همشهری آنلاین - فاطمه عسگرینیا: او هم به رسم مروت و جوانمردی نیمخیز میشود و به سلامتی همسایهها زنگ زورخانه بالای سرش را به صدا در میآورد. درست است حدودا هفتادساله است، اما پهلوان «علی شهیدیان» با همه بچههای محله هلالاحمر رفیق است و سعی میکند آنها را جذب ورزش زورخانهای کند، چراکه معتقد است ورزش باستانی راه و رسم جوانمردی را نشان نسل جدید میدهد. ساعتی را مهمان این پهلوان قدیمی محله هلالاحمر شدیم.
پهلوان «علی شهیدیان» نامی آشنا برای تمامی اهالی محله هلالاحمر است. فرقی نمیکند قدیمی محله باشید یا کودکان آن محل. هم رفیق بچههای محله است، هم سنگصبور جوانهای محل. در کسوت هیئت امنای مسجد حضرت ابوالفضل(ع) هم حکم ریشسفید و معتمد محله را دارد. قرارمان فروشگاه کوچک، اما باصفا و زیبای پهوان در میانه محله است؛ درست چسبیده به خانهاش و بالای کارگاهی که در آن میل میسازد و تختههای شنا را خراطی میکند. با به صدا در آوردن زنگی که بالای سرش است به راه و رسم پهلوانی به ما خوشامد میگوید.
قصه را از روزی برایمان روایت میکند که پسربچهای ششساله بود و همراه پدر به سالن ورزشی دخانیات برای شروع ورزش ژیمناستیک رفت. پهلوان میگوید: «تا دوازدهسالگی ژیمناستیک کار میکردم، ولی هر بار که صدای ضرب زورخانه را میشنیدم دلم هوایی میشد برای رفتن به آنجا.» آنقدر برای این رشته ورزشی و آداب و رسومش ارزش قائل است که وقتی میخواهد فلسفه هریک از ابزار ورزش باستانی را برایمان روایت کند بادی در گلو میاندازد و با ادب و احترام نامشان را میبرد؛ از میل که نماد گرز در جنگهای قدیم است تا سنگ و تخته شنا.
پهلوان علی امروز ۶۸ ساله است، اما تعداد ورزشکارانی که در این عرصه تربیت کرده است خیلی بیشتر از این اعداد و ارقام است. او میگوید: «محله ما، به واسطه قرار گرفتن در مرکز شهر و پیشینه این نقطه شهری، همواره در معرض آسیبهای اجتماعی، بهخصوص اعتیاد، بوده و هست و برای رهایی بچههای محل از دام اعتیاد چارهای جز جذب آنها به ورزش نداریم.»
- عهد پهلوان
پهلوان با خودش عهد میبندد بچههای محله را در رشته ورزش باستانی سر و سامان دهد. خودش میگوید: «بچههای محله را دوست دارم. اصلاً راستش را بخواهید فلسفه وجودی راهاندازی این فروشگاه آشنایی اهالی محله و بچهها با ورزش باستانی بود. جای خالی این فروشگاهها در شهر باعث شده است که امروز نسل جوان ما با ورزش باستانی آشنا نباشند و این ورزش که نماد جوانمردی در فرهنگ ماست کمکم به دست فراموشی سپرده شود.»
- کارگاه موزه پهلوان
دعوتمان میکند سری هم به کارگاه کوچکش بزنیم در کوچه پشت مغازه. درخت بزرگی در حیاط خانهای قدیمی با همان معماری طهران، میانداری میکند. درست در گوشه راست حیاط، زیرزمین قدیمی با شاخهای گوزنی آویخته بر سردر آن خودنمایی میکند. با راهنمایی پهلوان وارد زیرزمین میشویم. دیوارها در قرق عکسهای قدیمی است و جای خالی ندارد. دورواطرافمان پر است از کندههای درخت و میل و تختههای شنا؛ از کوچک تا بزرگ. بیش از آنکه یک کارگاه میلسازی باشد یک موزه عکس از ورزش باستانی است. از تختی و طیب و حاج سید احمد خمینی گرفته تا محمدعلی کلی و حاج اکبر طوقانی با بچههایش. محو تماشای عکسها میشویم. گاهگاهی غبار نشسته بر قابها را با کف دست کنار میزند و قصهاش را برایمان روایت میکند.
گاهی هم اشعار جا خوش کرده بر دیوارهای نمور کارگاه را زیر لب زمزمه میکند و میگوید: «این کارگاه قبلاً آبانبار بود. وقتی میرابها جوی آب محله را پاک میکردند، آب از چاه وارد خانهها میشد و ما هم آب را از طریق دریچهای که در سقف بود، بالا میکشیدیم.»
این کارگاه نمور، اما زیبا و منحصربهفرد، خانه دوم پهلوان علی است؛ جایی که او با عشق کار میکند و میگوید: «۱۶ ساله بودم که در کارگاه خراطی همسایهمان مشغول کار شدم. استاد پایه میز تولید میکرد. وقتی کار را کامل یاد گرفتم، تصمیم گرفتم وارد این حوزه شوم، اما راه و رسم جوانمردی اجازه نمیداد که با راهاندازی مغازهای جدید، کسب و کار استادم را آجر کنم. بنابراین، تصمیم گرفتم فقط در ساخت میل و تخته شنا و ابزار ورزش باستانی فعالیت کنم.»
- نوآوری در ساخت ابزار ورزشی
حالا بعد از گذشت سالها او صاحب سبکی جدید در ساخت میلهای ورزشی است و درباره این نوآوری در ساخت میلها میگوید: «میلهای قدیمی با میلهای جدید فرق میکند. در گذشته میلها کوتاه بود تا اینکه کار ساخت میل با دستگاه شروع شد. با برقی شدن دستگاههای میلسازی قد میلها را بلندتر کردم تا وزنشان در کل قد تقسیم شود. میلهای جدید خوشدستتر است.»
همینطور که از نوآوریهایش در ساخت میلها برایمان میگوید، نگاهش به عکس شیرینکاریهایش در مراسم مختلف میافتد. لبخند بر چهرهاش مینشیند و میگوید: «چند سال قهرمان چرخ کشور بودم. در چند دوره هم عنوان قهرمانی میلبازی را از آن خودم کردم. خوشحالم امروز میبینم علاوه بر تنها پسرم که ادامهدهنده راهم است، بچههای دیگر محله هم همین راه و رسم را ادامه میدهند.»میثم، تنها پسر او، بنیانگذار ورزش باستانی در لندن است: «خوشبختانه ورزش باستانی از سوی ایرانیها در کشورهای دیگر با جدیت بیشتری دنبال میشود و خوشحالم که رسالتمان را در این بخش هم به انجام رساندهایم.»
بزرگترین میل موجود در کارگاه توجهمان را جلب میکند. راوی قصههای شیرین ورزش باستانی میگوید: «در حال ساخت بزرگترین میل تهران هستم. وزن هرکدام از میلها ۳۰کیلو است.»
پهلوان علی آرزوهای بزرگی دارد. میخواهد این خانه قدیمی پدری را بکوبد و بعد از ساختن آن زورخانهای جدید در محله بنا کند.
- نجات جوانان محله از دام اعتیاد
به همت پهلوان علی خیلی از جوانهای قدیمی محله که گرفتار اعتیاد به موادمخدر و... شده بودند از آن مسیر نابودگر برگشتهاند و امروز در میان ورزشکاران باستانیکار برای خود جا باز کردهاند. اکبر آقا که حالا حکم معاون پهلوان علی را در زورخانه دخانیات دارد، میگوید: «سالهایسال به دلیل اعتیاد به مشروبات الکلی از مسیر اصلی زندگی دور شده بودم. به لطف خدا و کمک پهلوان علی از این مسیر برگشتم. شاید اگر پهلوان در مسیرم قرار نمیگرفت، نمیتوانستم این روزهای خوب را تجربه کنم.» او و دیگر دوستانش میکوشند تمام درسهایی را که از پهلوان گرفتهاند موبهمو اجرا کنند، طوری که در هر محفل و مجلسی که حضور مییابند همه متوجه شاگردی آنها در محضر پهلوان علی میشوند.
آذری یکی دیگر از اهالی محله هلالاحمر است. او هم سالها درگیر اعتیاد بود، اما امروز یکی از باستانیکاران محله است. او هم میگوید: «ما با ورزش باستانی میکوشیم تا فرهنگ جوانمردی را در محله احیا کنیم. با احیای این فرهنگ همه اهالی حواسشان به هم خواهد بود.»
او با اشاره به جذب نوجوانان محله به ورزش باستانی توسط پهلوان علی میگوید: «اغلب بچههایی که در کلاسهای ورزشی پهلوان علی قد کشیدهاند امروز یکی از چهرههای مطرح کشور در این رشته هستند. یکی از این جوانها پسر برادر من است که در میلزنی شهره عام و خاص است.»
یکی از مهمترین ویژگیهای گود زورخانهای که پهلوان علی در آن میانداری میکند تبادل درسهای اخلاق بین ورزشکاران است. آذری میگوید: «هر روز که ورزشکاران به زورخانه میآیند باید یک حدیث یا سخنی از بزرگان را برای دیگران روایت کنند. این موضوع باعث میشود تا بچهها با هم در این بخش رقابت کنند و درسهای جدیدی یاد بگیرند.»
نظر شما