روسیه در سال 2007 در بهترین شرایط اقتصادی خود در یکصد سال اخیر قرار دارد، گرچه به لحاظ سیاسی نیز پوتین در روسیه محبوبیت زیادی دارد اما به رغم اینها آمریکا و ناتو همچنان با روسیه به عنوان یک کشور دشمن رفتار میکنند.
در روسیه این تلقی وجود دارد که مناسبات نظامی و امنیتی آمریکا با روسیه کاملا شبیه مناسبات دوره شوروی است . از این رو ایدئولوژی در مناسبات آمریکا و روسیه جایی ندارد، بلکه استراتژی آمریکا در مقابله با روسیه منبعث از ژئوپلتیک است.
ولادیمیر پوتین رئیس جمهور جودوکار روسیه در اجلاس گروه هشت بود که همه را با پیشنهاد بهرهبرداری مشترک با آمریکا از رادار قبله در آذربایجان شگفت زده کرد.
این رادار به پیشنهاد روسیه قرار بود تأسیسات دفاع موشکی باشد که در برابر حملات موشکی از جنوب هشدار دهد و جای تأسیساتی را بگیرد که آمریکا قصد دارد در لهستان و جمهوری چک از آنها استفاده کند.
کنستانتین کاساچف رئیس کمیته روابط خارجی دومای روسیه پیشنهاد پوتین را «واقعه دهه گذشته» خواند و گفت که آینده دنیا اکنون به تصمیم آمریکا بستگی دارد. دولت بوش هم استفان هادلی مشاور امنیت ملی خود را به دیدار رسانهها فرستاد تا به آنها بگوید که پیشنهاد روسیه جالب بوده است.
منابع معتبر خبری در واشنگتن در این باره میگویند، دولت بوش در نتیجه واکنش نیرومندانه روسیه به تحریکات اخیر از سوی آمریکا، انگلیس و ناتو خلع سلاح شده است.
منظور از این تحریکات استقرار سیستم موشکی از سوی آمریکا در شرق اروپا، تلاش ناتو برای استقرار پایگاههای جدید در رومانی و بلغارستان، فشار برای استقلال کوزوو، تبلیغات لندن درباره مرگ مأمور سابق جاسوسی روسیه و بالاخره ایجاد تنش در میان همسایگان روسیه و حیاط خلوت مسکو است.
استفاده پوتین و دیگر مقامات روسی از واژه امپراطوری در توصیف سیاستهای بوش و چنی در برابر روسیه تنها واکنش روسیه به این تحرکات نیست. این سخنان در واقع واکنش آنها به سیاست کلی دولت بوش و جهت گیری خصمانه آنگلوساکسونها از بعد از مرگ فرانکلین روزولت است.
پوتین در سخنرانی 10 فوریه خود در اجلاس بینالمللی امنیتی مونیخ نوید برخورد تند مسکو را داد. او گفت که ساز و کارهای جنگ سرد از سوی آمریکا و ناتو دوباره احیا شده است.
در هفتههای اخیر که ماجرای استقرار بخشی از سیستم سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا جدیتر شده و کشورهایی مانند لهستان اذعان کردند که هدف از چنین سیستمی رویارویی با ایران نیست بلکه مقابله با روسیه است، لحن و کلام روسها هم شدیدتر شده است.
در 9 ماه مه و همزمان با شصت و دومین سالگرد پیروزی اروپا بر فاشیسم، پوتین گفت که علت وقوع جنگ جهانی دوم ایدئولوژی رویارویی و افراط گرایی بود. او روزهای کنونی را با آن زمان مقایسه کرد و گفت که تهدیدها اکنون نه تنها کمتر نشده بلکه با تغییر شکلی اندک دوباره ظهور کرده است.
اکنون همان تهدیدهای زمان رایش سوم وجود دارد. پوتین در 29 ماه مه در دیدار با نخست وزیر پرتغال گفت، استقرار سپر دفاع موشکی آمریکا در اروپا به آسیب پذیر کردن این قاره کمک میکند.
دو روز بعد او در یک کنفرانس خبری با رئیس جمهور یونان گفت، واشنگتن رقابت تسلیحاتی جدیدی را شروع کرده است و هشدار داد که روسیه توان نظامی خود را برای حفظ توازن استراتژیک حفظ خواهد کرد.
رئیس جمهور روسیه سپس در مصاحبه 4 ژوئن خود با مطبوعات در حاشیه اجلاس گروه هشت گفت، برنامههای نظامی آمریکا و ناتو آستانه هستهای شدن را پایین آورده است و امکان و احتمال استفاده از سلاح هستهای حتی در فضا را بیشتر کرده است.
او گفت، مشکل برنامه دفاع موشکی که قرار است در شرق اروپا مستقر شود این است که این بخشی از توانایی هستهای آمریکاست.
بعد از آن فرماندهان نظامی روسیه هم در اظهار نظراتشان بر این موضوع تاکید کردند. حتی بعضی از آنها مانند کاپیتان بازنشسته نیروی دریایی روسیه سناریوی حمله آمریکا و ناتو به روسیه با استفاده از موشکهای کروز توماهاک دوربرد را مطرح کردند.
مطبوعات روسی بعد از آزمایش موفقیت آمیز موشک اسکندر که در 29 ماه مه انجام شد نوشتند که این موشک با هدف مقابله با سپر دفاع موشکی آمریکا ساخته شده است.
شدت لحن مقامات روسی در اظهار نظراتشان نشان از احتمال وقوع یک رویارویی نظامی دارد.
میخاییل وولنشسکی کاپیتان بازنشسته نیروی دریایی روسیه چندی پیش در یکی از روزنامههای روسی نوشت: درباره پیامدهای استقرار سپر موشکی در شرق اروپا بسیاری از تحلیلگران مقالاتی نوشته اند و اظهار نظراتی کردهاند. مشکل بسیار جدی است و ما واقعاً با خطر رویارویی استراتژیک میان آمریکا و روسیه روبهرو هستیم. روسیه اکنون تنها کشور دنیاست که توانایی حمله به آمریکا و رویارویی با این کشور را دارد. حتی اگر یک دهم از توان هستهای روسیه یعنی 200 کلاهک این کشور از زرادخانه بیرون آورده شوند و شهرهای آمریکا را هدف بگیرند یک فاجعه روی خواهد داد.
کریدور بالتیک
پوتین در پیام آوریل 2007 خود به مجلس فدرال خواستار توسعه زیرساختهای حمل ونقل دریایی شد و گفت: این برای روسیه مایه ننگ است که هنوز از بنادر خارجی برای صادرات کالاهایش استفاده میکند.
این سخنان در حالی بیان میشد که تنش میان روسیه و استونی یعنی یکی از همین بنادر خارجی، رو به افزایش بود. تجارت میان روسیه و استونی از سال 2005 تا 2006 دو برابر شده بود.
پاییز گذشته یک سوئدی تبار تربیت شده در آمریکا که مدتها کارمند رادیو آزادی بود، به ریاست جمهوری استونی انتخاب شد. او که یک سوسیال دمکرات است از سوی مخالفان جناح راست حمایت میشد. دولت ائتلافی او بعد از به قدرت رسیدن توجه خود را معطوف به روسیه و رویارویی با این کشور کردند.
برچیدن بنای یادبود سرباز آزادی مربوط به جنگ جهانی اول از میدان اصلی پایتخت این کشور کار همین دولت بود. این اقدام با تحسین آمریکا روبهرو شد و خشم روسیه را برانگیخت.
تاریخ کشورهای حوزه بالتیک حاوی پرسشهای بسیار و دشواری درباره ملیت و استقلال کشورهاست. استونی در سیطره فرهنگ فنلاندیهاست و لتونی و لیتوانی نماینده زبان و فرهنگ شاخه بالتیکی هند و اروپا هستند.
لیتوانی از نوادگان پادشاهی لهستان است و این کشورها همگی تا صدها سال مراکز کار و فعالیت الیگارشهای انگلیسی بودند. این کشورها همچنین مورد علاقه و نفوذ بازرگانان ونیزی هم قرار داشتند. سواحل بالتیک که در شروع قرن 18 مورد اختلاف روسیه و سوئد بود، بین سالهای 1710 تا 1795 تحت سلطه روسیه درآمد و هر سه این مناطق در چارچوب امپراطوری روسیه قرار گرفت.
این سواحل چنان در روسیه ادغام شده بود که وقتی دیپلماتهای انگلیسی در پایان جنگ جهانی اول موضوع استقلال را پیش کشیدند، آمریکا مقاومت نشان داد.
کشورهای بالتیک در اوائل دهه 1920 به عنوان کشورهای مستقل از نظر دیپلماتیک به رسمیت شناخته شدند. در جریان سالهای دهه 1920 و 1930 این کشورها توسط مأموران اطلاعاتی انگلیس به عنوان مرکزی برای فعالیتهای ضد شوروی مورد بهرهبرداری قرار میگرفتند.
اما در سال 1940 بار دیگر تحت سلطه روسیه درآمدند. سرانجام این کشورها در سال 1991 اعلام استقلال کردند اما در آن زمان اقلیت روس بسیار زیادی داشتند. اما این کشورها همچنان ضد روس باقی ماندند.
اکنون درگیریها و کشمکشهای گذشته روسیه با غرب بر سر کشورهایی مانند حوزه بالتیک دوباره احیا شده است. یکی از این موارد رویارویی روسیه با غرب بر سر استقلال کوزوو است.
پوتین در سخنرانی 4 ژوئن امسال خود ضمن مخالفت شدید با استقلال کوزوو گفت تلاش غرب برای رسیدن به این هدف تلاشی برای احیای کشمکشها و حساسیتهای گذشته است.
اوکراین در آستانه جنگ داخلی
اوکراین هیچگاه مستعمره روسیه نبوده است اما این کشور 50 میلیون نفری اکنون در ارتباط با روسیه دچار دردسر شده است. این کشور اکنون ماههاست که صحنه درگیری و تداخل منافع روسیه و غرب شده است.
در درگیریهای داخلی این کشور حضور آمریکا و انگلیس آشکارا مشهود است. بعضی مقامات اوکراینی در هفتههای گذشته به آمریکا رفته و با دیک چنی معاون رئیس جمهور دیدار و گفتگو کردهاند.
همچنین اخباری از دیدار و گفتگوی مقامات انگلیسی و سفیر این کشور در اوکراین با مسئولان اوکراینی وجود دارد. پوتین در سخنرانی 4 ژوئن خود گفت: افکار عمومی در روسیه از تلاش ما برای تضمین امنیت کشور حمایت میکنند.
کجا میتوانید ملتی را پیدا کنید که در شرایط دشوار و سخت خواستار خلع سلاح کشورش باشد. در شرایطی که کسی مانند برژینسکی از ضرورت دو یا سه پاره شدن کشور ما سخن میگوید. من رئیس جمهور کشورم نشدم تا آن را در آستانه مصیبت قرار دهم.
EIR
25 ژوئن