واقعیت افزوده که اکنون به اختصار AR نامیده میشود؛ در عمل چیزی نیست جز تماشای یک پدیده در دنیای واقعی که به آن اطلاعات دیداری، شنیداری و ویدئویی کامپیوتری و یا اطلاعات برخاسته از جی پی اس (GPS) - سیستم مکانیاب جهانی متکی بر ناوگان ماهوارهای - افزوده شده است.
به عبارت بهتر؛ واقعیت افزوده محصول ارتباط دو جهان با یکدیگر است: جهان رسانهای و جهان واقعی.
کارشناسان ارتباطات از آن جایی که جهان رسانهای حالا میتواند از درون خود؛ حجم معناداری از اطلاعات را بر پیکره اشیای موجود در دنیای واقعی بیفزاید؛ برای اشاره به واقعیت افزوده از عبارت دیگری استفاده میکنند: واقعیت رسانهای شده (mediated reality).
پس به این ترتیب میتوان گفت که در واقعیت افزوده، معمولاً کسریها و کمبودهای اطلاعاتی اشیا و پدیدههای دنیای واقعی با افزودگیهای دنیای رسانهای افزونتر و بیشتر میشود. مثلا شما دارید با موبایل هوشمند خود از یک شیئی در موزه؛ عکاسی میکنید که ناگهان اطلاعات مربوط به آن شیئی بر روی موبایل شما ظاهر میشود و یا فیلمی از اکتشاف همان شیئی توسط باستان شناسان بر روی صفحه نمایش موبایل شما به نمایش در میآید. شاید هم یک نفر به شما در همان لحظه بر روی موبایلتان پیام صوتی بدهد که لطفا بدون فلاش عکس بگیرید!
یا در نظر بگیرید؛ دارید از سر در یک رستوران عکس میگیرید که یک مرتبه میبینید دهها نفر به این رستوران امتیاز پنج ستاره دادهاند و شاید بعدا سخت باشد که نروید و در آن غذایی نخورید و شاید هم بعدا که منوی گرانقیمت رستوران را دیدید نفرین کنید جناب تام کادل (Tom Caudell) را که این عبارت واقعیت افزوده را پرتاب کرد به دنیای اطراف شما.
این اتفاق به مدد نرم افزار صورت میگیرد. اکنون نرمافزارهای گوناگونی در اختیار برنامهنویسان هست که به کمک آنها میتوانند مضامین دیجیتال را به مقولههای مرتبط با دنیای واقعی بیفزایند.
البته شما هم برای استفاده و به دیگر سخن برای تجربه کردن واقعیت افزوده؛ به اپلیکیشن ویژه نیاز دارید. راه دیگر این است که در مرورگر خود "پلاگ این" یا افزونه داشته باشید. راه اول، یعنی استفاده از اپلیکیشن؛ الان به انتخاب اول و اصلی همه کاربران نهایی تبدیل شده است و در عمل همین اپلیکیشنها هستند که اطلاعات دیجیتال را - که مربوط به شیئی هدف است - دریافت میکنند و در اختیار شما قرار میدهند. البته بسیار بهتر است که دادههایی که از طریق واقعیت افزوده ارائه میشود؛ دادههای همزمان باشد. درست مثل تماشای نتایج یک مسابقه زنده فوتبال بر روی صفحه تلویزیون.
اما یک نکته بسیار مهم را هم باید همین جا اضافه کنم. واقعیت مجازی (Virtual Rality) را که به اختصار VR خوانده میشود نباید با AR یا همان واقعیت افزوده اشتباه گرفت. در مورد واقعیت مجازی؛ کلیهٔ عناصری که توسط کاربر نهایی درک و دریافت میشود، ساخته کامپیوتر هستند؛ اما در واقعیت افزوده، بخشی از اطلاعاتی که کاربر میگیرد، در دنیای واقعی وجود دارد و بقیه بخشها توسط کامپیوتر و در قالب دیجیتال ساخته شدهاند.
نکته دیگری که اضافه میکنم این است که واقعیت افزوده از دههها پیش مطرح بوده است (نمونه: شبیه سازها - simulations ) اما آنچه این پدیده را متفاوت و فراگیر ساخت و حتی میشود گفت به تغییر عمیق دنیای واقعی در قالب دنیای رسانهای شده تعاملی دامن زد؛ فراگیر شدن موبایلهای هوشمند بود. تکوین واقعیت افزوده در قالب یک صنعت گسترده به طور خاص مدیون صنعت موبایلهای هوشمند است.
واقعیت افزوده در واقع از درون واقعیت مجازی به دنیای واقعی پا گذاشت و حالا مثل مژه روی چشمها نشسته است و به همین سبب هم هست که حالا بحث "واقعیت افزوده اجتماعی" (social augmented reality) به کمین پرش از روی "واقعیت افزوده" نشسته است. جان کلام بسیاری از کسانی که از واقعیت افزوده اجتماعی حرف میزنند این است که واقعیت افزوده به تدریج بدون اتکا به ابزارها مثلا بر سر در ساختمانها به نمایش در خواهد آمد و شما باید سهم خودتان را از آن اطلاعات به نمایش در آمده درخواست کنید؛ مثل شخصی سازی صفحات در مثلا یاهو.
هنوز معلوم نیست از چه حرف میزنم؟ گزارش اقلیت را از دنیای سینما به دنیای واقعی بیاورید میشود واقعیت افزوده اجتماعی.
- و چه به سر حریم خصوصی در میآید؟ خودتان دنبال کنید.
- خوشحالی از جنبه ایرانی ماجرا
بسیار خوشحالم که دوست ارجمندم دکتر حسن نمکدوست تهرانی روزنامهنگار کهنه کار که سردبیر ۶ و ۷ ویژه نامه آخر هفته روزنامه همشهری است با دو جوان سختکوش امروزی یعنی مهدی صارمی فر و آرش جهانگیری برای نخستین بار پای واقعیت افزوده را به خانواده بزرگ همشهری کشاندهاند.
پنجشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳را به خاطر بسپارید:
رو تیتر: همشهری برای اولین بار فناوری واقعیت افزوده را به کار میگیرد
تیتر: صدای ما را از روزنامه میشنوید
دکتر نمکدوست مرد روزگار سربی روزنامهنگاری ایرانی است؛ که در راس مرکز آموزش روزنامه همشهری هنوز خودش یک تنه در حد یک دانشکده روزنامهنگاری کار میکند. او که هنوز روزنامهنگاری را رها نکرده؛ یک سربی دیجیتال شده است؛ یک روزنامهنگار و مدرس که با دو بال نظریه و عمل پرواز میکند؛ خوشبختانه او در این پروازها تا افق دیجیتالیسم اوج گرفت و حالا آنچه او با همکاران جوانش برای موسسه همشهری به ارمغان اورده است؛ درسهای بزرگی به همراه دارد:
نسل کهنتر روزنامهنگاری ایران میتواند با تجارب وسیع دوران سربی و چاپی؛ در متن عرصه روزنامهنگاری آنلاین بایستد و خوشه چینی کند برای روزنامهنگاری چاپی.
نسل کهن روزنامهنگاری چاپی ایرانی میتواند بدون متلک گفتن به جوانان عرصه روزنامهنگاری آنلاین و به جای غرولند کردن که روزنامهنگاری آنلاین فاتحه روزنامه نگاری چاپی را خوانده است؛ به مزیتیابی برای روزنامهنگاری چاپی از درون روزنامهنگاری آنلاین فکر کند و مخاطرات را به فرصتهای مغتنم تبدیل سازد.
اما نسل آنلاین ایران هم میتواند مرور کند و ببیند چطور راهکوبان اولیه هنوز پای در راهند و میتوانند دست آنان را بگیرند و فرصتآفرینی کنند برای ایدههای تحقق نیافته آنها.
از دیگر سو، مدیران رسانههای ایرانی میتوانند این تجربه همشهری را نصب العین کنند و باور کنند که باید بالاخره برای داراییهای دیجیتال خود فکری بردارند و در نهایت برای همگرا سازی این ثروت دیجیتال با دستمایههای موجود چاپی برنامهریزی کنند.
در همین حال، برنامه نویسان ایرانی میتوانند این همگرایی دیجیتالیسم و چاپ را به عنوان یک بازار بالقوه که در همشهری نمود عملی یافته است در نظر بگیرند.
همچنین اپلیکیشن کارهای جوان هم میتوانند به AR به عنوان بازار نگاه کنند و بپذیرند وارد دوران "اقتصاد اپ" (app economy) شدهاند. این بازار تازه گرم شده است و دنیا مشتاق دانستن و پیوستگی بیشتر است. به اشیای موزههای ایرانی فکر کنید؛ به تابلوهای نفیس؛ به محتوای غنی بومی؛ به تکثر و تنوع فرهنگی این دیار و به صنایع دستی و... و. همه منتظرند تا به واقعیتهای آنها افزوده شود. لطفا شما زمینه ساز نوشتن "گزارش اقلیت" ایرانی شوید.
من تردید ندارم که اتفاق ۶ و ۷ میتواند به مثابه یک مدل محلی برای سایر نشریات چاپی خود همشهری و نیز خانواده نشر رسانهای ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
من به دوستانم در ویژه نامه آخر هفته روزنامه همشهری دوباره تبریک میگویم: شما نشان دادید روزنامهنگاری ایرانی با دنیای روزنامهنگاری جهانی همگام است.
من هم صدای آن پرنده صفحه اول شما را امروز صبح شنیدم و اجازه بدهید آن را نماد پرواز پرندگانی بدانم که شبیه نوک یک پیکان پرواز میکنند؛ در این پروازهای جمعی که معمولا برای مهاجرت صورت میگیرد؛ پرندهای که در نوک پیکان قرار میگیرد؛ بیشترین فشار را متحمل میشود، اما پرواز سایرین را بسیار سهلتر میکند.