گرچه نبايد منكر كارگرداني هوشمندانه جواد محمدپور و بازيهاي ديدني و درست بازيگرانش (سپيده صباغ و حميدرضا محمدي) شد ولي آنچه تماشاگر را مجذوب و با خود همراه ميكند، ايده آگاهي از آينده است؛ گيرم كه اين ايده بسيار نخنما و دستماليشده هم باشد. محمد مساوات، نويسنده نمايشنامه، پيش از اين تواناييهاي خود را در نگارش متون نمايشي تأثيرگذار و كمنظير ثابت كرده بود و حالا در تازهترين نمايشنامه خود موضوع ترس انسان را از جهان امروز و آينده، دستمايه قرار داده است. كروكوديل حكايت از آن دارد كه انسان امروز كه فناوريهاي مدرني براي آسايش خود طراحي كرده، در يك بازي از سوي سادهترين ابزار فني مورد هجوم و تهديد قرار ميگيرد.
يك دوربين فيلمبرداري (راستي دوربين كجاست؟) و كسي (واقعا چهكسي؟) از ثانيه به ثانيه زندگي زن و شوهري تصويربرداري و همزمان براي آنها ارسال ميكند اما زن و مرد در جهان ضدعاطفه و خشن خود عقل و منطقي براي مقابله با يكي از دستساختههايشان ندارند. بنابراين به جاي بيتوجهي به تهديدهاي پوچ و سادهانگارانه فناوري، بيدرنگ دچار وحشت ميشوند و خود را به او ميبازند. زندگي آنها سردتر و همراه با تنش و اضطراب ميشود و اگر پاي بچهها كه محصول عشق آن زوج هستند در ميان نبود، آنها تا ابد به تنيدن پيله هراس دور خود و زندگيشان ادامه ميدادند. چنان كه ميبينيم فيلم در فيلمهاي تهديدآميز هم بر تكرار اين دور باطل تأكيد دارند ولي نجات بچهها به كمك زوج ميآيد و آنها را به استقبال از آينده ميفرستد؛ حتي اگر در آينده زن با چاقويي مَرد را از پا درآورده باشد! كروكوديل- به تعبير نگارنده- قدرداني از زندگي در زمان حال و ارزشگذاري بر آن است. اينگونه است كه مساوات با نگارش كروكوديل و محمدپور با خلق فضايي آزارنده بر صحنه، به بشر امروز يادآوري ميكنند كه فناوري ضعيفتر از آن است كه تهديدي بر زندگي ما باشد. پس دَم را درياب.
نظر شما