قراین نشان میدهد باید شاهد تحولاتی برای تعدیل یا حذف سنتهای دست و پاگیری باشیم، یعنی باید شاهد تحولاتی در خواستگاری و ازدواج و مراسم آن، رابطه اغلب متخاصمانه عروس و مادر شوهر و یا مادر زن و داماد، آشنایی پیش از ازدواج و... باشیم، که البته هستیم؛ اما از آن سوی بام افتادهایم، در تمام رفتارهایمان افتادهایم. مثلاً خواستهایم سنت شکنی کنیم؛ اما شیوه آن را نیاموختهایم...
در این بین تلاش برای جلوگیری از دخالتهای والدین عروس و داماد در زندگی مشترکشان- هر چند در بسیاری موارد دخالت نیست و ابراز محبتی خالصانه است- حکایتی به قدمت تاریخ بشر دارد و به داستانی در جهت تلاش برای بیاحترامی به نزدیکان همسرمان تبدیل شده است... اما شاید توجه به چند نکته ساده، هر دو سوی معادله را راضی کند.
تفاوتها را فراموش کنیم
نخستین گام برای زندگیای موفق، انتخاب همسر از طبقه و جایگاه اجتماعی- فرهنگی شبیه به هم است. به عقیده روانشناسان هر چه شباهت خانوادهها از جهت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نزدیکتر باشد، ازدواج موفقتر خواهد بود؛ چرا که رفتارها و شیوه زندگی دختر و پسر به هم نزدیکتر است.
اما گاه به دلایل مختلف، انتخاب همسر طوری است که خانوادهها شباهت کمتری به هم دارند و در نتیجه نقاط مشترک کمتری را میتوان در آنها سراغ گرفت. این تفاوتها یا دقیقتر بگوییم این تفاوت دیدگاهها سرآغاز جدال میان زن و شوهر و هر یک از آنها با والدین طرف مقابل است.
روانشناسان توصیه میکنند پس از ازدواج باید تفاوتها را فراموش کرد. از نگاهی دیگر زن و شوهر باید تفاوتهای میان والدین خود و والدین طرف مقابل را فراموش کنند و آنها را آن طور که هستند پذیرا شوند.
پیش داوری نکنیم
از آن جایی که حضور یا اظهارنظر مادرزن یا مادرشوهر و یا عروس و داماد برای بسیاری ذاتاً تنشزا است؛ بنابراین هر حرکت و اظهار نظری با پیشداوری تفسیر میشود. در هر بار دیدار از والدین همسرمان آن چه را در ذهن داریم، پاک کنیم و با نگاهی نو به دیدارشان برویم.
باهوش باشیم
اگرچه انسان آزاد آفریده شده و نباید از کسی اطاعت کند اما «مدارا کردن» با «اطاعت» بیچون و چرا متفاوت است. روانشناسان معتقدند اگر هر یک از طرفین (مادرزن و داماد و مادرشوهر و عروس) از رفتارهایی که حساسیت طرف مقابل را برمیانگیزد آگاه باشد و برای لحظاتی که در کنار هم هستند از این رفتارها بپرهیزد، بسیاری از مشکلات برطرف میشود.
این توجه و دقت نشان از هوش ما دارد و هیچ کس ما را مطیع و ناتوان نخواهد خواند. از سوی دیگر محبوب طرف مقابل نیز واقع میشویم چرا که درمییابد از علایق او آگاهیم و تلاش میکنیم تا با نهایت احترام با او برخورد کنیم. چای پررنگ مادرشوهرمان را فراموش نکنیم تا شاد شود!
سیاستمدار باشیم
رفتار نادرست والدین همسرمان را به حساب او نگذاریم- به شرطی که از رفتار نادرست والدیناش آگاه باشد- و در حضور والدیناش دلخوریهامان را تلافی نکنیم. هر حرکت نابهجای ما، گلهگذاری و... جرقه یک بلوای بزرگ است؛ آشوبی که ما متهم و بازنده اصلی آن هستیم. با سیاست و درایت بررسی مسایل را به بعد موکول کنیم.
با همسرمان دوست باشیم
به جای آن که دلخوریهایمان را به والدین یا دوستانمان منتقل کنیم، دلخوریهایمان از خانواده همسرمان را به دور از غرضورزی، ایرادگیری بیجا، جر و بحث و... به همسرمان بگوییم تا او با شیوهای که خود میداند- همسرمان بهتر از هر کسی به رفتار و روحیه والدیناش آشنا است- با آنها صحبت کند.
رازداری کنیم
به عنوان میزبان، سعی نکنیم تا در مهمانیها برای گرم کردن مهمانی از زندگیمان صحبت کنیم و اتفاقات حتی پیش پا افتادهای را مطرح کنیم. مسایل یک زندگی مشترک ویژه زن و شوهر است و دیگران نباید از این مسایل آگاه شوند. شک نکنید در مقابل مطرح کردن هر موضوعی، اظهارنظر یا راهکاری ارائه خواهد شد که در اغلب موارد علاقهای به شنیدن آن نداریم. پس رازدار باشیم تا نصیحتها و دلسوزیهای دیگران را هم تحمل نکنیم.
چهرهها را مخدوش نکنیم
تردیدی نیست که زن و شوهر پس از هر جر و بحث و دلخوری به سرعت کدورتها را از یاد میبرند و قهر و دعوای آنها به ساعتی نمیکشد. اما والدین آنها ناراحتی و غم فرزندشان را فراموش نمیکنند و مترصد تلافی مینشینند. این نه به دلیل خباثت ذاتی والدین، که به دلیل محبت بیاندازه آنها به فرزندشان است و تلافی کردن آنها واکنشی کاملاً طبیعی است.
از این رو سعی کنیم در زمانی که با همسرمان قهر هستیم، از او دلخوریم و یا به هر دلیلی کدورتی میان ما است، این موضوع را با والدینمان در میان نگذاریم، به منزل آنها پناه نبریم و به سرعت گوشی تلفن را برای درد و دل جستوجو نکنیم. حافظه والدین درباره کسی که به هر دلیل جگر گوشهشان را آزرده، سخت فعال و هوشیار است.
با والدین برنامهریزی نکنیم
این به آن معنی نیست که با والدینمان یا والدین همسرمان قطع رابطه کنیم؛ بلکه به این معنا است که در تصمیمگیریها، برنامهریزیها و... حضور و تصمیم آنها را حتمی و تعیین کننده نشان ندهیم. از نگاهی دیگر از الفاظ و یا حرکاتی استفاده نکنیم که شریک زندگیمان حضور قطعی یا سایه حضور دایمی والدینمان را احساس کند و ما را در تصمیمگیریها متهم به اطاعت بیچون و چرا کند. موضوع را به صورت یک پیشنهاد و نه یک الزام مطرح کنیم.
ارتباطمان را قطع نکنیم
بیاهمیتی به والدین همسرمان، حذف تدریجی آنها از زندگی مشترکمان، کاهش رفت و آمدها و ارتباطهای تلفنی، کاستن علاقه فرزندمان به خانواده طرف مقابل با الگوبرداری از رفتار ما و... و در مقابل توجه بیش از حد به والدینمان حرکتی نیست که از چشم شریکمان دور بماند. شک نکنیم که او جبههگیری را آغاز میکند و به سرعت اعلام جنگ خواهد کرد.همانطور که روانشناسان تعادل در برقراری ارتباط با خانوادهها را توصیه میکنند، قطع رابطه را ضربه روانی محکمی میدانند که بیجواب نیز نمیماند.
اصرار نکنیم
در مقابل تصمیمها و برنامهریزیهای همسرمان برای والدیناش ایستادگی و اظهارنظر نکنیم. بگذاریم هر یک از ما آزادانه، آن چه را که دوست دارد برای والدیناش انجام دهد تا ما هم آزادی عملمان را از دست ندهیم.
در حقیقت به هر میزان به والدین همسرمان احترام بگذاریم و فرزند آنها را برای محبت کردن به آنها آزاد بگذاریم، احترام والدینمان نیز به جا خواهد بود.و در نهایت این که همواره بیندیشیم والدین همسرمان، عزیزترین افراد برای عزیزترین فرد زندگیمان هستند. شک نکنیم بیاحترامی به والدین او اعلام غیر مستقیم بیعلاقگی ما به همسرمان است؛ چرا که به علایق او احترام نگذاشتهایم.