دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۵ - ۰۸:۵۸
۰ نفر

آذر سلوکی: سرآغاز تاریخ اسلام آن گاه بود که پیامبر اسلام (ص)در خلوت با محبوب، در دل غاری که در دامن کوهی در شمال مکه بود، راز و نیاز می کرد.

گویا غار حراء هنوز هم پژواک مناجات پیامبر اکرم را در قطعه قطعه سنگ ریزه های خود به یادگار حمل می کند و در گوش عاشقان حضرت که در آن وادی قدم می گذارند، نجوا می کند.

درباره تاریخ زندگی پیامبر اسلام(ص) بسیار سخن گفته اند. ادیبان، حکیمان، خطیبان و پژوهندگان و فرهیختگان بسیار درباره آن وجود جبروتی داد سخن داده اند.

اما از پس همه این نقل ها و قول ها، شنیدن اوصاف معنوی آن وجود قدوسی از زبان آسمانی امیرمومنان، علی(ع) زیباتر و شنیدنی تر است. اینک که سال به نام شریف پیامبر اعظم مزین گشته است، نام آسمانی او را از زبان علی می شنویم.

هرگاه سخن از رخداد واقعه ای به میان می آید ناخودآگاه به دنبال فلسفه و علل ایجاد آن می گردیم. در باب بعثت نیز علت را جویا می شویم که چه نیازی به وجود پیامبران بوده است؟

خداوند دو راهنما در اختیار او قرار داده است تا حق را از باطل متمایز کند: یکی در درون انسان که عقل است و دیگری پیامبران الهی . چون عقل دارای خطا است، برترین هادی، آن است که دارای مقام عصمت و مرتبط با وحی باشد و تنها راه آن «بعثت» انبیاء است. پس بعثت بزرگ ترین نعمت خداوند بر بشر است: «لقد من الله علی المومنین اذا بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.»( آل عمران/۱۶۴). در این آیه خداوند بر بشر نسبت به این نعمت بزرگ منت می گذارد. چرا خداوند در این امر منت می گذارد؟ بعثت چه ویژگی هایی دارد و هدف از آن چیست؟

واژه«منت » به معنای نعمت سنگین و باعظمت به کار می رود. بنابراین هر نعمت سنگین و گرانبهایی را منت گویند. کاربرد این واژه دوگونه است: قولی و فعلی. اگر کسی عملا نعمت بزرگی به دیگری بدهد، این همان منت عملی است که بیشتر در مسائل تربیتی و هدایتی و معنوی کاربرد دارد.

در نتیجه، منت گذاری بر بخشیدن نعمت های بزرگ که از جمله آنها نعمت «رسالت» است، منتی زیباست و «منّ الله» یعنی « انعم الله». خداوند ، با ابلاغ رسالت ،نمت بزرگی بخشید و در اختیار مومنان قرار داد. چنان که در جای دیگر خداوند به خاطر هدایت کردن انسانها به ایمان، بر آنها منت می گذارد: « بل الله یمن علیکم ان هداکم للایمان.» (حجرات/۱۷).

نگارنده در این مقاله قصد دارد که مبحث بعثت را از منظر امیرالمومنین علیه السلام، او که اولین پاسخ دهنده به ندای پیامبر اکرم(ص) بود و اولین و جوان ترین تسلیم شده اوامر الهی بود را بررسی کند که قطعاً زیباترین تعاریف و تفاسیر را از این واقعه بزرگ تاریخی دارد.

مؤلفه های دوران جاهلیت

«در ایام جاهلیت و دوره قبل از بعثت، به جز عده ای یهودی و مسیحی ، عموم مردم بت پرست بودند. از اخلاق انسانی جدا شده بودند. دختران را زنده به گور کرده و بدین طریق پیوندها را می بریدند. به باطل افتخار کرده، از عدل جدا شده و حقوق یکدیگر را از بین می بردند. قدرتمندان را بر ناتوانان مسلط نموده و از حکیمان وحشت داشتند. بساط علم را برچیده، خوبی بردباری و علم را انکار کرده، نیکی ها را فراموش کرده، شریعت های الهی را از بین برده، سرمایه ها را نابود کرده بودند  و به بی صبری افتخار می کردند، فحشاء و منکرات را روش خود ساخته و سخنان باطل می گفتند.

 پیامبران را کشته و اولیای خدا را از میان خود بیرون می کردند. بدکاران را حاکم بر خود نموده و کسانی را که اصل و نسب درستی نداشتند اطاعت می نمودند... عنایت پروردگار برای تمام کردن حجت و کامل کردن رحمت شامل حالشان گردیده و خاتم پیامبران(ص) را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان و نشانی برای هدایت باشد.

آنها را از تاریکی ها خارج کرده و به نور رساند. نادانی آنان را به علم، گمراهیشان را به هدایت، هلاکتشان را به نجات، ستم آنان را به عدل و کم خردیشان را به عقل، نیاز آنان را به بی نیازی، ذلتشان را به عزت، خرابیشان را به آبادانی و خواری آنان را به سلطنت مبدل نموده و کفرشان را به ایمان، جهنمشان را به امیدواری، اسارت آنان را به رهایی و بندگی آنان را به آزادگی تبدیل نماید.»(۱)
حضرت علی (ع) گاهی در خطبه های خود به اعراب آن زمان یادآوری می کردند که قبل از ظهور اسلام چه اعتقاداتی داشتند و چگونه زندگی می کردند.

چرا که گاهی غرور وجود آنها را فرامی گرفت و فراموش می کردند که از برکت وجود اسلام به آن عزت و سربلندی نائل شده بودند. علی (ع) در یکی از خطبه ها می فرماید: «خدا پیامبر اسلام را زمانی فرستاد که مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته های دین پاره شده و ستون های ایمان و یقین ناپایدار بود.

در اصول دین اختلاف داشته و امور مردم پراکنده بود؛ راه رهایی دشوار و پناهگاهی وجود نداشت؛ چراغ هدایت بی نور، و کوردلی همگان را فراگرفته بود. ... اما مردم حیران و سرگردان، بی خبر و فریب خورده، در کنار بهترین خانه (کعبه) و بدترین همسایگان ( بت پرستان) زندگی می کردند. خواب آنها بیداری و سرمه چشم آنها اشک بود؛ در سرزمینی که دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامی بود.(۲)

در این هنگام خداوند پیامبر(ص) را ابلاغ کننده رسالت، افتخار آفرین امت، چونان باران بهاری برای تشنگان حقیقت آن روزگاران، مایه سربلندی مسلمانان و عزت و شرافت یارانش قرار داد.(۳)

فلسفه بعثت

با توجه به آیات الهی به برخی از اهداف بعثت انبیاء اشاره می نماییم. خداوند در آیه ای می فرماید:«هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین.» (جمعه/۲).

اولین نکته در این آیه بحث تلاوت آیات الهی است. «یتلوا» از واژه «تلاوت» به معنای پیروی کردن در حکم و خواندن منظم آیات الهی همراه با تدبر است. پیامبر اسلام با خواندن آیات پروردگار و آشنا نمودن گوش دل و افکار مردم با این آیات، آنها را آماده تربیت می نماید، که مقدمه تعلیم و تربیت است.

دومین نکته بحث تربیت است. یکی از مهم ترین برنامه های پیامبر اسلام (ص)تربیت انسانهاست. تربیت به معنای فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب است.

او باید زمینه ها را برای انسانها آماده کند تا از نظر عملی بهترین رابطه را با خدای خود (عبادات)، با هم نوع خود (عقود و ایقاعات)، با قوانین و مقررات اجتماعی (حکومت و سیاسات)، با خانواده خود (حقوق خانوادگی) و با نفس خود ( اخلاق و تهذیب نفس) داشته باشند، تا بتوانند مسجود فرشتگان قرار گیرند. پیامبر اسلام در مدتی کوتاه، انسان هایی بزرگ، مانند علی ، زهرا (س)، سلمان فارسی، ابوذر، مقداد و ... را تربیت کرد.

کلمه« یزکیهم» از ماده «زکوه» به معنای رشد و زیادی است،(۴) که در این جا به معنای تربیت و پاکسازی است و شامل پاک شدن از آلودگی های اعتقادی، اخلاقی و رفتاری می شود: رسول اکرم هدف از بعثت خود را کامل کردن مکارم اخلاق بیان کرده است:«بعثت لا تمم مکارم الاخلاق».

از طرف دیگر خدا ابزار ترقی و تکامل هر موجودی را در نهاد آن گذارده و آن را به منظور پیمودن راههای تکامل با وسایل گوناگونی مجهز نموده است و این همان «هدایت تکوینی» است که نعمت و فضل عمومی دستگاه آفرینش است که شامل حال تمام موجودات جهان اعم از نبات و حیوان و انسان است: «الذی أعطی کل شیء خلقه ثم هدی».

ولی این هدایت فطری و تکوینی برای موجودی مثل انسان، که گل سرسبد موجودات است کافی نیست.

مسأله مهم در زندگی فرد و جوامع ، مسأله معیارهای سنجشی، و نظام ارزشی حاکم بر فرهنگ آن جامعه است. زیرا تمام حرکت ها در زندگی فردی و جمعی از همین نظام ارزشی سرچشمه می گیرد، و برای آفریدن این ارزش ها است.

اشتباه یک قوم و ملت در این مسأله و روی آوردن به ارزش های خیالی و بی اساس، کافی است که تاریخ آنها را به تباهی بکشد. بنابراین نخستین و مهمترین گام اصلاحی انبیا، درهم شکستن این چارچوبه های ارزشی دروغین بود.

قبل از آن که در محیط عربستان تعلیمات اسلام و قرآن ظهور کند ،بر اثر حاکمیت نظام ارزشی زور و زر محصول آن محیط مشتی غارتگر زورگو همچون ابوسفیان ها و ابوجهل ها و ابولهب ها بود. اما از همان محیط بعد از انقلاب نظام ارزشی «مسلمان ها» و « ابوذر»ها و «مقداد»ها و « عمار یاسر»ها برخاستند. اینها همه برای این است که ارزش های دروغین جای ارزشهای واقعی انسانی را نگیرد.(۵)

حال به تفسیر فلسفه بعثت از دیدگاه حضرت علی (ع) می پردازیم. حضرت در خطبه ای فلسفه بعثت را رهایی مردم از پرستش دروغین بت ها ذکر می کند و می فرماید:«فبعث الله محمداً(ص) بالحق لیخرج عباده.... واحتصد من احتصد بالنقمات.»؛ خداوند حضرت محمد را به حق برانگیخت تا بندگان خود را از پرستش دروغین بت ها رهایی بخشیده به پرستش خود راهنمایی کند و آنان را از پیروی شیطان نجات داده به اطاعت خود کشاند. خدای سبحان در کتاب خود بی آن که او را بنگرند خود را به بندگان شناساند و قدرت خود را به همه نمایاند و از قهر خود ترساند.»(۶)

حضرت در خطبه ای دیگر فلسفه نبوت عامه را اینگونه بیان می نمایند:« واصطفی سبحانه من ولده أنبیاء أخذ علی الوحی میثاقهم ... و خلقت الأبناء. ؛ خدا پیمان وحی را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آن گاه که در عصر جاهلیت بیشتر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و دربرابر او به خدایان دروغین روی آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا بازداشت و از پرستش او جدا کرد، خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هرچند گاه، متناسب با خواسته های انسان ها، رسولان خود را پی در پی اعزام کرد تا وفاداری به پیمان فطرت را از آنان بازجویند و نعمت های فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهی، حجت را بر آنها تمام نمایند و توانمندی های پنهان شده عقل ها را آشکار سازند و نشانه های قدرت خدا را معرفی کنند.

مانند: سقف بلند پایه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمین در زیرپای آنها، و وسائل و عوامل حیات و زندگی، و راه های مرگ و مردن، و مشکلات و رنج های پیرکننده، و حوادث پی درپی، که همواره بر سر راه آدمیان است. خداوند هرگز انسان ها را بدون پیامبر، یا کتابی آسمانی، یا برهانی قاطع، یا راهی استوار، رها نساخته است»(۷)

ره آورد بعثت

بعد از این که به اوضاع و احوال عصر جاهلیت پرداختیم و نیز به فلسفه بعثت انبیاء واقف گشتیم، حال باید ببینیم که این برانگیختن انبیاء چه نتایجی را به همراه داشته است.

حضرت علی علیه السلام در باب نتایج بعثت انبیاء سخنانی را فرموده اند که به آنها می پردازیم : «فانظروا إلی مواقع نعم الله علیهم حین بعث الیهم رسولاً فعقد بملته طاعتهم ... ولا تقرع لهم صفاة.؛ حال به نعمت های بزرگ الهی که به هنگامه بعثت پیامبراسلام(ص) بر آنان فرو ریخت بنگرید، که چگونه اطاعت آنان را با دین خود پیوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند! چگونه نعمت های الهی بال های کرامت خود را بر آنان گستراند، و جویبارهای آسایش و رفاه برایشان روان ساخت! و تمام برکات آیین حق، آنها را در برگرفت! در میان نعمت ها غرق گشتند، و در خرمی زندگانی شادمان شدند، امور اجتماعی آنان در سایه قدرت حکومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزتی پایدار آرام گرفتند، و به حکومتی پایدار رسیدند.

آنگاه آنان حاکم و زمامدار جهان شدند، و سلاطین روی زمین گردیدند، و فرمانروای کسانی شدند که در گذشته حاکم بودند، و قوانین الهی را برای کسانی اجرا می کردند که مجریان احکام بودند، و در گذشته کسی قدرت درهم شکستن نیروی آنان را نداشت، و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.(۸)

امام علی در فرازی دیگر می فرماید: «فان الله سبحانه بعث محمداً(ص) و لیس احد من العرب...»؛ پس از ستایش پروردگار، همانا خداوند سبحان، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را مبعوث فرمود، در روزگارانی که عرب کتابی نخوانده و ادعای وحی و پیامبری نداشت.

پیامبر اسلام با یارانش به مبارزه با مخالفان پرداخت تا آنان را به سرمنزل نجات کشاند، و پیش از آن که مرگشان فرا رسد آنان را به رستگاری رساند. با خستگان مدارا کرد، و شکسته حالان را زیربال گرفت تا همه را به راه راست هدایت فرمود، جز آنان که راه گمراهی پیمودند. و در آنها خیری نبود. همه را نجات داد، و در جایگاه مناسب رستگاری، استقرارشان بخشید، تا آن که آسیاب زندگی آنان به چرخش درآمد، و نیزه شان تیز شد.»(۹)

ویژگی های اسلام نبوی در دیدگاه علوی

« ثم ان هذا الإسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه... وضعوه مواضعه ؛ همانا این اسلام، دین خداوندی است که آن را برای خود برگزید، و با دیده عنایت پروراند، و بهترین آفریدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد. پایه های اسلام را بر محبت خویش استوار کرد، و ادیان و مذاهب گذشته را با عزت آن خوار کرد، و با سربلندکردن آن، دیگر ملت ها را بی مقدار کرد، و با محترم داشتن آن، دشمنان را خوار گردانید و با یاری کردن آن دشمنان سرسخت را شکست داد و با نیرومند ساختن آن ارکان گمراهی را در هم کوبید، و تشنگان را از چشمه زلال آن سیراب کرد، و آبگیرهای اسلام را پرآب کرد.

خداوند اسلام را به گونه ای استحکام بخشید که پیوندهایش نگسلد، و حلقه هایش از هم جدا نشود، و ستون هایش خراب نگردد، در پایه هایش زوال راه نیابد، درخت وجودش از ریشه کنده نشود، زمانش پایان نگیرد، قوانینش کهنگی نپذیرد، شاخه هایش قطع نگردد، راه هایش تنگ و خراب نشود، و پیمودن راهش دشوار نباشد، تیرگی در روشنایی آن داخل نشود، و راه راست آن کجی نیابد، ستونهایش خم نشود، و گذرگاهش بدون دشواری پیمودنی باشد، در چراغ اسلام خاموشی، و در شیرینی آن تلخی راه نیابد.اسلام چشمه ساری است که آب آن در فوران، چراغی است که شعله های آن فروزان، و نشانه همیشه استواری است که روندگان راه حق با آن هدایت شوند؛ پرچمی است که برای راهنمایی پویندگان راه خدا نصب گردیده، و آبشخوری است که وارد شوندگان آن سیراب می شوند»( ۱۰)

اسلام؛ نورهدایت

«الحمدلله الذی شرع الإسلام فسهل شرائعه لمن ورده ... والجنه سبقته. ؛ ستایش خداوندی را سزاست که راه اسلام را گشود، و راه نوشیدن آب زلالش را بر تشنگان آسان فرمود. ستون های اسلام را در برابر ستیزه جویان استوار کرد و آن را پناهگاه أمنی برای پناه برندگان، و مایه آرامش برای وارد شوندگان قرار داد.

اسلام، حجت و برهان برای گویندگان، و گواه روشن برای دفاع کنندگان، و نور هدایتگر برای روشنی خواهان، و مایه فهمیدن برای خردمندان، و عقل و درک برای تدبیرکنندگان، و نشانه گویا برای جویندگان حق، و روشن بینی برای صاحبان عزم و اراده، پندپذیری برای عبرت گیرندگان، عامل نجات و رستگاری برای تصدیق کنندگان، و آرامش دهنده تکیه کنندگان، راحت و آسایش توکل کنندگان، و سپری نگهدارنده برای استقامت دارندگان است».(۱۱).

خصوصیات پیامبران الهی

بعد از این سلسله مباحث دریافتیم که انسان بدون وجود این رسولان قادر نیست راه سعادت را بپیماید. حال باید به این نکته بپردازیم که انبیاء الهی دارای چه خصوصیتی هستند که می توانند در فراز و فرود راه زندگی انسان، هادی و مشعل دار باشند.

حضرت علی علیه السلام در توصیف انبیاء و وظایف آنها در نهج البلاغه فرازهایی را ذکر نموده اند که در اینجا به آنها اشاره می کنیم:

«فاستودعهم فی أفضل مستودع ... قام منهم
بدین الله خلف.؛ پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت گذارد، و در بهترین مکان ها استقرارشان داد. از صلب کریمانه پدران به رحم پاک مادران منتقل فرمود، که هرگاه یکی از آنان درگذشت، دیگری برای پیشبرد دین خدا بپاخاست.(۱۲)

ـ « و لقد کان فی رسول الله (ص) کاف لک فی الأسوه ... دابته رجلاه و خادمه یداه. ؛ برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام را اطلاعت نمایی، تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی ها و عیب های دنیا و رسوایی ها و زشتی های آن باشد، چه این که دنیا از هر سو بر پیامبر بازداشته و برای غیر او گسترانده شد، از سینه دنیا شیر نخورد، و از زیورهای آن فاصله گرفت».

خداوند در برخی از آیات قرآن کریم به شرح وظایف پیامبران پرداخته است که اینجا به چند وظیفه ایشان اشاره می کنیم.

وظیفه اصلی همه پیامبران بلاغ مبین است ( فهل علی الرسل الا البلاغ المبین) یعنی رهبران الهی نمی توانند مخفیانه به دعوت خود ادامه دهند مگر این که برای مدتی محدود و موقت باشد، برنامه مخفی کاری آن هم در عصر دعوت رسالت چیزی نیست که قابل قبول و دارای نتیجه باشد، صراحت توأم با رشادت و قاطعیت، همگام با تدبیر، شرط این دعوت است.(۱۳)

وظایف پیامبران در قرآن

«و ما انزلنا علیک الکتاب الا لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمة لقوم یومنون.» (نحل/۶۴)

آیه فوق هدف بعثت پیامبران را بیان می کند تا روشن شود که اگر اقوام و ملتها، هوا و هوس ها، و سلیقه های شخصی خود را کنار بگذارند و دست به دامن راهنمایی پیامبران بزنند، اثری از اینگونه خرافه ها، اختلافها، و اعمال ضد و نقیض باقی نمی ماند، می گوید: ما قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر برای این که آنچه را در آن اختلاف دارند برای آنها تبیین کنی و مایه هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان دارند. (۱۴).

در مورد بعثت نبی اکرم، سخنهای بسیاری گفته شده و شاعران، ادیبان، حکیمان و نویسندگان، هر یک به فراخور حال خود، این واقعه شگرف را به نظم و نثر کشیده اند.اما هیچ کس مانند خاندان پیامبر ، نتوانسته است حق مطلب را ادا کند و چنان که شایسته این رویداد عظیم است در مورد آن سخن گوید. از این رو، گزیده ای از بیانات علی(ع) را تقدیم می نماییم:« فتأس بنبیک الأطیب الأطهر فان فیه أسوة ... فعند الصباح بحمد القوم السری.

پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگوطلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده نزد خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند، و گام بر جایگاه قدم او نهد.

پیامبر از دنیا چندان نخورد که دهان را پُر کند، و به دنیا با گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفته تر، و شکمش از همه خالی تر بود، دنیا را به او نشان دادند اما نپذیرفت، و چون دانست خدا چیزی را دشمن می دارد آن را دشمن داشت، و چیزی را که خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت، و چیزی را که خدا کوچک شمرده کوچک و ناچیز می دانست.

اگر در ما نباشد جز آن که آنچه را خدا و پیامبرش دشمن می دارند، دوست بداریم، یا آنچه را خدا و پیامبرش کوچک شمارند، بزرگ بداریم، برای نشان دادن دشمنی ما با خدا، و سرپیچی از فرمان های او کافی بود! و همانا پیامبربر روی زمین می نشست و غذا می خورد، و چون برده، ساده می نشست، و با دست خود کفش خود را وصله می زد، و جامه خود را با دست خود می دوخت.

 پیامبر با دل از دنیا روی گرداند، و یادش را از جان خود ریشه کن کرد، و همواره دوست داشت تا جاذبه های دنیا از دیدگانش پنهان ماند، و از آن لباس زیبایی تهیه نکند و آن را قرارگاه دائمی خود نداند، و امید ماندن در دنیا نداشته باشد، پس یاد دنیا را از جام خویش بیرون کرد، و دل از دنیا بَرکند، و چشم از دنیا پوشاند.پس تفکرکننده ای باید با عقل خویش به درستی اندیشه کند که: آیا خدا، محمد را به داشتن این صفتها اکرام فرمود یا او را خوار کرد؟

اگر بگوید: خوار کرد، دروغ گفته و بهتانی بزرگ زده است، و اگر بگوید: او را اکرام کرد، پس بداند، خدا کسی را خوار شمرد که دنیا را برای او گستراند و از نزدیک ترین مردم به خودش دور نگهداشت.پس پیروی کننده باید از پیامبر پیروی کند، و به دنبال او راه رود، و قدم بر جای قدم او بگذارد، وگرنه از هلاکت ایمن نمی باشد، که همانا خداوند، محمد را نشانه قیامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از کیفر جهنم قرار داد. او کاخ های مجلل نساخت (سنگی بر سنگی نگذاشت) تا جهان را ترک گفت، و دعوت پروردگارش را پذیرفت.. (۱۵)

نهاد اصلی وجود پیامبر

« حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(ص) ... و غباوة من الأمم؛ تا این که کرامت اعزام نبوت از طرف خدای سبحان به حضرت محمد رسید. نهاد اصلی وجود او را از بهترین معادن استخراج کرد، و نهال وجود او را در اصیل ترین وعزیزترین سرزمین ها کاشت و آبیاری کرد، او را از همان درختی که دیگر پیامبران و اَمنیان خود را از آن آفرید به وجود آورد، که عترت او بهترین عترت ها، و خاندانش بهترین خاندان ها، و درخت وجودش از بهترین درختان است، در حرم أمن خدا رویید، و در آغوش خانواده کریمی بزرگ شد، شاخه های بلند آن سر به آسمان کشیده که دست کسی به میوه آن نمی رسید.

پس، پیامبر پیشوای پرهیزکاران، و وسیله بینایی هدایت خواهان است، چراغی با نور درخشان، و ستاره ای فروزان، و شعله ای با برق های خیره کننده و تابان است، راه و رسم او با اعتدال، و روش زندگی او صحیح و پایدار، و سخنانش روشنگر حق و باطل، و حکم او عادلانه است. خدا او را زمانی مبعوث فرمود که با زمان پیامبران گذشته فاصله طولانی داشت و مردم از نیکوکاری فاصله گرفته، و امت ها به جهل و نادانی گرفتار شده بودند». (۱۶)

پارسایی پیامبر

« قد حقر الدنیا و صغرها، و أهون بها و هونها،... و دعا إلی الجنة مبشراً و خوف من النار محذراً؛ پیامبر(ص) دنیا را کوچک شمرده و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار می شمرد و در نزد دیگران خوار و بی مقدار معرفی فرمود و می دانست که خداوند برای احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را برای ناچیز بودنش به دیگران بخشید.

پیامبر(ص) برای تبلیغ احکامی که قطع کننده عذرهاست تلاش کرد، و امت اسلامی را با هشدارهای لازم نصیحت کرد، و با بشارت ها مردم را به سوی بهشت فراخواند و از آتش جهنم پرهیز داد.(۱۷)

مصلح جامعه بشریت

« فصدع بما أمربه، و بلغ رسالات ربه... والضغائن القادحة فی القلوب؛ پیامبر اسلام (ص) آنچه را که به او ابلاغ شد آشکار کرد، و پیام های پروردگارش را رساند. او شکاف های اجتماعی را به وحدت اصلاح کرد ،و فاصله ها را به هم پیوند داد و پس از آن که آتش دشمنی ها و کینه های برافروخته در دل ها راه یافته بود، میان خویشاوندان یگانگی برقرار کرد» (۱۸)

پس از بیان این تفاسیر در باب بعثت، دریافتیم که پیامبران با تعالیم و برنامه های خود، روح و روان ما را که با یک سلسله صفات عالی روحیات و احساسات پاک، عجین شده است را به مقتضای فطرت باز می گردانند.پبامبران وظیفه دارند که احکام فطرت و وجدان را برای انسان بازگو نمایند و او را به صفاتی که در خود نهفته است متوجه سازد.

مربیان الهی با نور وحی و برنامه ای صحیح شرایط رشد و نمو را برای انسان فراهم می سازند و انحرافات را تعدیل می نمایند. و در یک کلام انسان را به تکامل که هدف خدا از خلقت بوده است، می رسانند و او را در مسیر صحیح خدایی قرار داده تا طی طریق نماید که سعادت بشر در آن نهفته است.

* پی نوشت ها در دفتر روزنامه موجود است.

کد خبر 2601

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز