این اتفاقها مسیر زندگی او را عوض کرد تا امروز یکی از گویندهها و مدیر دوبلاژهای بیشتر انیمیشنهای روز دنیا باشد. به بهانهی موفقیت «هومن خیاط» در سالهای اخیر به سراغ او میرویم و با او گپ میزنیم.
* * *
چهطور به هنر علاقهمند شدید؟
از همان دورهی کودکی، به هنر علاقه داشتم. ورود من به هنر با موسیقی و ساز سهتار همراه بود. بعدها در دوران مدرسه به اصرار یکی از همکلاسیهایم، برای بازیگری در یک نمایش وارد شدم. همان نمایش، مسیر زندگیام را کاملاً عوض کرد!
از طرف خانواده هم حمایت میشدید؟
راستش، آنها مخالف بودند. میگفتند که از درسهایت عقب میمانی و اساساً با فعالیتهای هنری من، بهجز رشتههای مرتبط با موسیقی مخالفت میکردند. اما بعد از اینکه برای اولینبار مرا روی صحنه دیدند، نظرشان کاملاً عوض شد و به مشوقهای اصلی من تبدیل شدند.
شما كارتان را با تئاتر شروع كردید، چهطور به سمت دوبله کشیده شدید؟
شاید برایتان جالب باشد که با تمام علاقهام به بازیگری، مدتی بهخاطر اینکه کافهای به نام «صحنه» داشتم، کاملاً آن را کنار گذاشته بودم. کافهی من، محیط و فضایی هنری داشت؛ محل رفت و آمد بسیاری از دوستان هنرمند بود. یکروز یکی از این دوستان، به من اصرار کرد که برای بازی به گروه تئاترشان ملحق شوم. نکتهی جالب اینجاست که اولش، اصلاً تمایلی به این کار نداشتم و به اصرار ایشان بود که من قبول کردم. در آن گروه، با یکی از بچههای «گلوری اینتریمنت» (انجمن گویندگان جوان) آشنا شدم و به من پیشنهاد دادند که برای تست صدا به آنجا بروم. آنزمان از افتتاح انجمن، یکی دو سالی میگذشت. شاید اگر این تئاتر نبود، من هرگز به سمت دوبلاژ کشیده نمیشدم. چون اساساً قبل از گویندهبودن، خودم را یک بازیگر میدانم.
من برای دوبله، کارهای زیادی کردهام و زحمتهای زیادی کشیدهام، اما هیچوقت نمیگویم که عاشق دوبلاژ هستم.
تا جایی که اولینکاری که از گلوری دیدم، انیمیشن «فصل شکار۱» بود. در «فصل شکار ۲» گویندگی کردم و در «فصل شکار۳»، مدیر دوبلاژ بودم! بههرحال خدا را شکر میکنم که با دوبله ارتباط خوبی پیدا کردم و از مردم و بچهها، انرژی مثبت زیادی دریافت میکنم.
مدیر دوبلاژ چهكار میكند؟
مدیر دوبلاژ، کارگردان صدایی کار است. کارهای او شامل سینکزدن، مرتبکردن دیالوگها، بومیسازی و یکسانکردن بعضی دیالوگها با توجه به فرهنگ ماست.
اساساً دوبله را اینطور تعریف میکنند: برگردان یک اثر از زبان مبدأ به زبان مقصد، با توجه به فرهنگ و زبان مقصد! و اگر غیر این بود، دوبله برای چه بود؟ خب به همان زبان اصلی یا با زیرنویس فیلم را میدیدیم!
یکی از کارهای اصلی مدیر دوبلاژ، متناسبکردن دیالوگها با گروه سنی مخاطب فیلم است. چون انیمشینها و حتی نمایشهای عروسکی این سالها، دیگر مثل قبل نیست که فقط برای کودکان و نوجوانان باشد؛ طیف وسیعتری از مخاطب (شامل خانواده و افراد بزرگسال) را در بر میگیرد.
خیلیها با صدای شما آشنا هستند، اما چهرهی شما را نمیشناسند. شنیدهشدن به جای دیدهشدن چه حسی دارد؟
بستگی دارد که از چه زاویهای با این مسئله برخورد کنید. برای بعضیها، همین دیدهنشدن یک حسن محسوب می شود، اما من اساساً آدمی هستم که دیدهشدن را دوست دارم و به نظرم یک هنرمند در ذات خودش باید به دیدهشدن علاقهمند باشد وگرنه، برای مثال یک نویسنده، باید نوشتهی خود را روی طاقچهی خانهاش بگذارد یا یک خواننده، برای دل خودش و در تنهایی آواز بخواند.
همانطور که گفتم، من دیدهشدن را دوست دارم؛ اما در دوبله، متأسفانه یا خوشبختانه، اینطور نیست. با اینحال من همیشه در دوبله، دست به نوآوریها و تجربههای جدیدی زدهام؛ به كارهایی مانند نشاندادن پشت صحنههای دوبله در انتهای کارتون، یا تبریک ویدیویی عید با صدای شخصیتهای مختلفی که آنها را دوبله کردهام، یا اکران انیمشنها در سالنهای مختلف با حضور عوامل دوبله.
شما نوآوریهای تازهای را مثل استفاده از لهجه در دوبله تجربه كردید. از بازخوردهای احتمالی این کار، نمیترسیدید؟
داستان به وجود آمدن انیمیشن «لوراکس» از آنجا شروع شد که من و آقای مهرداد رییسی، مدیر دوبلاژ لوراکس، این انیمیشن را تماشا کردیم و ایشان پیشنهاد جالب و جذابی دادند که لوراکس را با لهجهی آذری دوبله کنم.
خب من اصالتاً تبریزی هستم و روی لهجهی آذری تسلط دارم اما خب به هر حال، کار پر خطری بود. جالب اینجاست که بعد از انتشار، این قضیه بسیار خبرساز شد و حتی در شهرهای آذرینشین فروش بیشتری داشت. در همان زمان هم، عوامل دوبله و من را به اکران فیلم در دانشگاه تبریز دعوت کردند. لوراکس جزء ۱۰ انیمیشن برتر مورد علاقهی من است که البته این علاقه به استقبال و نظر مردم هم بر میگردد.
در حال حاضر مشغول دوبلهی چه كارهایی هستید؟
انیمیشن جدید «تارزان» را بهتازگی تمام كردهایم که در آن، هم مدیر دوبلاژ بودم و هم گویندهی نقش «کلیتون». داستان اصلی انیمیشن، همان داستان قدیمی تارزان است، اما اینبار محور روایت، آن محور قدیمی نیست، بلكه ماجراهای جذابی است که اطراف او اتفاق میافتد.
مشغول دوبلهی انیمیشن «یخزده» هم هستیم که آقای رییسی، مدیر دوبلاژ آن هستند. این انیمشین سال گذشته دو جایزهی اسكار هم گرفت و ما آن را بهفارسی «سرمای خفته» ترجمه کردهایم.
هفتهنامهی دوچرخه را هم میخوانید؟
من کلاً با خانوادهی روزنامهی همشهری ارتباط خوبی دارم و حتی در همشهری بچهها هم فعالیت دارم.
بله، دوچرخه را از روزهای اولی که ضمیمهی روزنامهی همشهری شد میشناسم. یادم هست که در ابتدا، جذب رنگآمیزی جالب و جذاب عنوان آن شدم که حاشیهی هر حرف، یک رنگ داشت! بعدتر که آن را مطالعه کردم، متوجه شدم که برخلاف رسانههای دیگر کودک و نوجوان، اصلاً سعی ندارد که از دید یک بزرگتر به گروه سنی کودک و نوجوان نگاه کند و دقیقاً همسن خود نوجوان و از جنس آنها مینویسد، که این موضوع در مطالب آن کاملاً محسوس است.
نوجوانهایی كه احساس میكنند صدای خوبی دارند یا میتوانند با صداهای مختلفی حرف بزنند، چهطور میتوانند وارد حرفهی دوبله شوند؟
اول اینکه برای اطلاع از جدیدترین دوبلهها، به سایت ما بهنام «انجمن صنفی گویندگان جوان تهران» مراجعه کنند و با دوبلههای روز ایران در ارتباط باشند.
کار بعدی، که تجربه بسیار جالبی هم میتواند باشد این است که یک قسمت از انیمیشنی را که دوست دارند، انتخاب کنند و دیالوگهای آن را یادداشت کنند. با دیالوگها، تمرینکردن را شروع کنند و مثلاً همزمان که شخصیت انیمیشن حرف میزند، شروع به گفتن دیالوگهایشان کنند و همزمان حس شخصیت را رعایت کنند. مثلاً اگر شخصیت عصبانی است، سعی کنند دیالوگ را با عصبانیت بیان کنند. این کار به آنها کمک میکند که کمی سختی و در عین حال شیرینی دوبله را تجربه کنند.
در ضمن میتوانند همانطور که درسشان را میخوانند، به انجمن گویندگان جوان بیایند و تست صدا بدهند تا در صورت قبولی با ما همکاری کنند.
نظر شما