«ساعت شلوغی 3» با بازی جکی چان و کریس تاکر این روزها روی پرده سینماهای آمریکا است. برت راتنر برای سومین بار این دو را در آخرین قسمت این سهگانه کارگردانی کرده است.
وی این بار دو پلیس ماجراجوی خود را به سفری دور به فرانسه و شهر پاریس میفرستد، تا با یک مافیای فرانسوی مبارزه کنند. مأموریت آنها پیدا کردن دختر جوان سفیر چین در آمریکاست که توسط یک گروه خلافکار ربوده شده است.
لوکیشنهای جذاب شهر پاریس به کمک قصه و دو کاراکتر اصلی آن آمده تا در پایان فصل تابستان، یک کار کمدی گرم و پرنشاط به تماشاگران سینما ارایه شود. در گفتوگوی زیر جکی چان در باره «ساعت شلوغی 3» و پروژه پرسروصدای تازهاش با جتلی صحبت میکند.
- زمانی گفتید از «ساعت شلوغی» متنفر هستید. هنوز هم پس از بازی در سومین قسمت آن، همین احساس را دارید؟
- البته وقتی قرار شد در قسمت اول فیلم بازی کنم، چنین حرفی را نزدم. من لفظ تنفر را به کار نبردم، ولی در ترجمه این کلمه گنجانده شد. حالا من چه میتوانم بگویم؟ آن زمان- یعنی سال 1998- من، اطمینان خودم به بازار آمریکا را از دست داده بودم.
فیلمهای من در این بازار با موفقیت مالی خوبی روبهرو نشده بودند و نمیدانستم طبع و ذائقه تماشاگران آمریکایی چیست. از خودم میپرسیدم آنها چه چیزی را دوست دارند. در چنین اوضاع و احوالی بود که پیشنهاد بازی در «ساعت شلوغی» را دریافت کردم.
نمیدانستم باید این پیشنهاد را قبول میکردم یا خیر. بازاریابم گفت در فیلم بازی کنم تا بتوانم ثابت کنم تماشاگران آمریکایی دوستدار دیدن چنین فیلمهایی هستند یا خیر.
من هیچ وقت به کسی دروغ نگفتهام. از سیستم آمریکایی متنفرم و این نکته را همیشه به شکلی شفاف بیان کردهام. یک سری از کارهایی را که فیلمسازان آمریکایی از من میخواهند، نمیتوانم انجام دهم. من یک سازمان دهنده کارهای بدلکاری هستم.
کاری به زوایای مختلف دوربین ندارم و تلاشم این است که کار خودم را انجام دهم. این مدیر فیلمبرداری است که زوایای دوربین را انتخاب میکند و بر دوربین خودش کنترل دارد. اما فراموش نکنیم که با همه تخصصی که در کارش دارد یک کارگردان صحنههای اکشن نیست،
او از کجا میداند نوع حرکات من چیست و من برای نمایش این حرکات به چه زاویهای نیاز دارم؟ طبیعی است که در این گونه موارد باید با من هماهنگی شود و من نیازمند وقت بیشتری سر صحنه فیلمبرداری هستم. همین مسئله برخی اوقات باعث میشود که از کل سیستم فیلمسازی متنفر شوم.
- اما سر صحنه فیلمبرداری، رابطه خوبی با کارگردان و فیلمبردار دارید.
- باید اینطور باشد. به هرحال ، این کارگردان است که حرف آخر را میزند. او میخواهد یک صحنه را دوباره بگیریم و یا از من میخواهد ترانهای بخوانم. به برخی چیزها اعتراض دارم، ولی باید کاری را که از من خواسته میشود انجام دهم. همیشه هنگام تماشای فیلم در اتاق تدوین به خودم میگویم: «ببین چی شد؟ دیگر کار تو تمام است!» وقتی به هنگکنگ برمیگردم به همکارانم میگویم که چقدر از سیستم فیلمسازی آمریکایی متنفرم.
کمی بعد تلفنی به من شود و خبر موفقیت عظیم فیلم را به من میگویند. به آنها گفتم متوجه منظورشان نشدم. در آواز خواندن من چه چیز ویژهای وجود داشت؟ مطمئناً هیچی! اما تماشاگران از فیلم استقبال کرده بودند و نمایش عمومی آن در سراسر جهان با موفقیت روبه رو شده بود.
حتی بچهها هم آن را پسندیده بودند و من متعجب بودم که تماشاگران چهطوری حرفهایی را که زده بودم متوجه شده بودند؟! وقتی دوباره فیلم را تماشا کردم دیدم برت راتنر چقدر آن را خوب کارگردانی کرده است. فیلمنامهاش هم قشنگ بود. البته من برای ادای دیالوگها مشکل داشتم و نمیدانستم تا چه اندازه با نمک به نظر میآیند.
اکشن فیلم در مقایسه با کارهایم در هنگکنگ، خیلی کم بود و میشد گفت هیچی نیست. زمانی که در آسیا یک فیلم اکشن بازی میکنم، برای هر صحنه نبرد و پرتحرک پنج دقیقهای آن حدود سه ماه کار میکنیم و برای دیالوگها فقط یک روز. اما در آمریکا طی سه ماه یکی و نصفی فیلم ساخته میشود! سبک کار در این دو منطقه کاملاً از یکدیگر متفاوت است.
- با صحنههای بدلکاری قسمت سوم و شهر پاریس چهطور کنار آمدید؟
- صادقانه اعتراف میکنم بازی در صحنههای اکشنی که در مناطق جدید فیلمبرداری میشود و یا صحنههایی که نمونهاش را تا قبل از این بازی نکردهام، برایم خیلی سخت است.
حتی فکر کردن به آن هم کار مشکلی است. قدیمتر از اینها خیلی زیاد سفر میکردم و چیزهای مختلف و تازهای را میدیدم. وقتی به یک بالکن میرسیدم، مثل آکروبات کارها از آن آویزان میشدم و خودم را به پایین میرساندم. از اتوبوس دو طبقه مثل دیوار راست بالا میرفتم.
طی این سالها هم در فیلمهایی که بازی کردهام، تمام بدلکاریهای ممکن و موجود را انجام دادهام. به آن صورت، دیگر کاری نمانده که انجام نداده باشم. من حتی در کنار یک هواپیما هم بدلکاریهای عجیب و غریب کردهام. اما نکته جذاب «ساعت شلوغی 3» وجود برج ایفل بود. این برج قدیمی به من کمک کرد تا یک بدلکاری تازه ارائه بدهم.
بدلکاری این صحنه را من خلق نکردم، این برج خالق آن بود. اگر از این سکانس برج ایفل را بگیرید، تمام کارهایی که من انجام میدهم (حرکات چرخشدار و معلق، سر خوردن و بقیه چیزها) کارهایی هستند که به نوعی آنها را در فیلمهای دیگرم انجام دادهام. این کارها هیچ فرقی با مجموعه کارهایی که طی بیست سال گذشته کردهام ندارند.
اما برج ایفل و صحنه مربوط به آن، خیلی خوب با کل قصه فیلم و کمدی آن همراه شد. تمام کسانی که فیلم را دیدند عقیده دارند که این حرکات جدید و تازه است. اما چنین نیست، خودم این را میگویم! صادقانه بگویم، همه حرکاتم همان حرکات قدیمی است.
- در باره پروژه پرسروصدای «قلمرو ممنوع» هم صحبت کنید که در آن برای اولین بار با جتلی همبازی هستید.
- از مدتها قبل صحبت همکاری مشترک ما مطرح بود و رسانههای گروهی از ما دو نفر به عنوان «تیم رویایی» اسم میبرند. این اتفاق خجسته به هرحال با تولید «قلمرو ممنوع» رخ داد. میتوان این فیلم را ارباب حلقههای چینیها نامگذاری کرد. حساب کنید فیلمی که من و جتلی، شهر نیویورک و حکومت باستانی چینگ را در خودش داشته باشد، چه خواهد شد. در فیلم نقش یک راهب پیر، فناناپذیر و جاودانه را دارم. قصه فیلم پر از صحنههای نبرد و جلوههای ویژه است.
- گفته میشود «قلمرو ممنوع» هم مثل «ارباب حلقهها» یک سهگانه است.
- این یک شایعه بیش نیست. «قلمرو ممنوع» یک فیلم مستقل و تک است. کارگردانی آن را راب منیکوف به عهده دارد، همان کسی که انیمیشن «شیرشاه» والت دیزنی را کارگردانی کرد.
فیلمنامه فیلم درباره فرهنگ چین است و شما با دیدن فیلم متوجه میشوید فیلمنامهنویس آن عاشق این فرهنگ بوده است. او تلاش کرد چیزهای زیادی را در باب فرهنگ کهن چین وارد قصه فیلم کند. البته یک میمون هم در ماجرای فیلم نقش مهمی دارد.
- درباره همبازی شدن با جتلی برایمان بگویید.
- در یک کلام، خیلی خوب است! او را حدود بیست سال است که میشناسم و دوستان قدیمی هستیم. این دوستی را میتوان به دوستیام با کریس تاکر تشبیه کرد. با این وجود، طی این سالها امکان و فرصت انجام یک کار مشترک فراهم نشد.
اولین بازی که سرصحنه در کنار هم ظاهر شدیم، ناگهان هر دو گفتیم: «نگاه کن، بالاخره داریم با هم کار میکنیم!» این اولین بار است که ما جلوی دوربین با هم نبرد میکنیم.
حضور همزمان ما در صحنه فیلمبرداری باعث شد به تعداد بادیگاردها و مامورین امنیتی اضافه شود. خیلیها میخواستند ما دو نفر را در کنار هم ببینند و همین باعث شلوغی شدید صحنه فیلمبرداری شد. حالا، همه منتظر نتیجه کار و نمایش عمومی فیلم هستند.
هر دوی ما در ارتباط با «قلمرو ممنوع» احساس خوبی داریم.
منبع: emanuellevy.com