حضور فرشته و ماندن او کنار یک انسان حال و هوایی شبیه فیلم «زیر آسمان برلین» اثر ویم وندرس دارد اما آنجلای لوک بسون با رویایی امیدوارانه تمام میشود؛ رویای فرشتهای که بالهایش را به خاطر عشق از دست میدهد تا به زندگی انسانی، نور و شادی ببخشد. این فیلم که دو سال پیش مقابل دوربین رفته، به تازگی پخش جهانی شده است.
آنجل- آ فیلمیسیاه و سفید و از هر جهت دلپسند است. ماجرای فیلم، داستانی است درباره پذیرفتن خود و دستیابی به اعتماد به نفس به همراه تصاویری شاد و دیدنی از شهر خلوت پاریس.
این فیلم دهمین ساخته لوک بسون پس از فیلم ژاندارک است و شاید ساخته شدن این فیلم سبب خوشحالی منتقدین فیلمهای بسون باشد چون او پیش از این اعلام کرده بود بیش از 10 فیلم نخواهد ساخت.
آنجل- آ از نظر طرفداران فیلمهای بسون، به طرز دردناکی صادقانه است و بسون تلاش زیادی میکند که دیالوگهای طولانی و زیاد فیلم را با حرکات همراه کند.
حضور جمال دبوزه در نقشی تلخ و شیرین میتواند تماشاگر کنجکاو و مشتاق را شیفته خود کند.
از آنجایی که فیلم بیشتر از آن که بر داستان و خط داستانی تاکید کند، زیباییهای شهر پاریس را به تصویر میکشد، احتمالا در کشورهای دیگر بیشتر از فرانسه فروش خواهد داشت.
آنجل – آ فیلمی تاثیرگذار است که در آن کاراکترهای منفی داستان با رنگها علامتگذاری و مشخص شدهاند و این علامتگذاری یاد آور فیلم «سگهای انباری» به کارگردانی کوئنتین تارانتینو است که در آن گانگسترها با رنگها رمزگذاری شده بودند و کاراکترهای مختلف با رنگهای سیاه و سفید مشخص میشدند و در نهایت همه با هم جمع میشدند و یک رنگین کمان میساختند.
راسموسن بازیگر دانمارکی برجستهای است که تاکیدهای کلامیجذابش در ادای دیالوگ به روش فرانسوی، او را در زمره خانمهای خارجی معروفی مثل جینسیبرگ و آنا کارنینا قرار میدهد اما او هنوز ناشناخته است، هر چند که باور کردن این موضوع سخت است که کسی بتواند او را در فیلم «فم فتال» به کارگردانی برایان دی پالما (با آن لباس 10میلیون دلاری که با الماسهای کوچک پوشیده شده بود) فراموش کند.
راسموسن و دبوزه در ایفای نقشهایشان به خوبی مکمل هم هستند اما کاراکترهای دیگر فیلم اصلا جذابیتی ندارند. آن دو زیاد با هم حرف میزنند و همیشه آنجلا با شوق و ذوق در حال تعریف کردن ماجراهایی است که بعدا قرار است اتفاق بیفتد.
این فیلم در مقایسه با فیلمهای دیگری که لوک بسون نوشته، کارگردانی و تهیه کرده، فیلمی است با حال و هوای بودایی که با آرامش و نما به نما تا انتها و تکامل پیش میرود.
تصاویر در نهایت با اجرای خاص و زیرکانهای همه چیز را به هم مربوط میکنند.
طبق گفتههای دستاندرکاران فیلم، یافتن بهترین لوکیشنها برای این فیلم حدود شش ماه طول کشیده و فیلمبرداری فیلم در ماههای جولای و آگوست به انجام رسیده است و از سپیده دم، بسون و فیلمبردارش (که تا به حال در پنج کار با هم همکاری داشتهاند) تلاش کردهاند تا از پاریس در شرایطی که خلوت باشد فیلمبرداری کنند و حاصل کار تصاویر زیبایی از نور سوسوزن خورشید در هنگام طلوع در شهر زیبای پاریس باشد و انگار خیابانها و پلهای شهر تنها برای آندره و آنجلا و ما تماشاچیانی است که از زیبایی هنری لذت میبریم.
وجود صحنههای خشونت در فیلم، دلیل موجهی دارد، چرا که یکی از اجزای جدا نشدنی سبک لوک بسون است و در اینجا هم بیپروایانه از این صحنهها استفاده میشود. که البته این به عقیده تعدادی از منتقدین به عنوان وجه مثبت فیلم تلقی شده است.
با ساخت انیمیشن کودکانه و پر هزینه آرتور (آرتور و مینی مویزها) توسط بسون که در دسامبر 2006 به نمایش درآمد، بسون میتواند ادعا کند که این آخرین کار اوست چرا که شاید آنجل- آ به قدر کافی (و به عنوان فیلم آخر) راضی کننده نبود و مثل یک نت زیبای موسیقی بود که نیاز به تکمیل داشت.
منبع: ورایتی 21 دسامبر 2007