خبر 25270

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز