این طرز تفکر، مانند هر مکتب فکری دیگر، به عنوان یک اندیشه محترم است و باید به دور از هیاهو و شعارزدگی مورد نقد قرار گیرد. اما مشکل این است که گاهی از ابراز صریح آن خودداری میکنند، و بدتر آنکه آن را به امام هم نسبت میدهند؛ چنانکه اخیراً گفته شده بود که امام میدانست که جمهوری با اسلامی ناسازگار است و ...
مروری بر بیانات هر سال رهبر فرزانه انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) نشان میدهد که معظمٌ له از این فرصت بزرگ برای تبیین ابعاد اندیشه امام و راهبردهای تحقق آن بهترین بهره را میبرند. ایشان در این سخنرانیهای سالانه، به تناسب شرایط روز، تبیینی نو و کارآمد از اندیشههای امام ارائه میدهند که ضمن پاسخگویی به برخی شبهات، راه آینده را نیز ترسیم میکند. به عقیده نگارنده جا دارد که مراجع مسئول، مجموعه این بیست و پنج سخنرانی را از این دیدگاه مورد مطالعه قرار دهند. بیتردید نتیجه این تحقیق یافتن محکمات اندیشه امام و اصول تفسیر آن بر اساس مقتضیات زمان خواهد بود؛ چیزی که به شدت مورد نیاز ما است.
در راستای سیره یاد شده، چهاردهم خرداد ماه امسال نیز نکتهای بسیار مهم و کلیدی مورد تاکید رهبری بود. حضرت آیتالله خامنهای در اجتماع عظیم مردم در حرم امام، با ریشهیابی و تبیین علت اشتیاق و کنجکاوی روزافزون ملتها به شناخت پدیده پرقدرت و رو به پیشرفت جمهوری اسلامی، «شریعت اسلامی» و «مردمسالاری» برخاسته از این شریعت را دو پایه اصلی مکتب امام خمینی (ره) خواندند و آن را «نسخه سیاسی ـ مدنی نوین» برای زندگی در جهان امروز دانستند.
رهبر انقلاب اسلامی در تشریح ستونها و پایههای اصلی نظم سیاسی مدنی مورد نظر امام بر دو نکته اساسی و کاملاً بهم پیوند خورده، تأکید کردند: اول شریعت اسلامی بعنوان روح و جوهره جمهوری اسلامی و دوم سپردن کارها بدست مردم از طریق مردمسالاری و انتخابات.
ایشان در جملهای بسیار مهم، افزودند: «کسی گمان نبرد که امام، انتخابات را از فرهنگ غرب اتخاذ و با تفکر اسلامی مخلوط کرد چراکه بدون تردید اگر انتخابات و مردمسالاری از متن شریعت اسلامی قابل اتخاذ نبود، "امامِ صریح و قاطعِ ما"، این موضوع را بیان میکردند».
رهبر انقلاب تأکید کردند: بر اساس مکتب امام خمینی، شریعت اسلامی بعنوان حقیقت و ماهیت نظام اسلامی باید در همه کارها، قانونگذاریها، سیاستگذاریها، عزل و نصبها، رفتارهای عمومی و دیگر مسائل، مورد توجه کامل باشد؛ ضمن اینکه گردش کار در این نظم سیاسی مدنی، بر اساس مردمسالاری برخاسته از همین شریعت است و مردم بی واسطه یا با واسطه همه مقامات کشور را انتخاب میکنند.
ایشان گفتند: در مکتب امام، هیچ قدرت و غلبهای که با اعمال زور و سلاح حاصل شود مورد قبول نیست. البته قدرت و اقتدار ناشی از انتخاب مردم، محترم و پذیرفته شده است و هیچکس نباید در مقابل آن سینه سپر کند که اگر کرد، این کار او فتنه است.
حقیقت آن است که عدهای چنین نمیاندیشند و اعتقادی به نقش تعیینکننده آرای مردم ندارند و حداکثر اینکه آن را از روی ناچاری میپذیرند و برای آن جنبه تشریفاتی قائل هستند. این طرز تفکر، مانند هر مکتب فکری دیگر، به عنوان یک اندیشه محترم است و باید به دور از هیاهو و شعارزدگی مورد نقد قرار گیرد. اما مشکل این است که گاهی از ابراز صریح آن خودداری میکنند، و بدتر آنکه آن را به امام هم نسبت میدهند؛ چنانکه اخیراً گفته شده بود که امام میدانست که جمهوری با اسلامی ناسازگار است و ...
توالی فاسد چنین انتسابات ناروایی به امام و «نسخه سیاسی ـ مدنی نوین» او چندان واضح است که نیازی به توضیح ندارد. ایجاد تردید در دلهای مشتاق و نیز متعارض نشان دادن نسخه امام با خواست و رأی مردم یکی از آن نتایج خطرناک است که رهبر فرزانه انقلاب با هوشیاری مثالزدنی خود به آن هشدار دادهاند. دفاع سرسختانه ایشان در مقاطع مختلف از جمهوریت نظام که در نتایج انتخابات متجلی میشود، در همین اعتقاد ریشه دارد؛ اعتقادی که ایشان برگرفته از متن شریعت نامیدند؛ نه وام گرفته از فرهنگ غرب!
این نکتهای کلیدی در منظومه اندیشههای امام و رهبری است که امید است ناشنیده باقی نماند.
آنچه حضرت آیتالله خامنهای، یکی از دو پایه مکتب امام خمینی معرفی کردند، در بیانات و نیز سیره عملی آن بزرگوار به راحتی مشهود است. از همان هنگام که ایشان در فرانسه مدل مورد نظر خود برای اداره جامعه را «جمهوری اسلامی» نامید، نقش مردم در این نوع از حکومت و چگونگی جمع آن با اعتقاد به حاکمیت الهی و ولایت فقیه به مهمترین پرسش در افکار عمومی مردم ایران و جهان تبدیل شد.
نگاهی به «صحیفه امام» و شمار پرسشهایی که خبرنگاران در این باره از حضرت امام داشتهاند، نشان میدهد که پاسخ به این سوال تا چه اندازه اهمیت داشته است. با این حال و پس از گذشت چند دهه از آن روزها، آیا شگفتانگیز نیست که هنوز هم گاه شاهد ارائه تفسیرها و تحلیلهایی از نظر ایشان هستیم که به هیچ رو قابل پذیرش نیست.
بیتردید امام خمینی را باید از طرفداران نظریه حاکمیت الهی دانست. آن بزرگوار در جای جای آثار علمی خود، به ویژه در «کتاب البیع»، تصریح کردهاند که مشروعیت حکومت را از جانب خدا و ولایت فقیه را منصوب از ناحیه امامان، پیامبر و در نتیجه پروردگار متعال میدانند.
اما آیا این نظریه به معنای عدم تاثیر خواست مردم و بی اثر بودن رأی آنان در اداره امور جامعه است؟ این مغالطه بزرگی است که خواسته یا ناخواسته، برخی به آن دامن زده و می زنند؛ چیزی که شهید مطهری آن را «اندیشهای خطرناک و گمراهکننده» و از عوامل دینگریزی و موجب پیدایش تفکر جدایی دین از سیاست میداند.
ایجاد سازش میان نظریه حاکمیت الهی و حاکمیت ملی و به عبارت دیگر تلفیق شیوه مردمسالاری با جهانبینی توحیدی از ابتکارات زیبا و هنرمندی های برجسته امام بود که خوشبختانه در قانون اساسی هم شکل قانونی و رسمی یافت. رهبر فقید انقلاب اسلامی در همان حال که بر مشروعیت یگانه و الهی حکومت اصرار میکرد، به تاثیر رأی مردم در تحقق و کارآمدی نظام اسلامی نیز اعتقاد جدی داشت و میگفت «مقصود ما از جمهوری، همان جمهوری است که همه جا هست». ایشان به خبرنگار فایننشال تایم انگلیس که میگفت دنیای غرب شناخت صحیحی از «حکومت اسلامی» مورد نظر شما ندارد، با ذکاوت و زیرکی پاسخ میداد: «ما خواستار جمهوری اسلامی هستیم، به این معنا که جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی یعنی محتوای آن فرم که قوانین الهی است».
نتیجه چنین دیدگاهی اصل پنجاه و ششم قانون اساسی است که طبق آن: «حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خود حاکم ساخته است و هیچ کس نمیتواند این حق الهی را از او سلب کند». و نیز باید به اصل ششم آن اشاره کرد که بر اساس آن «در جمهوری اسلامی ایران، امور کشور باید به اتکای آرای عمومی اداره شود».
بنابراین گرچه از لحاظ تئوریک، طرح هیچ نظریهای ذاتاً ممنوع یا محکوم نیست اما انتساب نظریههای غیر مردمسالارانه به امام راحل، جفایی نابخشودنی به کسی است که بزرگترین حق را بر تاریخ ایران دارد. رهبر سفر کرده ما در گفتار و کردار نشان داد که میزان را رأی ملت میداند و برکات همراهی مردم و مشارکت آنان در تعیین سرنوشت را چندان فراوان میبیند که برخی خطاهای احتمالی اصولاً قابل اعتنا نیست.
اعتماد و دلدادگی او به ملت بود که استقبال و بدرقهای بی نظیر را در خاطره جهانیان به یادگار نهاد و پانزدهم خرداد سال شصت و هشت را به تجلی گاه ارادت مردمی خردمند به رهبری فرزانه تبدیل کرد. سلام بر او؛ و بر جانشین او که بر تبیین و اجرای «نسخه سیاسی ـ مدنی نوین» او چنین وفادار مانده است ...
- منبع: پايگاه اطلاع رساني شخصي دكتر محسن اسماعيلي
نظر شما